تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۱۷ - ۱۵:۱۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 169579

سینماسینما، گلاره محمدی


اگر «ویلایی ها» را دیده باشید، برای دیدن «دسته دختران» مشتاق هستید و می خواهید بدانید که منیر قیدی در دومین فیلم بلند سینمایی اش چه بخشی از روایت های ناگفته و کمتر پرداخته شده جنگ را می خواهد به نمایش بگذارد. «دسته دختران» به روزهای مقاومت خرمشهر در مهر ۱۳۵۹ و نقش زنان در آن مقطع زمانی می پردازد. در واقع فیلم قرار است بیننده را با دسته ای از زنان و دختران آشنا سازد که آموزش دیده اند و هریک با انگیزه ای متفاوت در این دسته قرار گرفته اند تا از کشورشان دفاع کنند.
«دسته دختران» برخلاف «ویلایی ها» که بیشتر به پشت صحنه جنگ در آن سالها می پرداخت، در دل جنگ و صحنه های درگیری و انفجار می گذرد و منیر قیدی آن‌قدر که در کارگردانی این صحنه ها وسواس به خرج داده در فیلمنامه سختگیرانه و منطقی عمل نکرده است. داستان برای تبدیل شدن به فیلمنامه ای پرقدرت و تاثیرگذار کاستی هایی دارد که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد مثلاً اینکه نیکی کریمی به عنوان فرمانده این دسته چندین و چندبار اشاره می کند که این زنان آموزش دیده اند ولی تماشاگر چیزی از تسلط آنها نمی بیند، پس در همین زمینه آنچه بیان شده با آنچه در تصویر مشاهده می شود، تفاوت اساسی دارد و عملاً به ضد خودش تبدیل شده است.
فیلم پر است از صحنه های خونین که نمونه آن پیش از این (البته با دلیل و کارکرد متناسب با فیلمنامه) در اثر تحسین شده «تنگه ابوقریب» دیده شده است، این صحنه ها و نحوه مواجهه شخصیت‌های داستان با آن کمکی به پیشبرد قصه نمی کند و در کنار موسیقی تاثیرگذار ستار اورکی تنها و تنها احساسات مخاطب را نشانه گرفته است. فیلمبرداری، تدوین، موسیقی و کارگردانی عناصری است که «دسته دختران» را سرپا نگه می دارد و بازی بازیگرانی چون نیکی کریمی، که علاوه بر حفظ نکردن راکورد لهجه در ادای دیالوگها هم ضعیف ظاهر شده، ضربه جبران ناپذیری به فیلم زده است. در پایان این حسرت برای تماشاگر باقی می ماند که ای کاش وقتی یک زن قرار است درباره زنانی الهام بخش در مقطعی تاریخی و سرنوشت ساز فیلمی بسازد بیش از هر چیز فیلمنامه را جدی بگیرد تا شاهد اثری کم رمق و فراموش شدنی نباشیم.
عدم انسجام فیلمنامه در «هناس» هم دیده می شود. این فیلم هم به نقش زنان می پردازد و این بار قرار است زنی را به تصویر بکشد که قهرمان زندگی یک دانشمند هسته ای است. فیلمنامه برداشتی آزاد از زندگی شهره پیرانی، همسر داریوش رضایی نژاد، است که مریلا زارعی نقش او را بازی می کند. زارعی که پیش از این قدرت خود در ایفای نقش های تاثیرگذار را به نمایش گذاشته در این فیلم حضور چشمگیر و ویژه ای ندارد. چرا؟ پاسخ روشن است چون علیرغم در دسترس بودن شخصیتی که نقشش را بازی می کند و به گفته خودش حتی گاهی سر صحنه فیلمبرداری حضور داشته است، نتوانسته قدرت و صلابت آن شخصیت را به تصویر بکشد. از سوی دیگر بهروز شعیبی هم شمایل یک قهرمان را ندارد و منفعل تر از آن است که بخواهد بار بزرگی را بر دوش بکشد یا به دیگری بسپارد. در تکمیل این ضعف ها نقش منفی هم بسیار دم دستی و کلیشه ای ظاهر شده و ارتباطش با کاراکترهای اصلی داستان درست تعریف نمی شود. تمام نکاتی که گفته شد تنها بخشی از دلایلی است که «هناس» را به اثری متوسط (یا حتی ضعیف) تبدیل کرده است. بدیهی ترین اتفاق هنگام ساخت اثری درباره یک قهرمان (اینجا دانشمند هسته ای) تحقیق درباره ویژگی های منحصر به فرد او و پرداخت دراماتیک آنهاست. شخصیت هایی که روی پرده می بینیم ظرفیت تبدیل شدن به قهرمان را ندارند چون جلوتر از آنچه روی کاغذ برایشان نوشته شده نمی روند و بیننده را با روایتشان درگیر نمی کنند.
برای مثال در ابتدای فیلم وقتی داریوش تلاش می کند جلوی باز ماندن آب داخل حمام را بگیرد عنوان می کند که اگر نتواند آب را قطع کند، تمام ساختمان را آب برمی دارد. این عبارت می تواند به شکلی نمادین فلسفه کل اثر را تشکیل دهد اما آنطور که باید و شاید جدی گرفته نمی شود و فیلم در حد یک اثر مناسبتی و نه ماندگار باقی می ماند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها