تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۵/۲۵ - ۲۱:۰۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 119141

عطیه موذن

ایده برنامه‌های گفت‌وگومحور در تلویزیون سال‌هاست که جا افتاده و با توجه به محتوا و موضوع و مهمان برنامه می‌تواند چالش یا اتفاق جدیدی را رقم بزند. برنامه «خیلی دور خیلی نزدیک» یکی از همین دست برنامه‌های گفت‌وگومحور است که با اجرای شهاب اسفندیاری روی آنتن شبکه چهار می‌رود و در این وانفسای تولید برنامه‌های غیر جذاب توانسته مخاطبان خوبی برای خودش دست و پا کند. این برنامه به گفت‌وگو با چهره‌های خارجی می‌پردازد و اسفندیاری بیشتر نقش سردبیری و میزبانی برنامه را دارد. «مایکل دودوک» کارگردان انیمیشن برنده اسکار، «نیکولا فلیبر» مستندساز فرانسوی و «راگو رای» عکاس و روزنامه‌نگار هندی از جمله چهره‌های هنری این برنامه بوده‌اند که اسفندیاری با آنها گفت‌وگو کرده و در گفت‌وگوهایش به تحصیل، زندگی، علایق و حرفه آنها پرداخته است. او این گفت‌وگوها را از سوالات عمومی‌تر آغاز می‌کند و بعد به شکل تخصصی‌تر به آثار فرد می‌پردازد و مثلا درباره مستند یا انیمیشن‌هایی که تا به حال ساخته شده و مضامین و ایده‌ها و حتی نسبت آنها با دنیای غرب، پرسش می‌کند. با این حال غیر از این مهمانان هنری، برنامه میزبان چهره‌های فرهنگی، اجتماعی و استادان علوم انسانی نیز می‌شود که به‌طور مثال «ایرا باسکار» دکترای مطالعات سینمایی از دانشگاه نیویورک و استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو، «پروفسور فرید العطاس» جامعه‌شناس صاحبنام مسلمان و اهل مالزی نیز از دیگر مهمانان برنامه بوده‌اند که اسفندیاری با توجه به رشته و حرفه‌شان به گفت‌وگوهایی با آنها در زمینه‌های مختلف علوم انسانی پرداخته است. همه این چهره‌ها در وهله اول برای مخاطب تنها یک عنوان یا سمت هستند که بسیار از او فاصله دارند که مخاطب در خلال گفت‌وگو به تدریج با همه ابعاد زندگی‌شان آشنا می‌شود و به این ترتیب آدم‌های خیلی دوری را می‌بیند که حالا خیلی به آنها نزدیک شده است.

مخاطب برنامه به چه چیزی نیاز دارد

پراکندگی مهمانان برنامه ممکن است تا حدی مخاطب هدف برنامه را مورد تردید قرار دهد؛ از آنجایی که شهاب اسفندیاری بخشی از مهمانان برنامه را از طریق جشنواره‌های سینمایی مثل سینما حقیقت یا جشنواره جهانی فیلم فجر برای گفت‌وگو انتخاب و دعوت کرده است همین روند می‌توانست به گفت‌وگو با شخصیت‌ها و چهره‌های سینمایی جهان غرب، یا فرهنگ‌های مختلف در نظر گرفته شود و برنامه‌ای سینمایی با چنین رویکردی باشد تا مخاطب هدف برنامه هم مشخص‌تر باشد. مصطفی پورمحمدی تهیه‌کننده این برنامه که پیش از این به مستندسازی مشغول بوده است، درباره این رویکرد و مخاطبان برنامه به «اعتماد» توضیح می‌دهد: مخاطب این برنامه بیشتر هنرمندان و جامعه دانشگاهی است و به دلیل بحث‌هایی که پیرامون فرهنگ و علوم انسانی مطرح می‌شود اهالی فرهنگ به‌طور عام‌تر بیننده این مباحث هستند.

او ادامه می‌دهد: اگر قرار بود فقط چهره‌های خارجی یک جشنواره سینمایی مثل جشنواره سینماحقیقت بود را دعوت کنیم دست ما برای دعوت از مهمانان بسته می‌بود چراکه تعداد کمی از افراد صاحب نظر و افرادی که بتوانیم برای برنامه دعوت‌شان کنیم به ایران سفر می‌کنند و ناچار هستیم گفت‌وگو را بازتر بگیریم. از طرف دیگر برای اینکه بتوانیم برندی را جا بیندازیم و مخاطب ارتباط برقرار کند باید تعداد قابل توجهی پخش شود بنابراین دایره این گفت‌وگوها را بازتر کردیم.

آشنایی با چهره‌های فرهنگی و هنری

یکی از ویژگی‌های برنامه این است که بتواند فضایی را برای آشنایی مخاطب با جهان مهمانی که به برنامه دعوت شده است فراهم کند. در ابتدای برنامه آیتمی پخش می‌شود که مهمان را معرفی می‌کند و در آن از تصاویر یا ویدیوهایی استفاده شده است که شاید با جست‌وجو در اینترنت هم یافت نشود چراکه بخشی از آنها را خود مهمان برنامه آورده است. بعد از این آیتم نیز اسفندیاری در خلال گفت‌وگو بیننده را با آرا، عقاید و آثار فرد مورد نظر آشنا می‌کند. این اتفاق اگرچه هنوز با توجه به دایره مهمانان مدعو، محدود است اما فضای روشن‌تری را پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد و بیننده تلویزیونی که معمولا نمی‌تواند به داده‌ها و دیدگاه‌های تلویزیون در حوزه علوم انسانی اطمینان کند، با اعتماد بیشتری نظرش نسبت به این مباحث جلب خواهد شد.

کوروش جاهد منتقد سینما و تلویزیون درباره فضایی که این برنامه برای آشنایی با چهره‌های فرهنگی و هنری بین‌المللی فراهم می‌کند می‌گوید: ما به‌شدت نیاز داریم با این چهره‌ها در خارج از مملکت خود ارتباط برقرار کنیم و آنها را بشناسیم، با تفکرشان آشنا شویم و نکاتی را بیاموزیم. قبلا جشنواره‌ها محل چنین مراوداتی بودند و من خودم در جشنواره‌های سینمایی با این افراد گفت‌وگوهایی داشتم اما این کافی نیست و با نظریه‌ها و افق‌های جدید می‌توان به شکل جدی‌تری مواجهه داشت.

راهی جدید در کلیشه

برنامه‌های گفت‌وگومحور

یکی از ساختارهای غالب و البته سهل‌الوصول در تلویزیون برنامه‌های گفت‌وگومحور هستند؛ برنامه‌هایی که در مناسبت‌های مختلف مذهبی و ملی و حتی در ایام غم و شادی با یک ساختار جلو می‌روند: یک میز، یک مجری و یک مهمان که گاه به سطحی‌ترین شکل ممکن در باب موضوعات مختلف بحث و گفت‌وگو می‌شود. البته غرض این نیست که مجری این برنامه‌ها سلبریتی باشد یا مهمان استندآپ اجرا کند تا فرم گفت‌وگوها از کلیشه خارج شود، برعکس هرچقدر گفت‌وگوها مخاطب خود را دست بالا بگیرد و سراغ چالش‌ها و سوژه‌های اصلی روز برود – چه در بحث‌های اجتماعی و چه در بحث‌های دینی و حتی علوم انسانی و مسائل انقلابی – موفقیت بیشتری را نصیب مخاطب و حتی برنامه‌ساز می‌کند. اما تلویزیون در این سال‌ها به شکل تناقض‌آمیزی رویکردی محافظه‌کارانه در پیش گرفته است و تلاش می‌کند با اتکا به مهمانان تکراری و دستچین شده و سوژه‌های تکراری‌تر از حاشیه دوری کند و به جای جریان‌سازی پیرامون اتفاقات مهم، برنامه‌هایی بی‌دردسر بسازد که معلوم نیست مخاطبانش چه کسی هستند.

در میان شبکه‌های تلویزیونی، برنامه‌های شبکه چهار فضای بهتری را برای این گفت‌وگو درباره علوم مختلف فراهم کرده است. برنامه‌های مناظره‌محور که اتفاقا بهتر می‌توانند مخاطب هرچند اندک این شبکه را به رضایت بالاتری برسانند. «خیلی دور خیلی نزدیک» نیز اگرچه هنوز اول راه است و می‌تواند با کیفیت بهتری ارایه شود ولی از همین دست برنامه‌هاست.

برنامه‌های گفت‌وگومحور بس است؟

فواد صفاریان‌پور از برنامه‌سازان تلویزیونی که سال‌هاست پروژه‌های مختلفی را به تولید رسانده است درباره برنامه‌های گفت‌وگو محور می‌گوید: خیلی وقت‌ها در تلویزیون بحث که به برنامه‌های گفت‌وگومحور می‌رسد گفته می‌شود که بس است، دیگر چقدر گفت‌وگو بشنویم؟ چقدر فقط حرف زده شود؟ اما به نظرم به ساختار یک برنامه بستگی دارد که جذاب باشد یا نه. به‌طور مثال برنامه «خیلی دور خیلی نزدیک» کاری متفاوت است.

او با بیان اینکه گاهی نشانی‌های غلط در برنامه‌سازی باعث شده است آدرس را اشتباه برویم، توضیح می‌دهد: در تولید و ساخت چنین برنامه‌هایی عنصر فرد مطلع می‌تواند به شکل ایده‌آلی گفت‌وگو را پیش ببرد و این برای یک برنامه تلویزیونی بسیار ضروری است. این برنامه‌ها به کسی نیاز دارند که به دلیل آگاهی و دانش خوب برنامه را موثر و جذاب اداره کند.

صفاریان‌پور به دکور و پروداکشن ساده برنامه خیلی دور خیلی نزدیک هم اشاره می‌کند اما این سادگی را ضعف نمی‌داند و می‌گوید: درست است که این برنامه از نظر پروداکشن و تولید فرم ساده‌ای دارد ولی حداقل می‌توان گفت تولید استانداردی دارد و از برنامه توقع می‌رود که گفت‌وگو با مهمانان صاحب‌نظر از یک اقلیم و فرهنگ دیگر به شکل صحیح رخ بدهد و پیام به درستی به مخاطب منتقل شود. زمان‌بندی مناسبی هم برای تماشاگر به وجود می‌آورد که اطلاعات و داده‌های مختلف را در یک بسته مناسب دریافت کند.

گفت‌وگوهای سینمایی با چهره‌های بین‌المللی

کوروش جاهد منتقد سینما و تلویزیون است که وجهه سینمایی برنامه برایش اهمیت بیشتری دارد و با مقایسه «خیلی دور خیلی نزدیک» با برنامه‌های سینمایی تلویزیون می‌گوید: برنامه‌های عوامانه‌ای داریم که میان آنها با گزارش فوتبال فرقی وجود ندارد و اگر یک دانشجوی سینما بخواهد از این برنامه‌های سینمایی نکته‌ای یاد بگیرد، نمی‌تواند به توفیقی دست یابد.

او حتی چالش میان این برنامه‌ها را هم سطحی می‌داند و می‌گوید: در برخی از این برنامه‌های سینمایی اختلافی صوری بین دو منتقد مخالف و موافق می‌اندازند و چالشی هم ایجاد می‌کنند که بار علمی ندارد.

جاهد سپس با اشاره به برنامه شهاب اسفندیاری توضیح می‌دهد: من چند قسمت از «خیلی دور خیلی نزدیک» را دیده‌ام و توجهم را جلب کرد. در این برنامه نیکولا فلیبر، مایکل دودوک و دیگرانی دعوت می‌شوند که رویکردهای‌شان ضد جریان اصلی هالیوود و سینمای پرطمطراق امریکاست.

او ادامه می‌دهد: مخاطب عام بیشتر از سینمای جریان اصلی امریکا حرف می‌زند درحالی که مخاطب خاص با سینمای برزیل، شیلی، اروپای شرقی و خاور دور نیز آشنایی دارد ولی به‌طور عام سینمادوستان کشور ما بیشتر جریان اصلی یا «مین استریم» را دنبال می‌کنند که پر زرق و برق است و از هر لحاظ جذابیت دارد و مهمانان «خیلی دور خیلی نزدیک» شخصیت‌هایی از این سینمای خاص هستند.

این منتقد سینما کیارستمی را هم برخلاف جریان اصلی هالیوود معرفی می‌کند و می‌گوید: فلیبر مستندساز فرانسوی هم برخلاف همان رویکرد اصلی است که به کیارستمی هم علاقه دارد. در کل در این برنامه با بحث‌هایی عمیق‌تر به سینمایی ورود می‌کند که به فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های کشورهای کمتر دیده شده هم می‌پردازد.

او نقدی هم به برخی برنامه‌های سینمایی تلویزیون دارد و معتقد است: برنامه‌های گفت‌وگومحور سینمایی از نگاه آکادمیک و آموزنده خارج می‌شوند و بیشتر نقدهای ژورنالیستی و هیجانی است.

نگاهی به برنامه‌های مشابه

در میان برنامه‌های تلویزیونی کمتر برنامه‌ای داشته‌ایم که با حضور مهمانان خارجی به بحث‌های جدی و عمیق در حوزه‌های تخصصی سینمایی، فرهنگی، علوم اجتماعی و… بپردازد. برنامه «راز» با اجرای نادر طالب‌زاده از جمله این برنامه‌هاست که البته بیشتر فضایی ایدئولوژیک و سیاسی داشته است. میلاد دخانچی در برنامه «جیوگی» هم به گفت‌وگو با نوام چامسکی اندیشمند امریکایی از طریق اسکایپ پرداخت. چامسکی در گفت‌وگوی ۳۰ دقیقه‌ای نقش دولت در جلوگیری از دست‌اندازی سرمایه‌داران و موسسات سوداگر مالی به حقوق مردم و نیز موضوعات مربوط به سیاست خارجی را بررسی کرد. حقیقت این است که گفت‌وگو با چهره‌های بین‌المللی ساختار کمتر تجربه‌شده‌ای در تلویزیون است که اگر به شکل تخصصی خود پیش رود می‌تواند اتفاقات خوبی را هم رقم بزند.

مصطفی پورمحمدی تهیه‌کننده «خیلی دور خیلی نزدیک» درباره این تجربه‌های تلویزیونی می‌گوید: من فکر می‌کنم همه برنامه‌هایی که در گذشته اتفاق افتاده است کارهای خوبی بوده‌اند و ما هم رو شانه آنها سوار هستیم.

او البته به برخی گفت‌وگوهای شتابزده در برخورد با چهره‌های بین‌المللی اشاره می‌کند و می‌گوید: جنس برخی از این گفت‌وگوها مقداری شتابزده و ذوق زده است؛ سعی داریم حرف‌های سیاسی خاصی را بشنویم و به دنبال تک‌جمله‌های طلایی می‌گردیم.

تسلط اسفندیاری به عنوان مجری گفت‌وگوها

وقتی با اکبر عالمی دانشیار رشته سینما تماس گرفتیم تا درباره این برنامه نظر او را بپرسیم یادداشتی را در اختیار ما گذاشت که از آن مشخص بود با برنامه ارتباط برقرار کرده است. عالمی در یادداشتش نوشته بود: «امسال یکی از آثار ارزشمند تلویزیونی از شبکه ۴ سه‌شنبه‌شب‌ها پخش می‌شود که من اعتقاد دارم همیشه وقتی مجذوب یک اثر تلویزیونی می‌شوم، باید سایه تهیه‌کننده رادر پس آن جست‌وجو کنم. نام مصطفی پورمحمدی در پس این اثر دیده می‌شود. نام این برنامه هفتگی: خیلی دور، خیلی نزدیک است. این برنامه گفت‌وگو محور میزبان میهمانان خارجی جشنواره‌های بین‌المللی است که شهاب اسفندیاری با آنان به گفت‌وگو می‌نشیند و به زبان انگلیسی گفت‌وگو می‌کند که گفت‌وگو‌ها با عبارات فارسی و همزمان در زیر قاب تصویر حک می‌شود. در این برنامه مخاطب در همین نزدیکی، به دورها می‌رود. هیچ پدیده‌ای بدون سابقه، نه برای فرد و نه برای ملت اتفاق نمی‌افتد. باید آن را در گذشته جست‌وجو کرد و شهاب اسفندیاری در این سال‌ها آموخت و ذخیره کرد تا امروز به مخاطب مشکل‌پسند تلویزیون، امتحان پس بدهد. او علاوه بر تدریس که برای معلم عاشق همیشه پربرکت است، تالیفات ارزشمندی در حول محور سینمای ایران دارد.»

نقد غرب توسط خود غربی‌ها

یکی از رویکردهای تلویزیون در برابر غرب این است که در مقابله با هر دستاوردی ایستادگی کند و بیشتر اتفاقات مهم را کوچک جلوه دهد. این رویه گاهی به شکلی نازل و سطحی در برنامه‌های تلویزیونی انجام می‌شود و با نگاهی یک‌سویه و یکجانبه‌گرایانه، غرب را به ویژه در بخش علوم انسانی و هرآنچه را که متعلق به نظریه‌پردازان علوم انسانی و حتی هنر است، به نقد می‌کشد. یکی از ویژگی‌های برنامه‌هایی که با حضور چهره‌هایی از غرب تولید می‌شوند این است که مخاطب با افکار و آرای فرد مورد نظر آشنایی پیدا کرده و تعامل اولیه با آنها برقرار می‌شود. در وهله دوم خود این افراد به نقد غرب می‌پردازند. نقد هم به شکلی انجام می‌شود که مخاطب پذیرش بیشتری نسبت به آن دارد.

پورمحمدی معتقد است: هر روشنفکری نسبت به وضعیت فعلی دنیا نقد دارد و کدام هنرمندی است که بگوید امریکا راه درستی می‌رود؟ این شکل نقد کردن باعث می‌شود مهمانی که از جهان دیگر در برنامه حضور دارد احساس نکند فقط آمده است غرب را نقد کند و برود، بلکه در خلال گفت‌وگویی که درباره مفاهیم فیلمش انجام می‌دهد به موضوعات مهم‌تری نیز اشاره می‌کند.


کوروش جاهد : در«خیلی دور خیلی نزدیک» نیکولا فلیبر، مایکل دودوک و دیگرانی دعوت می‌شوند که رویکردهای‌شان ضد جریان اصلی هالیوود و سینمای پرطمطراق امریکاست .

فواد صفاریان‌پور: ‌برنامه «خیلی دور خیلی نزدیک» کاری متفاوت است. در تولید و ساخت چنین برنامه‌هایی عنصر فرد مطلع می‌تواند به شکل ایده‌آلی گفت‌وگو را پیش ببرد و این برای یک برنامه تلویزیونی بسیار ضروری است.

اکبر عالمی: خیلی دور، خیلی نزدیک یکی از برنامه‌های ارزشمند تلویزیون است که امسال سه‌شنبه‌شب‌ها از شبکه ۴ پخش می‌شود در این برنامه مخاطب در همین نزدیکی، به دورها می‌رود

 اعتماد

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها