سینماسینما: همایون امامی، پژوهشگر و مستندساز، با انتشار یادداشتی در صفحه شخصی خود در فیسبوک یاد خسرو سینایی را گرامی داشت. این یادداشت را میخوانید:
چه می توانم گفت آقای سینایی؟ چه می توانم نوشت؟ هیچ گاه نوشتن تا این حد برایم دشوار نبوده که خواسته باشم در رثای شما استاد نازنینم بنویسم. معمولاً اینطور رایج است که وقتی عزیزی چشم از جهان فرو می بندد، در نوشته های دوستان و آشنایانش از او به عنوان بهترین، مهربان ترین، هنرمندترین و بسیار ترین های دیگر یاد می کنند. از ظلم هایی که بر او رفته و از موانعی که ناجوانمردانه بر سر راه پیشرفت او انداخته شده سخن می رود و بسیار مطالب دیگری از این دست که گاه اشک از دیدگان مخاطب سرازیر می کند. اگر خواسته باشم تک تک این موارد را در تطبیق با زندگی و کارنامه سینمایی شما بگویم سخنی به گزاف نگفته ام. همه ی آن حرفهایی که در آن گفت و گوی طولانی مان در کتاب « یک عمر، یک عشق، یک راه » زدی و ثبت شد همین درد دل ها بود دیگر. این ها را باید به حساب واقعیات گذاشت نه مداهنه و تعارف های مرسوم سوگنامه نویسی.چقدر سر آخرین فیلمت که ساخته هم نشد بردند و آوردن. کمرت را جراحی کرده بودی و عصایی هم در دستانت جا خوش کرده بود؛ ولی به شوق ساختن فیلم و دل بستن و باور به قول و قرارها، می رفتی و می آمدی. چقدر بازیت دادند چه شرکای لهستانی که جای قدیمی ها آمده بودند و چه هموطنان نازنینی که در هر خطاب استاد از دهانشان نمی افتاد. این آخرها دندان امیدش را کنده بودی و دورانداخته بودی. برای شما بودجه نبود؛ اعتبار نبود؛ مدام می شنیدی حالا کمی صبر کنید قرار است اعتباری! از محلی! تأمین بشود. بودجه تامین نشد لهستانی ها هم جایشان را به افراد دیگری داده بودند کم بامبول سرت در نیاوردند. این بودجه را چرا بدهند به یک ایرانی. می دهند به هموطن خودشان بسازد. درست است خدانشناسند ولی معنی مسجد و چراغ را بهتر از مدیران ما فهمیده بودند. چقدر این قضیه « قطار زمستانی » جدی شده بود. بخصوص پس از موفقیت فیلم «مرثیه گمشده» و حمایت های آندره وایدا و این که به عنوان محصول مشترک ایران و لهستان ساخته شود. آنقدر جدی که تا مرحله انتخاب بازیگر هم رسیده بود، حتما یادت می آید آنشب که در خانه هنرمندان برایت بزرگداشت گرفته بودند، زنده یاد عزت الله انتظامی با آن بیان شیرین و طنزآلودش از داستان فیلم و امیدواریش به ساختن فیلم گفت؛ ولی نشد که نشد. یعنی نگذاشتند بشود تا از این رهگذر برگ دیگری بر دفتر خاطرات هنرپیشه نقش دوم دیروز که حالا رشد کرده و چماق را رها کرده و دوربین به دست گرفته افزوده شود و دیگرانی که به هر صورت بیایند و از سینمای پاک و نجیب ایران به عنوان طشتی برای شستشو استفاده کنند. حق داشتند باید برای پولهای کثیفی که از اقتصاد مضمحل سینمای ایران کنار گذاشته شده بود فکری می کردند.همینطوری هم که نمی شود.
آقای سینایی عزیز قصد نداشتم خاطرات و یاد خوبی ها و صداقت و پاکی هایت را با این عبارات به پایان ببرم، ولی چه کنم که رفتن تلخت این دمل چرکین را نیشتر زد و خون و چرکی که می بینی سرازیر شد، شرمنده. این ها در دلم باقی می مانند و تلخی جای خالیت را برایم بیشتر و تلخ تر می کنند. این کلمه ها نه به همان سبک و سیاقی نوشته می شود که گفتم متن هایی از این دست می طلبند و روال رایج سوگ نامه هایی از این دست ایجاب می کنند؛ که به مثابه واقعیت های نانوشته ی سینمای امروز ایران باید جایی ثبت شوند؛ تا آیندگان بدانند قبل از پریدن سار از درخت و سرد شدن آش در بر کدام پاشنه می چرخیده است. البته شاید حالا برای طرح این حرف ها کمی دیر شده باشد خیلی وقت است آن طشت کذایی از بام افتاده، خواجه حافظ هم که تلفنش را سایلنت کرده هم خبر دارد. حالا دیگر تقوایی بازگشت به سینما را در خواب هم نمی بیند؛ ابوالفظل جلیلی که کسی از موقعیت امروزش خبر ندارد و به جز «گال» آنهم در زمانی محدود – فیلمی از او به نمایش در نیامد. منوچهر عسکری نسب هم انزوایی خودخواسته را بر حضوری به هر روی ترجیح داد و عاقبت در تنهایی و فراموشی این جهان را به همان هنرپیشه های نقش دومی واگذاشت که حالا با وقاحت پرفروش بودن فیلم هایشان را به رخ اصغر فرهادی ها می کشند و پاسخ دندان شکن شان او را نشنیده می گیرند.آری آقای سینایی نازنین این را هم بگذار بگویم که از ملتی که امثال آن هنرپیشه های نقش دوم را در چنین خودباوری احمقانه ای تشجیع می کنند هم دلم به درد می آید. اصغر فرهادی و دیگر کارگردانان مستقل هم که با سرمایه غریبه فیلم هایشان را می سازند و همواره با چماق سیاه نمایی و رابطه با بیگانه، در حوالی توپخانه نواخته می شوند. از سعید ابراهیمی فر که همان اوائل با «نار و نی» اش امیدی در دل ها برانگیخته بود؛ حالا قاب عکسی باقی مانده خشک و خالی بر دیوار سینمای این دیار. و واروژ کریم مسیحی هم گناهش این بود که عنوان نخستین فیلمش را گذاشت «پرده آخر»! تا این آخرها بیش از فیلمسازی دل به تدوین فیلم های دیگران بسته بود تا مگر حضورش را همچنان با گرانجانی در سینمای امروز ایران حفظ کند.
چنین است که «قطار زمستانی» هیچ گاه حرکتش را از ایستگاه شروع نکرد و شما بر تخت بیمارستان ماندی و به شمارش غلغل حباب های اکسیژنی که می کوشید به هر قیمتی نگهت دارد سرت را گرم کردی، تا مگر مفری باشد برای تحمل تنگی نفس و درد و بی عدالتی…
خسته ات کردم می دانم. بگذار پنجره را ببندم و بروم. بیرون باران تندی می بارد، پنجره و انبوه قطره های روی آن و هق هق ناودان. این دستمال کاغذی کجاست؟ رفتنت این سان تلخ و زودهنگام حواسم را پرت کرده است.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «شقایق سوزان»؛ شصت سال از کوچ گذشت
- نمایش مستند «شقایق سوزان» با حضور همایون امامی
- بزرگداشت محمدرضا اصلانی و رونمایی از کتاب «اصلانی به روایت اصلانی»/ محمدرضا اصلانی: آنچه حاصل این سالهاست نه حاصل یک رنج بلکه حاصل یک جنگ عظیم اس
- از سیل سالهای تنهایی/ نقد همایون امامی بر فیلم «آب ما را خواهد برد» ساختهی محمد احسانی
- در نکوداشت زنده یاد «خسرو سینایی» مطرح شد: سینایی در سینما شرافتمندانه زیست/ سینایی بنیانگذار مستند پرتره بود
- در چهارمین شب از رویداد «سیستان؛ مشقت زیستن» مطرح شد: باید به حال مردم این زمان و سرزمین گریست
- نکوداشت زنده یاد خسرو سینایی در موزه سینما
- به یاد خسرو سینایی؛ پخش «مرثیه گمشده» از شبکه مستند
- پنجشنبه برگزار میشود؛ دیدار و گفتگو با همایون امامی
- اعلام سه نکوداشت دیگر در «نقش ماندگار» چهلمین جشنواره فیلم فجر/ آغاز بلیت فروشی سینماهای مردمی از صبح فردا
- آهوان گم شدند در شبِ دشت…*/به یاد خسرو سینایی در دومین زادروز بیحضورش
- گرامیداشت یاد کارگردان فقید «عروس آتش» در سینماتک خانه هنرمندان ایران/ سینایی، اصیلترین فیلمسازی که میشناسیم
- نسخه مرمت شده «عروس آتش» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- نقد و بررسی دو فیلم از فرهاد ورهرام توسط انجمن صنفی کارگردانان مستند
- معیریان در آستانه روز ملی سینما با موزه سینما مطرح کرد/ حاتمی میگفت عبدالله اسکندری و جلالالدین معیریان شمس و مولانا هستند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش