تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۲/۰۲ - ۱۴:۲۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 170891

سینماسینما، الهام کوهی 

نکته‌ای که در بررسی آثار هنرمندان بسیار مشهود است این است که آثار ضعیف نه صرفا محدود به هنرمندان تازه‌کار که در موارد زیادی نیز مربوط به کسانی بوده که اسم و امضایشان اعتبار و تضمین اثر است. دلیلش نیز کاملا مشخص است. اعتمادی که هنرمند صاحب نام به واسطه آثار قبلی دارد او را به درجه‌ای می‌رساند که خود را از آموزش و یادگیری و تلاش برای خلق آثاری متفاوت بی‌نیاز می‌دارد و هنرمند می‌پندارد این اعتبار و نام اوست که سبب دیده شدن اثرش شده نه خود اثر و هرچه خلق کند مثل سابق محبوب خواهد بود. این مسئله زمانی که هنرمند اثری شاخص در کارنامه خود داشته باشد به اوج خود می‌رسد و ترس از خلق اثری متفاوت و تصور موفقیت الگوی قبلی در صورت ساخت اثر مشابه سبب می‌شود هنرمند در دام تکرار بیفتد و از اثر شاخص قبلی خود کپی‌های متعدد بسازد. نمونه‌های این موضوع در سینما و بخصوص سینمای ایران بسیار زیاد است. کارگردان‌های مطرحی که در دام اسم خود افتاده‌اند و به خاطر برندی که از خود ساخته‌اند خود را بی‌نیاز از یادگیری می‌دانند. از خائن کشی کیمیایی و مرد بازنده مهدویان در جشنواره فجر تا جزیره سیروس مقدم و اخیرا جیران حسن فتحی در شبکه نمایش خانگی؛ چیزی که بیننده در دوقسمت ابتدایی منتشر شده از جیران شاهد آن است دقیقا همین مسئله است. تلاش کارگردان برای ساخت کپی بهتری از اثر قبلی. و کارگردان برای اینکه ریسک کار خود را پایین‌تر بیاورد دقیقا از همان زوج  موفق هنری ایزدیار- فتحی سریال قبلی‌اش به امید موفقیت مجدد استفاده کرده است و در این میان مهم نیست داستان جیران دستخوش تغییراتی شود که اصل قصه را عوض کند، بلکه در ذهن کارگردان مهم رضایت مردم و ساخت عاشقانه‌ای بهتر از آثار قبلی است و حسن فتحی برای نیل به این هدف قصه و تاریخ را فدا می‌کند. اما چیزی که بیننده در این دو قسمت شاهد بوده است سریالی است که نه تاریخی است، نه عاشقانه و نه شاخص. بلکه صرفا تلاش کارگردان است برای رسیدن به همان نقطه اوجی که قبلا به آن رسیده بود. 

تغییر رویدادها و شخصیت‌ها و اضافه کردن شخصیت‌های فرعی برای نیل به اهداف دراماتیک در فیلم و سریال مسئله‌ای است که در اکثر آثار تاریخی رخ می‌دهد و این مسئله در صورت اشاره به تغییرات یاد شده در تیتراژ فیلم امری رایج است و اینکه جیران هم مثل هر فیلم و سریال تاریخی دیگر دقیقا منطبق بر واقعیت نباشد اساسا نقطه ضعفی برای سریال نیست اما چیزی که در نگارش داستان‌های تاریخی حائز اهمیت است این است که این تغییرها نباید تضادی با داستان داشته و قصه را دگرگون کنند و اصولا زمانی نویسنده و کارگردان این تغییرات را در داستانش اعمال می‌کند که چاره‌ی دیگری نداشته باشد. چیزی که در مورد جیران به هیچ وجه مصداق ندارد. ساخت مثلث عشقی میان سیاوش- جیران و ناصرالدین شاه علاوه بر اینکه اصل داستان را دچار تغییرات ناخواسته کرده، در زیبایی قصه نیز تاثیری نداشته و بالعکس سریال را در حد فیلم‌های مثلث عشقی تینیجری پایین آورده و در ذوق مخاطب می‌زند، به حدی که از نظر مخاطب به تصویر کشیدن واقعیت تاریخی داستان می‌توانست بیشتر از رابطه عاشقانه لوس و تکراری میان جیران و سیاوش اثر کند. 

همواره در ساخت هر محصول و اثری معطوف شدن و توجه بیش از اندازه به یک وجه، سازنده را از پرداختن به سایر وجوه باز می‌دارد و این مسئله در سریال جیران هم قابل لمس است. به نظر می‌رسد تنها تمرکز حسن فتحی بر این بوده که مثلث عشقی جذاب‌تر از ساخته قبلی خود بسازد و به همین دلیل هم سراغ خدیجه خانوم تجریشی رفته است و این مسئله برای کارگردان به حاشیه‌ی جذاب‌تر از متن تبدیل شده و باعث شده مسائل مهمی چون گویش‌های ناهمگون بازیگران که گاه تاریخی است و گاه امروزی و رابطه‌ی مصنوعی و نمایشی سیاوش و جیران و بازی تصنعی رادان مورد غفلت قرار گیرد زیرا که در نظر کارگردان مثلث عشقی که به آن پرداخته شده به قدری جذاب است که این نقص‌ها به چشم نیاید اما بالعکس ضعف‌های یاد شده به قدری عمیق است که هر داستان جذابی را در خود غرق کند. 

ناهمگونی و دوگانگی در سریال صرفا محدود به دیالوگ‌ها نبوده و مخاطب در همان نگاه اول احساس می‌کند که با دو فیلم متفاوت با دو کارگردان مختلف روبه‌روست. بخش دربار و اتفاقات آن که به نظر می‌رسد تحریرش به عهده احسان جوانمرد باشد و بخش دیگر مربوط به جیران و قصه‌ی عاشقانه سریال که قصه محبوب حسن فتحی است و این دو قصه از همه نظر ناهمگون در هم ادغام شده‌اند و یکدستی در آن دیده نمی‌شود. این ناهمگونی به ویژه هنگام مواجهه جیران با ناصرالدین شاه به اوج خود می‌رسد و ضعف و ناهماهنگی سریال را بیش از پیش آشکار می‌کند.

به نظر می‌رسد تبعیت از الگوهایی که زمانی تضمین کننده استقبال و دیده شدن از آثار سینمایی و تلویزیونی بوده با توجه به تغییر ذائقه مخاطب دیگر پاسخگوی مخاطب امروزی نیست و فیلمسازها برای رها شدن از ورطه تکرار و کپی از آثار گذاشته باید دل به دریا بزنند و سراغ قصه‌ها و تاکتیک‌های جدیدتر بروند. 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها