تاریخ انتشار:1397/11/12 - 12:35 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105078

سینماسینما، یزدان سلحشور:

 

روز دوم چهارسو با «یلدا»ی مسعود بخشی شروع شد با ایده «بخشش بازماندگان مقتول» و در «شکل روایی» یک شوی تلویزیونی که آشکارا گوشه چشمی به «ماه عسل» دارد؛ فیلم، تا به حضور «عروس قاتل» جلوی دوربین تلویزیون برسد، خیلی کُند و بی حس و حال و کاملاً شبیه اثری تلویزیونی شروع می‌شود اما ناگهان، تا پایان فیلم اوج می‌گیرد و تنش، پشت تنش، ملال‌انگیزی آغازین را، تقریباً از حافظه تماشاگر پاک می‌کند؛ یک ملودرام سالم و جمع و جور و بی‌ادعا و تماشاگرپسند. فقط اوایل‌اش می‌لنگد که کاش تا ورود عروس قاتل به صحنه، بازنگری شود مخصوصاً آن قسمتی که خواننده می‌آورند جلوی دوربین تلویزیونی. از مسعود بخشی پیش از این مستند درخشان «تهران انار ندارد» و داستانیِ پر سرو صدای «یک خانواده محترم» را شاهد بوده‌ایم. احتمال می‌دهم که یلدا در اکران عمومی بسیار موفق ظاهر شود گرچه از عیوب فیلم، می‌توان عدم یک‌دستی کیفی در بازی‌ها را برشمرد.

«روزهای نارنجی» آرش لاهوتی؛ اولین اثر داستانی مستندسازی که کارنامه‌ای غنی از جوایز برون و درون‌مرزی دارد و همین فیلم به روایت ویکی‌پدیای فارسی ظاهراً رکورد زده: «آرش لاهوتی برای فیلم سینمایی «روزهای نارنجی» اولین ساختهٔ بلند خود، جایزه بهترین فیلم جشنواره مانهایم آلمان با عنوان «سینماگر بزرگ تازه‌وارد» را دریافت کرد.همچنین جایزه فیپرشی (فدراسیون بین‌المللی منتقدان سینما) و جایزه کلیسای جهانی به اولین ساخته بلند آرش لاهوتی اعطا شد.» با این همه به رغم انسجام شکلی و فیلمنامه‌ای پرتنش و حضور یک هدیه تهرانی فوق‌العاده جلوی دوربین، فیلم بسیار کُندی‌ست؛ کُندی‌اش واقعاً آزاردهنده است حتی به عنوان یک کار پیشنهاددهنده از سینمای تجربی. این فیلم به ما نشان می‌دهد که «نام‌آوری» هدیه تهرانی در یک دوره طولانی سینمای ایران بیهوده نبوده و او بازیگر توانایی‌ست که اکنون به پختگی قابل توجهی در کارش رسیده؛ کاش در مورد علی مصفای این فیلم هم می‌توانستم همین حرف را بزنم اما مصفا مدت‌هاست که پشت دوربین و در مقام تهیه‌کننده بیشتر انرژی می‌گذارد تا جلوی دوربین و به عنوان بازیگر. مهران احمدی، همچنان جلوی دوربین، مثل الماس می‌درخشد.

«جان دار» حسین امیری دوماری,  پدرام پورامیری؛ یک فیلم گرم و خوش‌ریتم و با بازی‌های درخشان؛ مخصوصاً از فاطمه معتمدآریا و جواد عزتی و باز هم با ایده «بخشش» در قبال «قصاص» و با یک «پایان باز» که گرچه به تداوم داستان در ذهن مخاطب خاص کمک می‌کند اما به ساخت و شکل اثر که متعلق به سینمای بدنه پیشنهاددهنده است و به مخاطبان عامی که می‌توانستند در اکران عمومی، این فیلم را به اثری رکوردشکن در جدول فروش بدل کنند، کمکی نمی‌کند البته باید به نویسندگان و کارگردانان اثر حق داد، چون برای پایان دادن به فیلم با این روند داستانی، دو انتخاب بیشتر نداشتند که یکی احتمالاً به بایگانی شدن فیلم می‌انجامید و دومی هم به تعویق اکران‌اش لااقل تا سه سال آینده. فیلم، خوب قصه‌اش را تعریف می‌کند و ریتم تند و مجذوب‌کننده‌ای دارد. معتمدآریا، همچنان فوق‌العاده است و جواد عزتی به ما نشان می‌دهد که چگونه هیچ حد و مرزی، برای پیشروی در محدوده کارنامه‌اش قائل نیست.

«آشفتگی»  فریدون جیرانی؛ فیلمی ناامیدکننده از ملودرام‌سازی کهنه‌کار، با ادغام ایده‌هایی برگرفته از «سرگیجه» هیچکاک، «آقای ریپلی بااستعداد»[چه نسخه رنه کلمان و چه نسخه آنتونی مینگلا و هر دو بر اساس رمانی ازپاتریشیا های‌اسمیت]  و «پستچی همیشه دو بار زنگ می‌زند»[در هر دو نسخه۱۹۴۶ تی گارنت  و ۱۹۸۱ باب رافلسون]؛ بازی‌هایی ناامیدکننده از بازیگرانی که بازی‌های گاه درخشانی را از آنان شاهد بوده‌ایم. حتی مهران احمدی این فیلم هم نتوانسته از نسخه‌پیچی جیرانی برای این فیلم بگریزد. فضایی غیرِ بومی و داستانی غیرِ بومی‌تر و تحمیل ریتم ملودرام به اثری که هم می‌خواهد نوآر باشد هم معمایی و دلهره‌آور و در هر دو، به خاطر فیلمنامه‌ای بدطراحی‌شده و تحمیل استیلی میکانیکی به فیلم، ناموفق است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها