فیلم «کارت پرواز» به کارگردانی مهدی رحمانی که این روزها اکران است، از این حیث قابلتوجه و بااهمیت جلوه میکند که به لحاظ موضوعی یکی از مهمترین ناهنجاریهای موجود در کشورمان را به تصویر میکشد.
به گزارش سینماسینما، دخترها و پسرهای جوانی که در فاصله زمانی کوتاه و برای رسیدن به پول زیاد، وارد گروههای ترانزیت مواد مخدر میشوند، حالآنکه این کار را با بلعیدن مواد مخدر انجام میدهند. فیلم کارت پرواز به برشی از این وقایع میپردازد. به همین بهانه با مهدی رحمانی، کارگردان این اثر گفتوگو کردیم که میخوانید.
با توجه به اینکه ترانزیت یا جابهجایی مواد مخدر و حتی مصرف آن توسط جوانان یکی از مهمترین ناهنجاریهای هر کشوری به حساب میآید و از آنجاییکه داستان فیلم شما به این مقوله میپردازد در ابتدای صحبتمان از این معضل صحبت کنیم.
مایلم در ابتدای بحث با آمار و ارقام در مورد گسترش این پدیده شوم در جوامع امروزی و مشکلات و معضلاتی که به تبع آن به وجود میآید، صحبت کنم.
اتفاقا آماری که در پایان فیلمتان ارایه میدهید مبنی بر اینکه بالغ بر هزار نفر به خاطر این موضوع جانشان را از دست دادهاند، بسیار هولناک است.
بله. طبق گزارش جهانی که در سال ۲۰۱۷ اعلام شد تقریبا بیست و نه و نیم میلیون نفر یا شش درصد بزرگسالان در جهان از اختلالات ناشی از استفاده مواد مخدر رنج میبردند که در سال ۲۰۱۵ این تعداد دویستو پنجاه میلیون نفر بودند؛ آنهم از نوع مواد مخدری که هفتاد درصد از اثرات منفی سلامت روان انسانها ناشی از آن است. در این میان مصرف مواد آمفتامین یا روانگردان اکثریت بازار را در برمیگیرد. تمام راههایی که امروزه برای جابهجایی مواد مخدر وجود دارد بسیار بهروز شده است. امروزه گروههای تروریستی، در جابهجایی مواد مخدر نقش مهمی دارند. پرداخت پولهای مواد از طریق بیت کویین صورت میگیرد. امروز سیستمهای شبکههای قاچاق تغییرات گسترده پیداکرده و دیگر به سیاق گذشته نیست و به شیوه سنتی اداره نمیشود. در پی افزایش بازار کوکایین و آمفتامین سهم کشورهایی مثل ایران در ترانزیت مواد مخدر سی درصد است. تصور کنید سهم سیدرصدی جابهجایی مواد در سطح جهان برای ایران سهم زیادی است. هولناک آنجاست که بفهمیم سهم ۳۰درصدی یعنی تعداد نفرات بسیار زیادی در جابهجایی مواد مخدر در کشورمان نقش دارند. از آنجاییکه روشهای سنتی در حمل مواد جوابگو نیست چون مرزها محکمتر شده است و تکنولوژی رشد کرده و جستوجو و کشف مواد بسیار راحتتر شده است، از شیوه بلعیدن بهره میبرند. نکته دردناکتر ماجرا اینجاست که در این پروسه حمل و جابهجایی از طریق بلعیدن اگر مواد درون بدن انسان نشتی پیدا کند و این افراد در پی این حادثه فوت کنند، آمار دقیقی از این افراد فوتی در دست نیست، چون تعدادی از این افراد در کشور مبدا و بعضی در مقصد جان خود را از دست میدهند. به همین جهت موضوع بسیار فراگیر و خطرناک و در عینحال جدی است.
حالا وقتی این موضوع دراماتیزه میشود، برای مخاطب جذابیت بالایی پیدا میکند.
دقیقا. به لحاظ سینمایی این موضوع بار دراماتیک زیادی دارد و از دو منظر به آن میتوان توجه کرد؛ اول اینکه به تعداد آدمها و دلایل و انگیزههایی که برای ورود به این کار دارند و همینطور نگاهی که به این قضیه دارند میتوان داستان برای مخاطب تعریف کرد. رویکرد دیگر ژانر است. به تعبیر دقیقتر قصه این آدمها در ژانرهای مختلف قدرت روایت دارد؛ از تریلر و حادثهای گرفته تا گونههای دیگر. یا قصه را میتوان در بستر ژورنالیستی برای مخاطب تعریف کرد. یعنی قصه را در فضای جامعه مورد آسیبشناسی خانواده، دوستان و محیط اجتماعی و تاثیرات آن بر فرد را به شیوه ژورنالیستی تعریف کرد. آن روایتی که من برای داستانم انتخاب کردم همانطور که میدانید قصه را در فضای پرسهزنی دو شخصیت اصلی با حس درونی آنها روایت و از برونگرایی و التهابات بیرونی پرهیز کردم.
با توجه به اینکه نگارش فیلمنامه بهصورت تیمی بوده، سوژه فیلم چگونه و توسط چه کسی انتخاب شد؟
انتخاب سوژه خودش قصه مفصلی دارد. پیش از «کارت پرواز» ما روی پروژه دیگری کار میکردیم و قرار بود کمکم ساخت آن را آغاز کنیم که با آن قصه دچار چالش شدیم. در این میان امیر عربی ایده داستان «کارت پرواز» را مطرح کرد. در تجربه شخصی که او نسبت به این موضوع داشت و به دلیل اینکه «کارت پرواز» با فیلمنامه قبلی ما و براساس دو کاراکتر اصلی سنخیت داشت، به این کار رسیدیم. برای من جالب بود که پیشتر خودم در فرودگاه با چنین کسی که توسط پلیس دستگیر شده بود و بعد متوجه شدم «بادی پکر» کرده بود مواجه شده بودم. وقتی نگارش فیلمنامه شروع شد بابک میرزاخانی به جمع ما اضافه شد و تیم نگارش فیلمنامه شکل گرفت و تحقیق و بررسی این موضوع از ابعاد مختلف شروع شد. پیدا کردن آمارها و آدمهای مختلفی که با این موضوع درگیر بودند تحقیقهای میدانی و صحبت با سازمانها که در مورد این اشخاص آگاهی داشتند و…
به عنوان کارگردان ناظر بر روند نگارش فیلمنامه بودید؟
من از آن دسته فیلمسازانی هستم که اساسا وقتی فیلمی را شروع میکنم باید همه نکات و تمام جزییات را بهصورت عینی در ذهنم ببینم. یعنی من فیلمنامه را قبل از ساخت یکبار به شکل تصویری در ذهنم مرور میکنم. به همین جهت فیلمنامه ابتدا باید مطابق با نظر من باشد. چرا؟ چون ذهنیت جهانبینی و فکر من قرار است در فیلم لحاظ شود و از زاویه نگاهی که من به موضوع فکر میکنم همان شکل در فیلم تصویر شود، به همین دلیل جریان را به سمت فکرم هدایت میکنم. وقتی تصمیم به پردازش ایده گرفتیم، ذهنیتم را با دوستان در جریان گذاشتم. فضای پرسهزنی با یک حس آرام و با طمانینه که در طول فیلم جریان دارد اما با التهاب درونی به کاراکترها نزدیک شدیم. کار همواره بهصورت گروهی انجام میشد نه از این جهت که اگر یک نفر نویسنده فیلمنامه بود توانایی نگارشش کم میشد، خیر؛ ما جهانی خلق میکردیم که سعی کردیم در این مسیر به جای یک تفکر، از سه تفکر و دیدگاه خیلی متفاوت به این قضیه نگاه کنیم. نگارش فیلمنامه بهصورت گروهی بهترین و موثرترین شیوه نگارش فیلمنامه است، به شرطی که گروه به جمعبندی نهایی برسند.
یکی از نکاتی که بهشدت در فیلم «کارت پرواز» مشهود است این است که از هر هیجانی پرهیز دارد. چرا؟
در واقع از قصهگویی اضافه فاصله گرفتیم چون قصه اصلی بهاندازه کافی ملتهب است و بار التهاب را درون خود دارد و ما بر بستری سوار بودیم که برای مخاطب انگیزه است که تا پایان سرنوشت کاراکترها را دنبال کند به همین جهت از اضافهگویی دوری کردیم. نکته دیگر این است که کاراکترهای داستان ما آدمهای معمولی هستند و ما بهعمد این کار را کردیم چون معمولا در حمل مواد مخدر روشی وجود دارد که آدمهای معمولی جامعه درگیر این کار میشوند، چون این آدمها به دلیل اضطرار مالی دست به این کار میزنند. چون در زمان کوتاه حداقل یک هفته مبلغ قابل توجهی دست آنها را میگیرد که از نظر ما این کار ارزش ریسک جان را ندارد. ولی اضطرار مالی و ناآگاهی از خطرات باعث میشود مردم به این کار روی میآورند. بهواسطه تحقیقاتی که داشتم دریافتم این آدمها آدمهای شریفی هستند که دست به این کار پرخطر میزنند. اکثر این دختران حاضر هستند این کار را انجام دهند چون این کار از نظرشان به تنفروشی و دزدی شرف دارد و ریسک این کار که در قبالش ممکن است جانشان را از دست بدهند میپذیرند و دست به این کار میزنند. از نظر آنها این کار سلامت و شرافت دارد و پاک تلقی میشود.
چه بخواهیم، چه نخواهیم، روایت چنین رخدادهایی در جامعه با قیچی سانسور مواجه میشود. در این فیلم هم شما با این مشکل مواجه بودید؟
در مورد کارها و مضامینی که با درصدی از التهاب و عبور از خط قرمز همراه است خواهناخواه سانسور وجود دارد. گاه بهصورت خودسانسوری به سراغ مای نویسنده و کارگردان میآید و گاه در مرحله بازبینی فیلم یا بررسی فیلمنامه و دریافت پروانه ساخت و نمایش با آن مواجه میشویم. مشخصا در این فیلم فارغ از اینکه همه ما درونمان یک سانسورچی داریم تلاش کردیم موضوعی را که میخواهیم روایت کنیم در مرحله نگارش فیلمنامه چشم روی سانسور احتمالی ببندیم و در مرحله ساخت فیلم هم تلاشم را کردم همانطور که به فیلمنامهام ایمان دارم فیلمم را بسازم.
یکی از ویژگیهای کارت پرواز این است که در همان ابتدای داستان سراغ اصل موضوع میرود. برعکس بعضی فیلمها که موتورشان دیر حرکت میکند.
بله. برای اینکه در این فیلم اصل موضوع که همان بلعیدن مواد است برای ما مهم است. البته در حد یکی دو سکانس اولیه به شناخت کاراکترها میرسیم ولی بدون فوت وقت سر اصل موضوع میرویم و بعد در طول مسیر به شناخت بیشتر کاراکترها میرسیم. درواقع بیننده بر اساس پتکی که در ابتدای فیلم به سرش کوبیده میشود تا انتها با شخصیتها همراه میشود. سعی ما این بوده در این فیلم از پرگویی پرهیز کنیم و درست و بجا حرف بزنیم و سوار بر موج احساسی کردن بیننده نشویم؛ به تعبیری بهجای اینکه مخاطب عمیق با کاراکترها درگیر شود او را وسط ماجرا و بین اتفاقات ندا و منصور گذاشتیم. از شب تا صبح مخاطب با آنها و داستان همسفر و همراه میشود و از آنها جدا نمیشود. وقتی مخاطب از سینما بیرون میآید به آنها و سفری که با آنها داشته فکر میکند. با استرس و ترس آنها همراه میشود و غم و سنگینی و تنهایی کاراکترها با آنها همراه است.
وقتی در سالن با مخاطبان فیلم را تماشا کردم متوجه شدم مخاطب وقتی با صحنه بلعیدن مواد روبهرو میشود احساس ترس میکند. به لحاظ حسی این صحنه برای شما و بازیگران چگونه اتفاق افتاد؟
این را از چند مخاطب هم شنیدم. بگذارید برای شما بهصورت دقیق توضیح دهم که در طول ساخت فیلم ما سر صحنه چیزی به اسم فیلمنامه در اختیار بازیگران قرار ندادیم. فقط آنها از جزییات ماجرا همینقدر میدانستند که داستان شب تا صبح دو نفری است که درگیر ماجرای بلعیدن مواد مخدر میشوند. آنها هیچچیزی از قصه و فیلمنامه و اینکه چه چیزی در انتظار کاراکترها است، نمیدانستند. همین بدون هیچ زمینهای برایشان جذاب بود. اضطراب داشتند که قرار است سرنوشت آنها چه شود و چون من براساس فیلمنامه و سکانس به سکانس جلومیرفتم بهمرور با بچهها سر صحنه حرف میزدم و آنها را نسبت به کاری که باید بکنند آگاه میکردم. در مورد دیالوگها، اتمسفر و فضا با آنها حرف میزدم و آنچه را در ذهن داشتم به آنها میگفتم و به آنچه میخواستم میرسیدم. کار سهلی نیست و بهسختی به این نقطه رسیدیم. ولی برای این صحنه هولناک مسلم بود که طوری باید طراحی میشد که بیننده از آن بهسادگی عبور نکند.
روی این صحنه با مکث پیش رفتید. انگار بازیگران بهصورت واقعی این کار را انجام میدهند.
همینطور است. بازیگران بستههای حاوی شیر خشک را میبلعیدند و ما بدون هیچ قطعی این پلانها را گرفتیم. صدا و طراحی صحنه و نوع اجرا که برای قاببندی در نظر گرفتیم کاملا عامدانه صورت گرفته بود که همهچیز واقعی به نظر برسد. وقتی ندا با آن سختی بستهها را قورت میدهد انگار واقعا این کار را انجام میدهد. ازآنجاییکه هم ندای فیلم و هم ندای واقعی دفعه اولشان بود که این کار را انجام میدادند این همذاتپنداری برای مخاطب به وجود میآید. اینطور بگویم که کار بهشدت سخت و دردناک و ترسناکی بود و بازیگر مجبور بود جلوی دوربین و آدمهای پشتصحنه این کار را انجام دهد. از قبل تمرین هم نداشتیم. آمبولانس در صحنه حاضر بود که اگر بچهها ترسیدند و حال کسی بد شد کمک کند. فردای آن روز ندا و منصور هم از حجم استرسی که به آنها وارد شد و هم به خاطر بستههایی که قورت داده بودند حالشان بد شد و ما آنها را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان توضیح دادیم که این بستهها را خوردهاند. پزشک بیمارستان وقتی عکسها را دید، به ما شک کرد. انگار بازیگران واقعا بادی پکر
Body packer (مسمومیت ناشی از بلعیدن مواد افیونی) کردهاند و حتی میخواستند ما را به پلیس معرفی کنند. در آخر با نشان دادن کارت فیلمسازی از دستشان خلاص شدیم. همین مساله خودش مقدمهای بود که بازیگران فیلم شرایط کاراکترها را خوب درک کنند.
یک نقدی به فیلم وارد است؛ اینکه شخصیتها خیلی پاستوریزه هستند و روی آوردن به چنین خلافی با روحیه آنها نمیخواند.
من این را انتقاد نمیبینم و موفقیت فیلمم میدانم. برای اینکه تصویر ما از کسانی که کار خلاف انجام میدهند بهگونهای است که انگار باید شخصیت موردنظر خلافکار به نظر برسد انگار فقط آدمهای خلافکار هستند که باید جرمهای اینچنینی انجام دهند. درحالی که ظاهر افراد نباید ملاک قرار بگیرد. اتفاقا این باند از آدمهایی برای همکاری استفاده میکند که پاستوریزه باشند چون در غیر این صورت در فرودگاه جلویشان را میگیرند و دستگیرشان میکنند. یعنی استفاده از از زنها و بچهها و پسرها و دخترهایی که شمایل پاستوریزه دارند کاملا مناسب است چون اصلا کسی به آنها شکی نمیکند. هدف اصلی استفاده از این آدمها است. آن حجم ترس و گریهای که در کاراکترها میبینیم کاملا مشخص میکند که با چه آدمی غیرحرفهای طرف هستیم. آنها در حالی که واهمه دارند اجبارا به سوی این کار میروند. همین نکته باعث میشود که بیننده به شکل قاچاقچی به این شخصیتها نگاه نکند.
این فیلم در حالی از اکران و جشنواره دور ماند که طرح این موضوع همان زمان حالت پیشگیری هم میتوانست داشته باشد.
راستش را بخواهید بخشی از ماجرا را متوجه شدیم و بخشی را نه. به یکباره فیلم را کنار گذاشتند. انگار مضمون و تلخی زیاد برایشان مساله بود. در سالهای گذشته نکتهای که درباره جشنواره ثابت شده این است که معمولا فیلمهایی با دردسرکمتر نمایش داده میشود و مسوولان حاضرند فیلمهای با ارزش و با استاندارد را کنار بگذارند. فیلمهای ارگانی حضورشان در این رویداد پررنگ شده است و شاهدیم که در سالهای اخیر حضور فیلمهای مستقل دغدغهمند کمتر شده، انگار مسوولان با اتخاذ این روش نمیخواهند مورد قضاوت نهادها قرار بگیرند و فیلمهای بیاثر و کماثر را در جشنواره نمایش میدهند تا از حاشیه امنی برخوردار باشند. آنها نمیدانند در واقع با انزوای سینمای مستقل فیلمسازان این حوزه را به سمت ضعیفسازی سوق میدهند. جشنواره به مهمانی بزرگی تبدیل شده است. مثل جشنواره کودک که در سالهای اخیر با ردیف بودجه خاص برگزار میشود، با یک تعداد فیلم که خود جشنواره سفارش تولید این فیلمها را میدهد که نه فرصت اکران خوبی به آنها تعلق میگیرد و نه کارکرد دیگری دارند. جشنواره فجر همین حالت را دارد. در جوامع مترقی قبل از شیوع معضلات به مردم آگاهی میدهند و در نطفه سعی میکنند مشکل را خفه کنند اما در جامعه ما همیشه تلاش میکنند مشکلات را پنهان کنند و طرح این معضلات برایشان خط قرمز است.
انگار مضمون و تلخی زیاد برایشان مساله بود. در سالهای گذشته نکتهای که درباره جشنواره ثابت شده این است که معمولا فیلمهایی با دردسرکمتر نمایش داده میشود و مسوولان حاضرند فیلمهای با ارزش و با استاندارد را کنار بگذارند. فیلمهای ارگانی حضورشان در این رویداد پررنگ شده است و شاهدیم که در سالهای اخیر حضور فیلمهای مستقل دغدغهمند کمتر شده، انگار مسوولان با اتخاذ این روش نمیخواهند مورد قضاوت نهادها قرار بگیرند و فیلمهای بیاثر و کماثر را در جشنواره نمایش میدهند تا از حاشیه امنی برخوردار باشند.
منبع : اعتماد/ تینا جلالی
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- چهار مستند ایرانی در جشنواره هات داکس
- به انتخاب تماشاگران و به یاد شانتال آکرمن؛ ۱۵ روز سینماگران جشنواره کن جایزه جدید میدهد
- رقابت «آنیتا، گمشده در اخبار» در جشنواره استانبول
- پایان تور کنسرت علیرضا قربانی در تهران
- تلفیق شادی و شایستگی؛ نگاهی به برنامه «آی نسیم سحری عید شد»
- همکاری دوباره با یونیورسال؛ کیلین مورفی وارد ماجراهای جنجالی زغال سنگ آمریکا شد
- نگاهی به سریال افعی تهران
- علی اصغر رضایی نیک درگذشت
- ۱۰ روز مانده به شروع اجرا؛ نمایشِ بهرام افشاری ۲ میلیاردی شد
- برنامه تعطیلی سینماها در شبهای قدر
- به کارگردانی مهیار علیزاده؛ بازیگران نمایش «و تو هم برنگشتی» معرفی شدند/ اولین حضور شمس لنگرودی در تئاتر
- کنسرت «علیرضا قربانی» / گزارش تصویری
- بهار «مولوی» با متن محمد چرمشیر آغاز میشود
- شروع فیلمبرداری فیلم «پیکی بلایندرز» از ماه سپتامبر با حضور کیلین مورفی
- الهه نوبخت داور بخش اصلی جشنواره هلند شد
- جایزه جشنواره فریبورگ به ایران رسید
- جایزه جشنواره فریبورگ به ایران رسید
- «شیرین»، مثل عشق زنانه
- تلاش برای تحریف تاریخ/ نگاهی به فیلم «پرویزخان»
- فریاد، فضیلت است/ یادداشتی بر فیلم «داگویل» با نگاهی به پرفورمنس «ریتم صفر» مارینا آبراموویج
- جورج میلر با «فیوریوسا» به کن میرود
- نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم با حمایت همراه اول در حال برگزاری است
- سفری به سوی ناشناخته ها
- فرامرز اصلانی درگذشت
- پوسترهای ۲ بخش جنبی جشنواره کن منتشر شدند
- جان تراولتا در یک فیلم درجه ۳ دیگر بازی کرد/ نمایش در آوریل
- عیدی همراه اول با سبدی از محصولات دیجیتال
- احمدرضا عابدزاده از عوامل «پرویز خان» شکایت کرد
- صدور پروانه نمایش غیرسینمایی برای ۴۱ اثر
- اجرای طرح «اکران شبانه» سینماها در تعطیلات نوروز