تاریخ انتشار:1396/12/11 - 16:49 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 81738

سینماسینما، سیدمجتبی حسینی/ فیلمساز: 

سینمای جنگ در ایران که به سینمای دفاع مقدس شهرت دارد همیشه با ملاحظاتی همراه بوده و هست. دامنه ی این ملاحظات از زمان تصویب طرح و فیلمنامه آغاز و تا مرحله ی اکران، تقسیم جوایز و حتی نقد ادامه می یابد؛ چرا که وقتی مسئله ای مقدس شد و پای اعتقادات به میان آمد دیگر نمی توان رویکردی کاملا منطقی به آن معطوف داشت. فیلم سینمایی ویلایی ها اولین تجربه ی کارگردانی منیر قیدی نیز از این ماجرا مستثنی نیست. این فیلم که نخستین تجربه ی کارگردانی خانم قیدی محسوب می شود سعی دارد مشقت های زنان در طول هشت سال جنگ ایران و عراق را ترسیم کند. جانفشانی هایی که علی رغم تلاش کارگردان برای قهرمان سازی از زنان باز هم نقش اول قهرمانان قصه به مردان واگذار شده است. مردانی که در خط مقدم جبهه جانشان را برای دفاع از سرزمینشان فدا می کنند و هر یک زنانی در زندگی دارند که با بیم و امید، رسیدن خبر سلامتی یا شهادتشان را انتظار می کشند. هرچند این مردان قهرمان چندان در فیلم به چشم نمی آیند اما تمام توجه زن ها به وضعیت آن ها معطوف است. جنگ، هووی زشت و نفرت انگیز زن هایی است که وظیفه شان شستن ملافه های بیمارستانی، پختن مربا، نگهداری از بچه ها، دعا کردن برای رزمندگان و عشق ورزیدن به زخم دیدگان از جنگ بازگشته است.
شرایط اضطراری جنگ و قوانین مردانه ی آن اما زندگی اجتماعی این زنان را هم تحت الشعاع قرار داده. خانم خیری (پریناز ایزدیار) فرمانده ی زنان است و همه باید از فرامینش اطاعت کنند. تنها وجه تمایز در لطافتی است که به این حیطه ی فرماندهی طراوتی خاص بخشیده. نمود بارز آن لباس آبی مشترکی است که هر یک در ملاقات با همسرشان پوشیده و سعی دارند با کمک آن هوش و حواس مردشان را از هووی جنگ باز پس بگیرند. بی شک یکی از جذاب ترین لحظات فیلم همین زمان هایی است که یکی از زنان لباس آبی پوشیده و تماشاگر در التهاب دید زدن عشق ورزی او با قهرمان قصه است. اتفاقی که کاش بیشتر به آن در طول فیلم پرداخته میشد؛ چرا که موقعیت، موقعیت عجیبی است. شاید این آخرین دیدار و معاشقه ی بین دو معشوق باشد.
در چند کیلومتر مانده به خط مقدم، خانه های ویلایی در منطقه ای شبیه به اردوگاه که پیشتر توسط فرانسوی ها برای توسعه ی خطوط راه آهن جنوب برپا شده محل اسکان این زنان است. فیلم در تیتراژ پایان با نمایش عکس هایی از شخصیت های واقعی، ادعای واقعی بودن ماجراهای روایت شده را دارد. همین اصرار بر بازنمایی واقعیت شاید سبب از هم گسیختگی خرده پیرنگ های فیلم شده است. برای نمونه تیرباران جنگنده ی هوایی دشمن که به طور معجزه آسا همه ی زنان از آن جان سالم به در می برند شاید در دنیای واقعی، واقعیت داشته باشد اما در دنیای فیلم چندان باور پذیر نیست و موقعیتی بدون کارکرد دراماتیک خلق می کند. فارغ از دشواری ساخت فیلم با مضمون جنگی با کاراکترهای زیاد که نشان دهنده ی پختگی کارگردان در همان نخستین تجربه ی سینمایی اش است باید گفت مهم ترین مشکل فیلم شطرنجی بودن چهره ی شخصیت های آن است. کنتراستی که باید بین شخصیت خانم خیری (پریناز ایزدیار) و طناز طباطبایی در ابتدای فیلم وجود داشته باشد تا در نهایت وقتی به متحول شدن یکی انجامید، شخصیت شان به هم نزدیک شود، آن گونه که باید و شاید به تصویر در نیامده است. طناز طباطبایی که مادر شوهرش (ثریا قاسمی) بچه های او را دزدیده و به نزدکی پشت جبهه آورده تا پدر رزمنده شان را ببینند و او نتواند آن ها را با خود به خارج از کشور ببرد، چندان تفاوتی با سایر زنان اردو گاه ندارد. طناز طباطبایی در درام داستان به آن جا کشیده شده تا متحول شود و وقتی در پایان فیلم خبر شهادت همسر خانم خیری آورده شد و او دیگر باید برود، فرماندهی زنان ویلا نشین را به دست بگیرد. از این قوس شخصیتی اما ترسیم روشن و معقولانه ای صورت نگرفته. همین شاید مهم ترین مسئله در ضعف پایان بندی فیلم باشد که مخاطب را با احساس نوعی بلاتکلیفی مواجه می سازد.
ویلایی ها در کل، فیلم متوسط اما قابل قبولی برای سینمای دفاع مقدس است. فیلمی که سعی کرده از زاویه ای متفاوت و با پرداختن به قهرمانان مهجور و به چشم نیامده ی جنگ، روایتش را دنبال کند. باید منتظر بود و دید کارگردان این فیلم در آینده چه حرف های تازه ای برای گفتن دارد تا بشود سبک و شیوه ی فیلمسازی او را بدرستی بررسی کرد.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها