تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۰ - ۰۳:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 88353

حسن لطفی در اعتماد نوشت :

مرگ ناصر ملک مطیعی در کنار اندوهی که برای خیل عظیم طرفداران، خانواده و دوستانش به وجود آورد شرمندگی و نشانه های امیدوار کننده هم داشت. شرمندگی برای کسانی که بعد از فیلم برزخی ها در سال ١٣۶١ درهای بسته و دیوارهای بلندی شدندتا از ورود او به عالم سینما جلوگیری کنند. از این کسان، برخی در طول زمان دچار تغییر نگرش شدند فاصله گرفتند. عده ای شان به اشتباهات خود اعتراف کردند و جمعی نیز گمان کردند، قرار گرفتن در مسیر جدید خودش نوعی اعتراف به حساب می آید. البته این دو گروه تنها کسانی نبودند که در عالم فرهنگ، سیاست، هنر و… پی ساخت دیوار و جدا کردن آدم ها به خودی و غیرخودی بودند. عده ای نه تنها به اشتباه خود اعتراف نکرده اند بلکه هنوز معتقدند مرغ یک پا دارد. گمان می کنند اگر اشتباهی هم شده باشد مربوط به آن کسانی است که از گذشته خود پشیمانند و دیگر به هر کس با من نیست دشمن من است،اعتقادی ندارند. بد نیست همین جا به مراسمی اشاره کنم که ١۵ مهر ١٣٩٢ در روز معماری توسط جمعی از معماران، مهندسین ساختمان و علاقه مندان به سینما برگزار شد: مراسمی که در آن برای اولین بار در سال های پس از انقلاب اسلامی به طور رسمی از ناصر ملک مطیعی و پوری بنایی تقدیر شد: تقدیری که همراه با اعتراف به اشتباهی شد که با آن سعی در حذف ناصر ملک مطیعی شده بود. بحث را من شروع کردم و تهمینه میلانی به خوبی کاملش کرد. او معتقد بود اعتراف به اشتباه کار بسیار خوبی است که جرات می خواهد. جراتی که اگر باشد دنیای بهتری می سازیم. (نقل به مضمون می کنم. گذر زمان اصل گفته او را از خاطرم برده). جراتی که انگار هنوز برخی ندارند. بگذریم و برویم سراغ نشانه های امید بخش! ١- هیچ بنی بشری در هر پست و مقامی نمی تواند به زور کسی را از دل کسی بیرون یا به دل کسی داخل کند. ٢- زمانه داور اصلی است و به تعبیر زیبای بهرام بیضایی در نمایشنامه و فیلم مرگ یزدگرد داوران اصلی از دل آینده بیرون می آیند (آینده ای که برای ناصر ملک مطیعی در دهه شصت نبود) ٣- گاهی وقت ها تصویر روی پرده بازیگری، چهره واقعی او را می پوشاند و تصور مردم از او همانی می شود که داخل سالن های سینما دیده اند. خوشبختانه در مورد ناصر ملک مطیعی این تصور شخصیت خوبی را به ذهن می آورد (جوانمرد، لوطی، بامعرفت و… .) اما آنها که از نزدیک پای صحبت هایش نشسته اند خوب می دانند آگاهی و دانشش درباره ادبیات کهن و تاریخ ایران بسیار بود. درست مثل مهرش که باعث شده بود از دست کسانی که آخرین گفت وگوهایش را توقیف کردند هم بد نگوید و از آنها دلگیر نباشد. درست مثل متانتش که نمی خواست از دیگران چیزی بخواهد. دیگرانی که گمان می کنند هر کس دور و برشان باشد تطهیر و مبدل به انسانی موجه می شود. دیگرانی که دست به حکم صادر کردن شان خوب است و انگار کلید بهشت و جهنم دست آنها است و… اینها تنها نشانه هایی نیست که سفر ناصر ملک مطیعی به دنیای دیگر به رخ من کشیده است. باید نشانه های دیگری هم باشد که به چشمان تیزبین و ریزبین شما آمده است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها