تاریخ انتشار:1394/08/08 - 19:36 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 4851

تولد معتمدآریاهفتم آبان ماه سالروز تولد فاطمه معتمد آریا بازیگر محبوب سینمای ایران است .بازیگری که در بسیاری از فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرده است .

/آرزوی بازیگر شدن از دوران کودکی/

به گزارش سینما سینما ، معتمد آریا در گفت وگویی با پریسا احدیان در روزنامه ایران گفته است : «یکی از شانس های زندگی من این است که در یک دوره تاریخی، دوران کودکی و نوجوانی ام در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان گذشت. من در سال ۱۳۵۴ در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان درسن ۱۴ سالگی به طور جدی به مربی خود گفتم که می‎خواهم هنرپیشه شوم. حتی ساعت و ماهش و مکانی که این جمله را گفتم به خاطر دارم و خنده مربی را که می‎گفت: «دخترجان! خیلی زود است که به هنرپیشه موفقی شدن فکر کنی!» شاید خنده دار باشد اما در کودکی آنقدر بد صدا بودم که لقب جیرجیرک را به من می دادند و مربی تئاتر هم گمان می کرد با این صدا نمی توانم هنرپیشه شوم. چهار سالی بجز اینکه روی حرکات بدنی کار می کردم به تمرین بیان و صدا پرداختم. تمرین ها نتیجه خوبی داشت و بعد از مدتی که مربی ام را دیدم، گفتم: «من هنوز سر حرف خود هستم! می خواهم هنرپیشه موفقی بشوم!» و خوشحالم از همان روزی که شروع کردم به همان اندازه پیگیر بودم که اکنون هستم.»
معتمدآریا پیش از سینما، از ورودش به دنیای تئاتر سخن گفت: «زمانی که تئاتر کار می کردم نوجوانی بودم با کلی سودای بازیگری در سر. دلم می خواست در تئاترهای مسکو و سوربن روی صحنه بروم. بعد از انقلاب وارد کارهای عروسکی شدم و در تله تئاترها کار می کردم. آرام آرام روی سینما حساس شدم و این زمانی بود که بنیاد فارابی دایر شد و از اندیشه های متفاوت در سینما سخن گفت. شعار فارابی این بود که می خواهد با اندیشه های نو سینمای نویی را خلق کند. در این فضا بود که من وارد سینما شدم.»

/معتمد آریا چگونه وارد سینما شد؟/

معتمد آریا درباره نخستین تجربه سینمایی اش گفته است : من دختر بیست و چندساله ای بودم که در دوران گذر از انقلاب وارد سینما شدم. نه چندان زیبا بودم و نه هیچ جذابیت زنانه ای داشتم. وقتی وارد این حرفه شدم همه با تمسخر می گفتند که این کیست؟ و چگونه می خواهد بازیگر شود؟! البته خوشبختانه نخستین تجربه ام با کارگردانی بود که رشته ادبیات و سینما خوانده بود، «محمدعلی سجادی» که برای نخستین بار بازی ام را در سالن تئاتر دیده بود، در فیلم «جدال» نخستین پروژه سینمایی خود را تجربه کردم. در مقابل«مهدی فخیم زاده» که آن زمان شهرت و ابهتی بسیار داشت و تئوریسین شاخصی بود. آن زمان گمان می کردم برای خودم کسی هستم و لازم نیست شخص دیگری باشم. هر روز یک کتاب می آوردم و برای اینکه با گروه نباشم شروع به خواندن می کردم.(روزنامه ایران، شماره ۵۹۹۱ به تاریخ ۱۱/۵/۹۴، صفحه ۲۴ )

 

/ناصر الدین شاه آکتور سینما/

ناصر الدین شاه آکتور سینما شاید اولین فیلم مهم کارنامه فاطمه معتمد آریا باشد .چندی پیش در نظر سنجی که توسط ساناز قنبری در روزنامه بانی فیلم از منتقدان سینما انجام شد این فیلم آرائ بسیار خوبی را کسب کرد .ساناز قنبری گزارشگر بانی فیلم دراین باره نوشته :نکته جالب توجه در مورد انتخاب‌های منتقدان از دهه هفتاد، محبوبیت «ناصرالدین شاه آکتور سینما»ست که بیشترین رای را از میان فیلم های دهه هفتاد کسب کرده است. این شاید هوشمندانه‌ترین فیلم سازنده‌اش باشد که گرچه بیشترین انرژی‌اش را از فیلم‌های خاطره انگیز تاریخ سینمای ایران می‌گیرد ولی خود فیلم نیز خالی از ظرافت نیست.

/ناصرالدین‌شاه آکتور سینما: جناب آقای مک‌گافین/
شهزاد رحمتی منتقد سینما در مطلب دیگری نوشته : یکی از همین آثار درجه‌یک مخملباف که به نظرم بهترین فیلم او هم می‌توان به حسابش آورد همین ناصرالدین‌شاه آکتور سینما است که نه‌تنها از بهترین نمونه‌های سینمای ملی ـ هر چه که هست ـ بلکه اصولاً به نوعی درباره‌ی سینمای ملی ایران است. مخملباف در زمانی کم‌تر از دو ساعت به طرز هوشمندانه‌ای سیر تاریخی، فرهنگی و سیاسی سینمای ایران را با همه‌ی زیبایی‌ها و زشتی‌ها و قوت‌ها و ضعف‌هایش خلاصه کرده است.

/مسافران :اولین سیمرغ برای یک نقسش مکمل/

مسافران بهرام بیضایی دومین فیلم مهم معتمد آریا محسوب می شود که اولین سیمرغ را برای او به همراه داشت .معتمد آریا برای این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن در سال ۱۳۷۰شد .

/هنر پیشه : اولین سیمرغ برای نقش اصلی/

هنر پیشه  ساخته محسن مخملباف اولین سیمرغ برای نقش اصلی رابرای معتمدآریا به همراه داشت و او برای این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای هنرپیشه در سال ۷۱ شد.موفقیتهای معتمد آریا در سالهای ابتدایی دهه هفتاد ادامه داشت و او در سال ۷۲برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای همسرساخته مهدی فخیم زاده شد.

 

/همه سیمرغهای ونامزدی های معتمد آریا/

برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن خانه سینما برای (اینجا بدون من) (۱۳۹۰)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (اینجا بدون من) (۱۳۸۹)
برنده جایزه ۳۰ سال فعالیت در سینما از جشن منتقدین ونویسندگان ایران (۱۳۸۷)

نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن خانه سینما برای (گیلانه) (۱۳۸۳)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (گیلانه) (۱۳۸۲)
نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن خانه سینما برای (دختر شیرینی فروش) (۱۳۸۱)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (زندگی) (۱۳۷۶)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (روسری آبی) (۱۳۷۳)

 

برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (همسر) (۱۳۷۲)
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (هنرپیشه) (۱۳۷۱)
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای (مسافران) (۱۳۷۰)
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای (برهوت) (۱۳۶۷)
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن برای (ریحانه) (۱۳۶۷)
نامزد لوح زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای (جهیزیه برای رباب) (۱۳۶۶)

 

/یادداشت امیرپوریا دربارۀ بازی فاطمه معتمد آریا در “اینجا بدون من”: دریای غم، مادر؛ کوه رنج هم مادر/

امیر پوریا منتقد سینما دریادداشتی در سال ۹۰در مجله ۲۴درباره بازی معتمد آریا در فیلم اینجا بدون من می نویسد :

جایی در اواسط فیلم صد سال به این سال ها ساختۀ سامان مقدم که همچنان قربانی تعصبات مسئولان باقی مانده و به نمایش در نیامده، ایران خانم/ فاطمه (سیمین) معتمد آریا در دستشویی خانۀ خود که از لای در نیمه بازش او را می بینیم، در واکنش به شهادت پسرِ به سربازی رفته اش(امیر حسین آرمان) در جنگ، بی آن که به طور کامل در تصویر دیده شود، چنان جلوه گاه شکوهمندی از ضجه و اندوه فراتر از حد تحمل یک مادر به راه می اندازد که لحظه ای پیش خودم گفتم او و بازی اش مثلاً از آن چشمانِ خون افتاده از اشک و اندوه مریل استریپ در نقش اسکار گرفتۀ فیلم انتخاب سوفی چه کم دارند؟ در این جا بدون من، نقش مادر احسان (صابر ابر) و یلدا (نگار جواهریان) که او بازی اش می کند، هم همان رنج و سختی های مادرانه را در خود دارد، هم نوعی تلاش برای پر کردن جای پدر به عنوان کسی که فراتر از جنبه های اقتصادی می خواهد خانواده اش را مدیریت روانی و روحیه ای کند، و هم نوعی خل وضعی بسیار معصومانه با زیاد حرف زدن و به همه چیز بند کردن و هر توصیه ای را بارها تکرار کردن و بیش از حد نگران بودن و اینها؛ که بسیار در اطراف مان و به ندرت در سینمای ایران نمونۀ آدم هایی از این دست را دیده ایم. این ویژگی ها که در ظاهر، گاه متناقض با هم به چشم می آیند یا دست کم ربط مستقیمی به هم ندارند، در بازی معتمدآریا طوری نهان می شوند که بینندۀ نادقیق اصلاً متوجه جدا بودن شان از هم، نمی شود. به نظر می رسد این آدمی است که از فرط سادگی و خوشدلی، می تواند همین حالا در واکنش به وضعیت فیزیکی دخترش و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی او، به گریه بیفتد و همین لحظۀ بعد، برق امید و ذوق زدگی نسبت به آینده و ازدواج او در چشمانش موج بزند. چنین نوسان های سهمگینی را معتمدآریا به اندازۀ بال سنجاقک، نامرئی می کند و با همین گونه گونی های دم به دم، بدون واسطه های آزاردهنده ای مثل مقدمه گذاری های روانشناسانۀ کلیشه ای یا نقطه گذاری های بازیگران سطحی نگر، به اجرا می گذارد. و اتفاقاً برخلاف برخی اشاره ها، این خصوصیات با وجود نزدیکی های کلی به شخصیت آماندا مادر تام و لورا در منبع اقتباس فیلم یعنی نمایشنامۀ «باغ وحش شیشه ای» تنسی ویلیامز، به شدت «ایرانی» و ملموس و دارای ما به ازای عینی در جامعۀ امروز و این جاست چون از نوع خل واری ِ روانشناسانۀ ویلیامز فاصله گرفته و با متن و هدایت بهرام توکلی و بازی معتمدآریا، به ضربان زندگی روزمرۀ ایرانی این طبقه نزدیک شده است.

 
/دربارۀ نقش و بازی فاطمه معتمد آریا در فیلم “گیلانه”: بر مادرانِ جنگ رفته ها چه گذشت؟/

امیر پوریا در مطلب دیگری در ماهنامه سینمایی فیلم در شهریور ماه سال۹۰ می نویسد:در شمارۀ ویژۀ ماهنامۀ فیلم برای روز ملی سینما در سال ۹۰، پرونده ای دربارۀ بازیگری و بازی های سینمای دهۀ ۱۳۸۰ ایران کار شد که این مطلب به عنوان یکی از نوشته های متمرکز بر نقش های برگزیدۀ این دهه در آن مجموعه آمد. نقش ننه گیلانه در کنار ترانه (ترانه علیدوستی) در فیلم “من ترانه ۱۵ سال دارم” ساختۀ رسول صدرعاملی و حامد احمدزاده (محمدرضا فروتن) در فیلم “شب یلدا” ساختۀ کیومرث پوراحمد در صدر فهرست نقش های برگزیدۀ دهه قرار گرفت.
*
*
بدیهی است که بازی خانم فاطمه معتمد آریا (که مردم اغلب اسم اصلی و برازندۀ او سیمین را نمی دانند) در فیلم و نقش گیلانه از نقاط مهم کارنامۀ او در دهۀ تازه گذشتۀ هشتاد این سینماست؛ و باز بدیهی است که خود او با هر معیاری، یکی از بازیگران اعلای سینمای ما در تمام دوران ها به حساب می آید (جایی نوشته بودم که در لحظاتی از «صد سال به این سال ها» و «این جا بدون من» با خود اندیشیده ام معتمد آریا در اجرای حسی لحظه های عاطفی بدون احساساتی کردن زائد موقعیت و بازی، از مریل استریپ چه کم دارد؟). اما در خصوص برگزیده شدن این نقش به عنوان یکی از نقش های ماندگار فیلم های ایرانی محصول دهۀ ۱۳۸۰، معتقدم که ویژگی «شمایل» وار آن باعث راه یافتن اش به فهرست نهایی جمع بندی آراء شده است. توضیح می دهم: ننه گیلانه به دلیل ویژگی های انسانی ملموس، مادرانه و حتی معصومانه اش، می تواند برای همۀ دوره های تاریخی بعدی ما به عنوان مظهری از رنج مادران این سرزمین در اثر بقایا و عوارض جنگ، ثبت و آرشیو شود. نمی گویم به عنوان «سند»ی از این رنج، چون فیلم اصرار دارد درام شخصی و خصوصی و منحصر به همین آدم را از گوشه و کنارهای زندگی پر از سختی و زحمت او کنار هم بگذارد و گرد بیاورد. دلپذیر بودن فیلم با وجود تمامی تلخی رنج آور موقعیت هایش، نتیجۀ همین دراماتیزه کردن رفتار و زیست فردی او و پرهیز از شعارهای تعمیم پذیر است. در نتیجه، گیلانه به عنوان «مظهر»ی از همان ها که گفتم دیده می شود و در یاد می ماند.
اگر در دهۀ ۱۳۶۰ تنها زن باورپذیر درگیر عواقب غیرمستقیم جنگ در سینمای ما، تصادفاً از همین دیار گیلان و فرسنگ ها دور از مناطق مرزی درگیر جنگ بود و نام نایی بر خود داشت و در شاهکار باشو، غریبۀ کوچک بهرام بیضایی، نقش او را سوسن تسلیمی جان می بخشید، حالا و بعد از دو دهه، گیلانه داشت به رنج صدچندان یک مادر از آن چه جنگ به طور مستقیم بر سر فرزندش آورده، عینیت می سپرد. «مردم» با تمامی تب و تاب و التهاب زندگی شان، عموماً در فیلم های همسو با نگرش رسمی ما یا حذف شده اند و یا تصویری از دغدغه ها و علاقه ها و نگرانی هایشان به دست داده می شود که کوچک ترین نسبتی با واقعیات عینی امروز و این جای زمان وقوع داستان ندارد. از جمله فیلم های مورد تأیید و حمایت نگاه رسمی، سینمای جنگ هم از این قاعده مستثنی نیست و نتیجه اش می شود این که از همان سال های جنگ و فیلم های مانند پرواز در شب که به تبع درگیری کشور در جنگ باید با نگاه امیدبخش و پیروزمندانه و با القاء شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» ساخته می شدند تا سیزده ۵۹، زن و فرزند یک رزمنده یا از عزیمت او به جبهه ها کوچک ترین گله و شکایتی ندارند یا اگر دارند، فوقش به این مربوط است که این بچه دارد می رود مدرسه و تو هنوز برایش یک غریبه ای. «رنج» به مفهوم عمیق و عینی اش، به آن معنایی که اساساً به دلیل توانفرسا بودن و دلخراشی، به مقاومت و طاقت آوردن مردم یک کشور درگیر جنگ ارزش می بخشد، در اغلب فیلم ها غایب است و گاه هم اگر وجود دارد، با جلوه هایی از نوعی رابطۀ شبه عارفانه میان رزمنده و همسرش (مانند آژانس شیشه ای یا در ابعادی جسمانی تر، مزرعۀ پدری) تزئین شده است. باشو… و گیلانه هم در امتداد شناخت و انتظاری که از نگاه انسانی، تقدیری و فراتر از «دغدغه های روز» سازندگان شان داریم و هم در تطبیق با فضا، موقعیت و درامی که انتخاب کرده اند، جلوه ای کاملاً بشری و فارغ از محدودیت های زمانی و مکانی از رنج مردم در طول جنگ به دست می دهند. جایی از گیلانه که ننه گیلانه در آن قهوه خانۀ بین راه نشسته و منتظر است می گل (باران کوثری) تلفن بزند، نگاهش به تصاویر اجساد در تلویزیون و همزمان، شنیدن حرف آدم های دور و برش دربارۀ بمباران های شیمیایی در جبهه ها، چیزی ورای نگرانی یک مادر برای وضع و حال فرزندش اسماعیل (بهرام رادان) در کارزار جنگ را به بیننده منتقل و در ذهن ها حک می کند. انگار هراس و بغض فروخورده ای که در این نگاه جاری است و محنت و مرارتی که در این صورت دویده، چکیدۀ احوالی است از مردمان ساده و دور از مرکز سرزمینی که در مواجهه با جنگ، نرسیده یا نخواسته یا نتوانسته تصویر آنها را هم بر پردۀ سینما بیاورد.
خانم معتمدآریا به درستی این وجه شمایل وار نقش را دریافته و به جای توقف در سطح باورپذیری و واقع نمایی با طبیعیات زندگی روزمرۀ گیلانه، به این سو رفته که در هر لحظه و «بزنگاه» به خصوص، از قابلیت های نمونه ای این نقش بیشترین بهره را بگیرد. به همین دلیل است که با وجود پسزمینۀ گیلانی خود بازیگر، عامل «لهجه» در این فیلم هم مانند اغلب فیلم های متمایل به استفاده از لهجۀ گیلکی در بازگویی دیالوگ ها، از دو سه نقشی که محمدرضا فروتن در وقتی همه خواب بودند و می زاک ایفا کرده تا این همه نقش مشابه در بازی های علیرضا خمسه، گلاب آدینه یا زنده یاد پوپک گلدره، نوعی بیان ساختگی فارسی با لهجۀ نه چندان بومی گیلکی، جایگزین خود لهجه شده و همچنان باشوی بیضایی جایگاه تنها فیلم درست سینمای ما در این زمینه را حفظ کرده است؛ که حتی لهجه و تقابل آن با دو زبان فارسی و عربی را فراتر از عاملی رئال برای ترسیم محیط و عینیاتش، به منزلۀ بخشی از مضمون «همدلی و همزبانی» که از مبناهای فیلم و جهانش است، به خدمت می گیرد. در حالی که در گیلانه، جعل آشکاری که در لهجه اتفاق افتاده، با وجود لطمه زدن به بخش واقع نمای کار، در نهایت و در مسیر تبدیل فیلم به بخش مهمی از تاریخ سینمای اجتماعی مرتبط با جنگ ما، حکم عاملی برای همان نمایندگی رنج های نسل والدین جنگ رفته ها را پیدا می کند. گاه باید از محدوده های عینی اندکی فاصله گرفت تا وجه فرازمانی نقش و درام، از پس ظواهر رئال فیلم برجسته شود و رخ بنماید.
/ فاطمه معتمد آریا به روایت پرستویی/

 
به گزارش سینما سینما ،اوائل دهه هشتاد پرویز پرستویی ستاره مشهور سینما که در تعدادی از کارهای ماندگار سینما وتلویزیون همبازی خانم معتمد آریا بوده است در کتاب “نقش آبی سیمین ” یادداشتی درباره معتمد آریا می نویسد که پس از سالها همچنان خواندنی به نظر می رسد . پرستویی دراین کتاب که به کوشش زاون قوکاسیان منتشر شده بود نوشته بود :بازی وحس او به گونه ای نو ،معاصر ،ساده و غنی است که هنگام دیدن آن ابدا متوجه حضور بازیگر نمی شویم .بلکه رفتار او مارا با خود به سوی افقهای حسی و عاطفی می برد .
/نوگرایی منحصر به فرد/
به اعتقاد پرستویی زبان و بیان صمیمی ،سادگی رفتار ،صداقت و جوهره فطری سیمین تا به حدی است که اورا رفیق روحیه مردم زمانه خود می بینی .جسارت نواندیشی و نوگرایی منحصر به فرد در سیمین حالتی ممتاز دارد که پیش تر در کسی سراغ نداشتیم .
/تصویر گررنج واندوه انسان معاصر/
بازیگر فیلمهایی چون آژانس شیشه ای و سریال زیر تیغ در پایان یادداشت خود نوشته بود که من ،سیمین را سر شار از حساسیتهای زنانه و بهتر بگویم مادرانه دیده ام .رنج واندوه انسان معاصر در آثار او بازتابی تاثیر گذار و عمیق دارد . سیمین را بازیگری انسان و انسانی مهر انگیز و سخت وتنها می بینم .
/عاشق سینمای ایتالیا/
به گزارش سینما سینما ،فاطمه معتمد آریا از دوران نوجوانی عاشق سینما نئورالیسم ایتالیا بوده است .او آنقدر عاشق سینمای ایتالیا بود که عکسی از هنر پیشه فیلم رم شهر بی دفاع را در دوران نوجوانی و از روزنامه ای در سال ۱۳۵۴قیچی کرد و تا سالهای سال آن را نگه داشت .
/واکنش جالب خانواده معتمدآریا به بازی های او/
اما جالب است بدانید که خانواده خانم معتمد آریا به خاطر بازی های منحصر به فرد او همیشه واکنشهای جالبی دراین باره داشته اند .خود معتمد آریا در مصاحبه ای دراین باره گفته :یک بار با مادرم فیلم برهوت را می دیدیم ،در تمام طول فیلم مادر او نگران و مضطرب حال زن فیلم بود. یعنی نمی توانست مرا با شخصیت فیلم تفکیک کند و مدام می زدند روی پای شان ومی گفتند : وای خدایا ،بچه ام . این حسی است که پسرم هم وقتی فیلم هنر پیشه را می دید داشت . پسرم بعد از دیدن فیلم هنر پیشه تب کرد و مریض شد . چون نمی توانست مرااز شخصیت داخل فیلم تفکیک کند .او عکس فیلم هنر پیشه را که در خانه ما بود برمی گرداند و نمی خواست دوباره فیلم را نگاه کند .

/واکنش جالب معتمد آریا به برخوردهای حذفی/
در طول چند دهه حضور معتمدآریا در سینمای ایران ،همیشه سو ئ تفاهم هایی باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای این هنر پیشه معروف شده است . او در اواسط دهه هفتاد اولین بار ممنوع الکار شد وحتی برای مدتی به خارج رفت اما به ایران برگشت و برای فیلم مهر مادری کمال تبریزی دعوت به کار شد اگرچه همچنان ممنوع الکار بود ولی با تلاشهای کمال تبریزی و تهیه کننده فیلم وپافشاری آنها ،از ممنوع الکاری رهایی یافت .بد نیست بدانید فاطمه معتمد آریا در کتاب نقش ابی سیمین در واکنش به چنین برخوردهایی گفته :من به شخصی گفتم شما هر کاری بکنید من چه خوب باشم وچه بد ،حتی اگر بد مطلق ،نمی توانید من رااز تاریخ سینمای ایران حذف کنید .بعداز بیست سال کسی را نمی توان حذف کرد می توانید مرا بد تحلیل کنید اما حذف من دست شما نیست . چون در حافظه مردم ثبت شده ام .

/روایت جالب کیارستمی از محبوبیت معتمد آریا/
حقایقی درباره فاطمه معتمد آریا به بهانه اکران فیلم بد نیست بدانید زمانی عباس کیارستمی معتمد آریا را دیده و به او گفته بود :هیچ می دانی مردم چه طوری به تو نگاه می کنند ؟فاطمه معتمد آریا گفته بود : نه . کیارستمی نیز گفته بود : بعد از خواننده معروفی که همه مردم زن ومرد به یک اندازه دوستش دارند تورااولین کسی می بینم که زن ومرد و خانواده ها تورا به یک اندازه دوست دارند .یعنی هیچ حساسیتی را به وجود نمی آورد .

 

/عزت الله انتظامی : معتمدآریا بزرگترین بازیگر زن ایران است/

به گزارش سینما سینما ،جالب است بدانید عزت الله انتظامی در اسفند سال ۹۱او در گفت وگویی با مهرداد حجتی در شرق گفته است : افرادی نظیر خانم فاطمه معتمد‌آریا، سرکار خانم رخشان بنی‌اعتماد و آقای جعفر پناهی نباید بی‌احترامی ببینند. این هنرمندان، افراد بزرگی هستند. هرکدام برای خود شأن و مقامی دارند. خانم فاطمه معتمد‌آریا بازیگر بزرگی است. به اعتقاد من، او بزرگ‌ترین بازیگر زن ایران است. او بسیار تواناست. حیف است که نتواند آزادانه در نقش‌هایی که انتخاب می‌کند بازی کند. او را از بازیگریحقایقی درباره فاطمه معتمد آریا به بهانه اکران فیلم محروم کرده‌اند. چرا؟

 

/مخالفت با سفیر سازمان ملل شدن/

فاطمه معتمد آریا همیشه در سالهای اخیر با سوئ تفاهم های بسیاری از سوی مسئولان وبرخی جریانها مواجه شده است . چه زمانی که بنرهای فیلم اینجا بدون من آتش زده شد و چه زمانی با برخی فعالیتهای اجتماعی او مخالفت شد . به عنوان مثال خود معتمد آریا در مصاحبه ای با احمد طالبی نژاد روایتی از مخالفت با او به عنوان سفیر سازمان ملل بازگو کرده است .معتمد آریا در این گفت وگو که در ماهنامه تجربه انجام شده گفته :از سازمان ملل با من تماس گرفتند و گفتند تورا به عنوان سفیر سازمان ملل و نماینده زنان افغان انتخاب کرده ایم تا شما به دلیل شهرت بتوانید در زمینه احقاق حقوق زنان مظلوم افغان فعالیت کنید . این چیزی است که در همه جهان از زنان ومردان شناخته شده توقع می رود . نمونه اش آنجلینا جولی و یا آدری هیپبورن که تمام آفرقا را زیر پا گذاشت .اگر یک آدم شناخته شده بتواند مصائب یک جامعه را به اطلاع دیگران برساند چه عیبی دارد؟ولی اینجا به من پیغام می دهند این کار سیاسی است و اجازه نمی دهندمن کارم را شروع کنم .یعنی حتی قرار نیست بنده راجع به زنان افغانی هم حرف بزنم .در خیریه ای که من عضوهستم و کمک می کنم می گویند اگر ایشان جزو سخنرانان باشند مااجازه نمی دهیم مراسمتان را برگزار کنید .پول جمع کردن برای ۴تا بچه ای که دچار مصیبت هستند کجایش سیاسی است ؟
/اشتباه گرفتن با مونیکا بلوچی/
یا درهمین مصاحبه روایت جالب دیگری از اشتباه گرفتن او با مونیکا بلوچی توسط مسئولان سینمایی باز گو کرده وعنوان کرده چطور این اشتباه گرفتن باعث دردسر برای او شده است ،فاطمه معتمد آریا دراین مصاحبه گفته :پیغام آوردند که به فلانی بگویید ممنوع الفالیت است .پرسیدم چرا ؟گفتند چون در فیلمی که بهروز وثوقی وشهره آغداشلو هم بازی کرده اند بی حجاب بازی کرده ای . به شوخی گفتم شاید من را به جای مونیکا بلوچی اشتباه گرفته اید ؟چون متاسفانه من در زندگی ام شهره آغداشلو را ندیده ام وحتی ترکیه هم نرفته ام .این فیلم هم گویا در ترکیه فیلمبرداری شده .سند شما چیست ؟این فیلم هم به زودی دیده خواهد شد و من هم که چهره ناشناس نیستم .اگر درفیلمی حضور داشته باشم شناخته می شوم . ببینید سوئ تفاهم تا کجا ها پیش می رود.اگر دراین فیلم بازی کرده ام پس چرا کسی به من دستمزد نداده؟(خنده )بعد که ماجرا برملا شد گفتند می خواسته بازی کند وما اجازه نداده ایم .یعنی همه چیز را سیاسی می بینند .

/روایت معتمد آریا از قصه ها/

این  بازیگر مطرح سینمای ایران اوایل امسال فیلم قصه ها را برپرده سینماها داشت و  در یکی از شماره های  ماهنامه صنعت سینما یادداشت جالبی رامنتشر کرد که در نوع خود جالب بود.

 

/امانتی که روی دوشم بود را به قصه ها سپردم/

 

به گزارش سینما سینما ،معتمد آریا در بخشهایی ابتدایی این یادداشت نوشته بود :قصه ها خیلی ساده شروع شد ،یک تلفن وطرحی از طرف خانم بنی اعتماد . تهیه کننده وقراردادی در کار نبود ،ولی همه آمدند . انگار می خواستند کار ناتمام سالها پیش خود را به سرانجام برسانند . همه چیز منظم و حرفه ای پیش رفت و دوروز و یک شب ،زمانی بود که برای خلق زندگی نوبر کردانی گذاشته شد و من امانتی را که به عنوان بازیگر روسری آبی روی دوشم بود ،به قصه ها سپردم .

/نوبر و بقیه آدمهای خانم بنی اعتماد ،آن جور که بعضی ها انتظار داشتند خوشبخت نشده بودند/

معتمد آریا درادامه نوشته بود :ولی سر نوشت نمایش نوبر کردانی در جوانی و میانسالی خیلی فرق نکرده بود .نوبر و بقیه آدمهای خانم بنی اعتماد ،آن جور که بعضی ها انتظار داشتند خوشبخت نشده بودند . برای همین فیلم مدتی اکران نشد .نمی دانم دراین مدت چه تغییری رخ داده بود که این توقع را از امثال نوبر داشتند که آینده اش خیلی بهتر از گذشته اش باشد . حالا که فیلم اجازه نمایش پیدا کرده ،آرزو می کنم دفعه بعد که رخشان سراغ آدمهایش می رود ،وضعشان به گونه ای تغییر پیدا کرده باشد که فیلم قبل از اینکه در جشنواره های دور دنیا بچرخد ،در کشور خودمان نمایش داده شود !

/تحلیل جالب یک مستند ساز آلمانی از قصه ها/

بازیگر فیلم قصه ها در بخشهای پایانی یادداشت خود نوشته بود :چند هفته پیش در یک جلسه پرسش و پاسخ در آنکارا در جواب این سوال که آیا این فیلم ،بازتاب مشکلات جامعه ایران است یانه ،قبل از پاسخ من ،یک مستند ساز آلمانی جواب این سوال را داد.او گفت : “قصه ها مشکل جامعه امروز من است . اعتیاد وبیکاری وایدز …این ها همه مشکل امروز من هم هست و قصه ها قصه همه شهرهای بزرگ جهان است “.و (با حرفهای این مستند ساز آلمانی )من دیگر حرفی نداشتم .

/تلویزیون معتمدآریا را تحریم کرد، فیلمش به سانس فوق العاده کشید!/

 

مرداد ماه امسال بود که روابط عمومی گروه هنر وتجربه خبر داد که استقبال مخاطبان  از فیلمهای ” یحیی سکوت نکرد ” ساخته کاوه ابراهیم پور و اعترافات ذهن خطرناک من ” ساخته هومن سیدی باعث شد نمایش این دو فیلم در خانه هنرمندان به سانس فوق العاده کشیده شود .

 

/افسوس از بازی نکردن در فیلم مادر/

 

سال گذشته بود که این  بازیگر مطرح سینمای ایران در  گفت وگویی با کیوان کثیربان در نشریه سینما وهنر، از افسوس خود را از بازی نکردن در فیلم مادرسخن گفته بود.فاطمه معتمد آریا دراین مصاحبه گفتهبود :”من همیشه یک افسوس درسینمای ایران دارم و آن هم کار نکردن در فیلم مادر است. پروژه بسیار دوست داشتنی و دلنشین بود و همه عواملش هم فوق العاده بودند. آن زمان ما از پروژه­ای در کاشان برگشته­بودیم که آقای ساعتی به من زنگ زدند و گفتند آقای حاتمی قرار است برای بازی در فیلم مادر با من تماس بگیرند. من با کمال میل پذیرفتم و به دفتر ایشان رفتم که فکر کنم در خیابان فاطمی بود. رفتم و دیدم تمام دوستانم هم آن­جا حضور دارند، از آقای جبلی و عبدی گرفته تا آقای کلاری و ساعتی و…. کلی هیجان زده و خوشحال شدم. با آقای حاتمی هم به واسطۀ ارتباط با آقای داود رشیدی آشنا بودم و بارها دیده­بودم­شان. صحبت کردن با ایشان بسیار خوشایند بود و بسیار ظریف و نغز و پرمغز. من هم که سرپرسودایی داشتم و کلی پرانرژی بودم. آن وقت آقای یکتاپناه دستیار آقای حاتمی بودند که قبلا در شهرموشها با هم کار کرده بودیم. از یکتا خواستم به من نسخه­ای از سناریو را بدهد. نمی دانست چه بگوید. گفت که فردا برای تست گریم بیایم اما من گفتم نه، اول باید سناریو را بخوانم  بعد حرف بزنیم و اصرار کردم که من باید بدانم که تست چه نقشی را می خواهیم بزنیم. یک اتاق بود که پرده قشنگی هم داشت. ظاهراً آقای حاتمی داشتند آنجا نماز می خواندند. طبیعتاً صدای من را هم شنیده بودند. آقای یکتاپناه هم گفت که در این مورد با آقای حاتمی صحبت می­کند و من از دفتر خارج شدم و منتظر فیلم­نامه ماندم اما سناریویی به دستم نرسید و من هم برای تست گریم نرفتم و بعد از آن هم تماسی با من گرفته­ نشد. بعدها تمام دوستانم سرزنش­ام کردند که چرا صحبت از فیلمنامه کردم و گفتند که مگر آدم از حاتمی سناریو می خواهد. می­گفتند علی حاتمی که فیلم­نامه ندارد، او لحظه ای کارش را می چیند و سر صحنه سناریو می نویسد. نبودن در آن کار تأسف بزرگی برای من به همراه داشت.”

/بازی معتمد آریا در قصه ها چگونه بود؟/

منتقد نشریه سینمایی همشهری ۲۴ درباره بازی معتمد آریا در فیلم قصه ها نوشته است :دراین فیلم معتمد آریا در نقش نوبرکردانی است کارگر ساده فیلم روسری آبی که حالا با جوان عاشق آن فیلم ازدواج کرده .بازی معتمد آریا دراین فیلم بازی ساده ایست .بدون ادا و بدون غل وغش و بدون حاشیه .پر ااحساس است وتذرسی از ابراز احساسات ندارد.به راحتی می شود ترسو غم را درچهره اش دید .وقتی رضا با عصبانیت وادارش می کند نامه رسول را بخواند ،صدایش می لرزد ومدام مکث می کند .وقتی از نامه مرد غمگین می شود ،بغض می کند و اشکش سرازیر می شود .راحت وبی ادا.وقتی کنار بچه اش می ایستد سعی می کند همه این حس ها را مخفی کند .آرام است ونگران (در دودوی نگاهش می توان این دلهره را دید ). ووقتی کنار رضا می آید که اورا دلداری بدهد ،دلسوزی اش به چشم می آید . یک بازی رها و آزاد ،ساده برای نقشی که خوب نوشته شده است و اجرایش برای معتمد آریا آشناست .یک بازی قابل قبول از بازیگری که مدتها روی پرده سینمادیده نشده بود.

 

/معتمد آریا: اگر ندانم آسیابهای بادی شوشتر از افتخارات ماست،افتخاری از سینما نصیبم نخواهد شد/

این بازیگر سینمای ایران ابتدای سال ۸۹ گفت وگویی با امیر بهاری در ویژه نامه نوروزی روزنامه بهار داشت که حرفهای جالبی درباره دنیای بازیگری خودش عنوان کرد.

به گزارش سینماسینما ،بخشهای مهم این مصاحبه به شرح زیر بود :

-سینمای ما قابل مقایسه با سینمای هیچ منطقه ای از دنیا نیست هیچ جای دنیا چار چوبهایی را که ما برای کار داریم ندارند . این چار چوب چیز بدی هم نیست یا لااقل من از آن بازیگرانی هستم که از قرار گرفتن دراین چار چوب ممنونم برای اینکه باعث شد درسینما به شکل متفاوت تری حضور داشته باشم .

– هیچ وقت فیلمی باانگیزه های صرف تجاری بازی نکردم .فیلم خوبی بازی کردم که فروش هم داشته باشد .این رویکرد هم تنها یک دلیل داشت من بی نهایت به سینمای ملی خودمان هم باور داشتم و به کار خودم هم همینطور.

– در هیچ جای دنیا به شما نمی گویند به این بازیگری که نقش همسرشمارا بازی می کند نمی توانی دست بزنی .ولی احساس خودرا به عنوان یک همسر نشان بده .

این موضوع بیانگر این نکته بود که چیزی جز صورتم نمی تواند به من یاری برساند .پس خودم را تعلیم دادم تا بتوانم تمام احساساتم را از طریق چشمهایم منتقل کنم و از میمیک صورتم بیشتر بهره ببرم .

– سینمای ما دریک چاله افتاده و به طور متناوب در آن سقوطی عمیق وعمیق تر می کند.

– سینمای ایران باید مسیر بین المللی شدن را در پیش گیرد و باید با سینمای جهان تقسیم شود یعنی تولیدات مشترکی را با کشورهای دیگر انجام دهد .

-جهان در حرکت است و ماناگزیریم که خودمان را نزدیک کنیم و این مسئله نیازمند شناخت دقیق از گذشته فرهنگی ماست .من به عنوان فاطمه معتمد آریا اگر ندانم ریشه هایم درسینمای ایران کجاست دیگر نمی توانم شاخ وبرگی داشته باشم .

– کل بودجه سینمای ایران به اندازه نصف روز بازارتهران هم نیست !

– سینمای ملی خودش به تنهایی نمی تواند هویت داشته باشد . سینمای ملی وقتی هویت پیدا می کند که ما هویت داشته باشیم .من اگر ندانم آسیابهای آبی شوشتر از افتخارات ماست ،افتخاری از سینما نصیبم نخواهد شد .من اگر فرهنگ خودرا نشناسم نمی توانم با فرهنگهای دیگر گفت وگو کنم .

-آقای شهید ثالث در فیلم طبیعت بی جان زندگی یک سوزن بان پیر و همسرش را موضوع قرار داده اند که درروزهای آخر ماموریت شان هستند . نشان دادن سکوت وسکون زندگی یک زوج تنها در کنار رسل قطار در منطقه ای دور افتاده درایران کار ساده ای نیست . فیلم به گونه ای ساخته شده که شما هرکجای دنیا نمایش دهید قابل درک است . ولی در واقع ریشه های این اثر در مسائل بومی ما نهفته است و به گونه ای طرح می شود که قابلیت جهانی دارد.

 
/فاطمه معتمد آریا ونیکی کریمی رکوردداردریافت جایزه های بین المللی /
براساس گزارشی که محمد اطبایی  در سال ۹۰ در ماهنامه فیلم منتشر کرده فاطمه معتمد آریا ،نیکی کریمی هر کدام با دریافت ۵جایزه موفق ترین بازیگران تاریخ سینما در عرصه های بین المللی بوده اند و پس از آن گلشیفته فراهانی با ۴جایزه در رده بعدی قرار دارد .
عزت الله انتظامی ،فرامرز قریبیان ،حسین محجوب ،حمید فرخ نژاد ،رضا ناجی ،علی شادمان (بازیگر کودک زمانی برای دوست داشتن )با سه جایزه ،بهروز وثوقی ،لیلا حاتمی ،پرویز پرستویی ،حسن پورشیرازی ،رویا نونهالی ،پارسا پیروز فر ،ترانه علیدوستی ،حسین یاری ،مانیا اکبری ،محسن رمضانی ،متین عزیز پور ،بتین قبادی با دوجایزه در رده های بعدی قرار دارند . فاطمه معتمد آریا در سال ۷۸به خاطر فیلم مهر مادری جایزه بهترین بازیگر زن نهمین جشنواره فیلم کودکان چهارصد ضربه مونترال را دریافت کرد .در سال ۸۰نیز جایزه سالانه  بنیاد آیلکس از موزه هنرهای بوستون به معتمدآریا رسید.
در سال ۸۴به خاطر بازی در فیلم گیلانه رخشانه بنی اعتماد جشنواره فیلم کراچی جایزه بهترین بازیگر خودرا به معتمد آریا داد.در سال ۸۸دوچرخه طلایی افتخاری شانزدهمین جشنواره فیلمهای آسیایی وزول به معتمد آریا رسید وآخرین جایزه معتمد اریا همین جایزه اخیر مونترال بود که به خاطر فیلم اینجا بدون من ساخته بهرام توکلی آن را دریافت کرد .

/معتمد آریا به روایت سینماگران/

 

هوشنگ گلمکانی . منتقد
«فاطمه معتمدآریا» در میانه دهه ۱۳۶۰ و در فضایی پا به عرصه بازیگری گذاشت که سیاستگذاران بی‌اعتنا به طبیعت سینما به‌شدت با ستاره‌سازی و ستاره‌سالاری در سینمای ایران ناموافق بودند. به‌جز آن، چندوچون حضور زنان بازیگر در فیلم‌ها هم مبهم و محل مناقشه بود. اسم و شکل و شمایل و لباس و گریم و آرایش و دیالوگ و اندازه قاب تصویرشان و فاصله‌شان با دوربین هم زیر ذره‌بین بود، و نحوه قرارگرفتن آنها در میزانسن. کسانی از اهل سیاست می‌توانستند به‌جز آنچه در شناسنامه‌شان ثبت شده اسم مستعار داشته باشند اما جمشید آریا و سعید راد و نادره و بیتا میلانی و «سیمین معتمدآریا» نمی‌توانستند. حتی جوانی «سیمین» خانوم می‌توانست حساسیت‌برانگیز باشد اما او «آن»ی داشت که همه حساسیت‌های بعضا بی‌معنای آن دوران را خنثی کرد؛ سهل است که تبدیل به یک نمونه شد که البته سخت بود بدل هم داشته باشد. پرکار شد، تحسین شد، جایزه گرفت (از رکوردداران جشنواره فجر است) و بدون اینکه ستاره شود مشهور و محبوب شد. حاشیه‌های کارنامه‌اش هم البته کم نبود و وخیم‌ترین آنها چند سال او را به انزوا کشاند، اما اصالتش مانع از فراموش‌شدن او شد و او را بار دیگر به سینما برگرداند.
در دهه ۱۳۶۰ نقش دختران دم‌بخت محجوب و زنان جوان اهل خانواده را بازی می‌کرد و چندی‌ است بازیگر نقش مادران رنج‌کشیده می‌شود یا چنین نقش‌هایی به او پیشنهاد می‌کنند. او سیر طبیعی یک زن بازیگر را در سینمای ایران طی کرده؛ مثل درختی که ریشه دارد و با تندبادی از جا کنده نمی‌شود. تولدتان مبارک «سیمین» خانوم.
 رضا کیانیان . بازیگر
هنرمند، یک سرمایه ملی است. چه به‌لحاظ معنوی و چه به‌لحاظ مادی. یک بازیگر هم به‌عنوان یک هنرمند، یک سرمایه ملی بزرگ است. در آمریکا یک بازیگر برای صنعت سینمای آمریکا بیشتر از درآمد نفت ما سرمایه به کشورش منتقل می‌کند. در ایران هم بازیگران بسیار خوب، زیاد داریم و داشتیم که هر یک با یک نگاه آینده‌نگر سرمایه‌های خوبی برای کشورمان هستند. اغلب هنرمندان، پویایی خودشان را حفظ می‌کنند و تلاش می‌کنند تا به‌روز باشند و بر سرمایه‌های درونی‌شان بیفزایند اما در مقابل، دولت همیشه این سرمایه‌ها را به جای استفاده بهینه به هدر می‌دهد. متاسفانه سینمای ما که در چارچوب مرزهای ما محدود شده، اول باید بازار جهانی پیدا کند، در آن صورت هر یک از ما هنرمندان می‌توانیم سرمایه‌های مادی بالفعل ملی باشیم. «فاطمه معتمدآریا» هم یکی از سرمایه‌های ملی ماست که سال‌هاست بازیگربودن خودش را در سینمای ایران و جهان به بهترین نحو به اثبات رسانده اما در قبال این مرارت هنرمندانه مداومش دولت چه کرده است؟ استفاده بهینه مادی و معنوی پیشکشش!  بماند اینکه چند سال فرصت کار از او گرفته شد. آیا یک دولت حق دارد سرمایه‌های ملی وطنش را هدر بدهد؟!ما همه «فاطمه معتمدآریا» را دوست داریم. جای او در این سال‌ها به‌وضوح در سینمای ما خالی بود. او بازیگری یگانه است. نقش‌هایی آفریده که در تاریخ سینمای ما همتا ندارند. من منتظر نقش‌آفرینی‌های دیگر او هستم. تولدت مبارک…
 مرضیه محبوب . عروسک‌گردان
دوستی با «سیمین معتمدآریا» برای من یک افتخار است. در سال‌های سخت جنگ در «خونه مادربزرگه» و در فستیوال‌های مختلف نمایشی در کنار هم عروسک‌گردانی کردیم و همکاری واقعا خوب و شیرینی داشتیم. او در کار هم همکار است و هم دوست و البته واقعا مسوول و همیشه خوش‌قول. البته در آن سال‌های نخست همکاری‌مان، با اینکه «سیمین» هنوز معروف نبود همین‌گونه بود و بعدها هم که خیلی معروف شد و در جهان این‌همه شناخته شد نوع رابطه ما تغییر نکرد و او همان «سیمین» ماند، با همه گرفتاری‌هایش، مهربان و خوش‌قول و رفیق. بسیار خوشحالم که سلامت است و امیدوارم سال‌های سال همین‌طور سربلند و موفق باشد و دوستی‌مان هم ادامه یابد.

 همایون اسعدیان  . کارگردان و فیلمنامه‌نویس
تاثیری که «معتمدآریا» بر بازیگری در ایران گذاشت، شکستن تمام معیارهای سوپراستارهای زنی بود که تا پیش از حضور او در سینما، رایج بود و او با حضورش معیارهای پیش از خودش را تغییر داد و سینمای ایران بابت این اتفاق تا ابد به او مدیون است. وجودش برای هنر ایران مایه سرافرازی است، تولدش مبارک باشد…
 سیامک احصایی . کارگردان تئاتر
من همیشه روز تولدم به مادرم زنگ می‌زنم و تشکر می‌کنم از اینکه هستم. دلیلش این است که زندگی را خیلی دوست دارم. امروز داشتم از جاده بهشت‌زهرا به خانه برمی‌گشتم و به‌جای تو تشکر کردم. تولدت مبارک «سیمین معتمدآریا»…

 مهناز افشار .  بازیگر 
تولد همیشه زیباست، چون به ما یادآوری می‌کند که از خلقت خیلی‌ها خوشحال باشیم. خانم «معتمدآریا» را در سریال «گل پامچال» لحظه‌لحظه رنگارنگ دیدم و با او نقاشی دل کشیدم تا نوبت به همکاری با او رسید در فیلم «کارگران مشغول کارند»… او را صمیمی و پر از آرامش و هیجان دیدم و خواستم با او قدم بزنم تا بیاموزم. تولد بانو «سیمین معتمدآریا» برایم از همان خوشحالی‌هاست که می‌توانم از صمیم قلبم به ایشان تبریک بگویم. تبریک می‌گویم برای حضورتان و برای آنچه هستید و این انسانیت و هنرمندبودن رنگی شما را تبریک می‌گویم.

 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها