تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۱۵ - ۱۵:۰۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 38531

عزیز الله حاجی مشهدی«سینما نیمکت» در کنار همه امتیازهای درخشان خود نیاز به تعدیل‌هایی دارد.

سینماسینما، عزیزالله حاجی‌مشهدی:

«سینما نیمکت» (Bench Cinema) ساخته محمد رحمانیان را باید نخستین کار جدی او بعد از فیلم «کانسر»  که گویا در کانادا ساخته شد و تاکنون نیز به نمایش درنیامده است، به حساب آورد. عمده شهرت محمد رحمانیان، سابقه بیش از ۳۵ سال کار در عرصه نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی تئاتر و کارگردانی تئاتر تلویزیونی است و در عرصه سینما نیز سابقه نگارش چند فیلمنامه یا بازنویسی آن‌ها را برای فیلم‌های ساخته‌شده در سینمای ایران در کارنامه خود دارد، ازجمله «چون ابر در بهاران» (سعید امیرسلیمانی/ ۱۳۶۹) – به همراه سعید امیرسلیمانی-، «کتاب قانون» (مازیار میری/ ۱۳۸۷) – به همراه رضا مقصودی -، «عیالوار» (پرویز صبری/ ۱۳۷۱)، «پاداش» (کمال تبریزی/ ۱۳۸۷) و «شیرین» (عباس کیارستمی/ ۱۳۸۷). او به دلیل نوعی شیفتگی به هنر سینما، در کنار کار اصلی خود یعنی نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر، حتی در برخی از نمایشنامه‌هایش ازجمله «‌هامون‌بازها» (۱۳۹۴) و «سینماهای من» (۱۳۹۴) نیز گوشه چشمی به دنیای سینما داشته است! گفتنی است که پیش از او چهره‌های دیگری از نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان صاحب‌نام تئاتری در ایران ازجمله علی رفیعی، حمید سمندریان، حمید امجد، حسین فرخی و… نیز به تولید فیلم سینمایی روی آورده بودند که چنین تجربه‌ای برای هر یک از آن‌ها با تلخی‌ها و شیرینی‌های متفاوتی همراه بوده است.

رحمانیان در این کار به‌عنوان یک فیلم ساده کلاسیک که در قالب یک درام جذاب، به برخی از مهم‌ترین نمایش‌ها و فیلم‌های تاریخ سینمای جهان اشاره دارد، با بهره‌گیری از بازی‌های سنگین و نفس‌گیر دو بازیگر اصلی (علی عمرانی و مهتاب نصیرپور و با همراهی بازیگرانی چون هومن برق‌نورد، اشکان خطیبی، رضا ناجی و…) کاری متفاوت ارائه می‌دهد که درمجموع به‌عنوان اثری دل‌نشین، در یاد بیننده سینمادوست و آشنا با نمونه‌هایی که فیلم به گونه‌ای گذرا و اشاره‌وار به آن‌ها می‌پردازد، باقی می‌ماند و می‌تواند اثری جذاب و فراموش‌ناشدنی باشد.

حضور این فیلم در بخش هنر و تجربه و کنار گذاشتن آن از بخش اصلی (سودای سیمرغ) سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر می‌تواند شگفتی‌آفرین باشد، چراکه به‌راستی در مقایسه با بسیاری از نمونه‌های شبه‌سینمایی و همگون با فیلم‌های تلویزیونی حاضر در بخش مسابقه این جشنواره، انتخاب نشدن آن برای بخش مسابقه اصلی، بسیار تامل‌برانگیز است و جای پرسش فراوان دارد!

ایده مرکزی و محوری فیلمنامه که به نوعی ادای دین به هنر – صنعتِ سینما است و یادآوری بخش‌ها و بریده‌هایی از خاطرات شیرین سینما را هدف قرار داده است، اگرچه ایده تازه‌ای نیست، اما به‌ویژه برای بسیاری از مخاطبان خاص و عاشقان سینما، می‌تواند جذاب و پرکشش باشد. پیوند چنین ایده‌ای با داستانی که در اواخر دهه ۶۰ خورشیدی در ایران می‌گذرد و به برخی از بگیر و ببندهای مربوط به ممنوع بودن ویدیو نیز اشاره می‌کند، در کنار نمایش غیرمستقیم برخی رویدادهای دیگر اجتماعی که به نوعی نشان‌دهنده پیدایش تحولات و دگرگونی جدی اجتماعی در ایران است، به چنین اثری سویه‌ای مردم‌شناسانه نیز می‌دهد، که متاسفانه به دلیل محدود شدن کار به نمایش حال‌وروز دو شخصیت اصلی و برخی تیپ‌های حاضر در کنار آن‌ها، در عمل، فیلم فرصت کمتری برای نمایش مستقیم بازتاب تاثیرات اجتماعی دهه۶۰ پیدا می‌کند.

پرورش شخصیت‌ها و تیپ‌های مختلف چنین فیلمی، ناخودآگاه در حال‌وهوای بازی‌ها و فضاسازی‌های تئاتری شکل می‌گیرد. به این معنا که یک یا چند شخصیت، در زمان کوتاهی، شبیه تک‌گویی نمایش (Monologue) در برابر دوربین ظاهر می‌شوند و با دوربین یا مخاطبان صحنه نمایشی که در دل فیلم جای گرفته است، حرف می‌زنند، بازی می‌کنند و گاه نیز با بهره‌گیری از خلاقیت فردی خود در بازیگری، حتی فراتر از نقش خود نیز ظاهر می‌شوند. گویی که دارند خودشان و بازی‌هایشان را اصلاح و بازسازی می‌کنند. فیلم تا نیمه‌های راه به‌خوبی پیش می‌رود و شاید بتوان گفت که تنها در بخش یک‌سوم پایانی خود دچار نوعی لختی و کندی می‌شود که به مسئله پیش‌برندگی داستان اصلی فیلم لطمه می‌زند. بخشی از این مشکل را نیز می‌توان ناشی از وجود داستانک‌های متعددی دانست که در دل فیلمنامه جای گرفته و خط اصلی داستان را به نوعی به بی‌راهه می‌کشاند.

وقتی علی عمرانی – به‌عنوان مردی که بار اصلی این خاطره‌بازی با دنیای شیرین فیلم‌های قدیمی و به‌یادماندنی سینما را بر دوش می‌کشد – دارد از فیلم پرهیجانی مثل «۱۲ مرد خشمگین» (۱۲ Angry Men، ساخته سیدنی لومت/ ۱۹۵۷) یادآور یک هیئت منصفه ۱۲ نفره و دادگاه معروف فیلم حرف می‌زند که باید درباره بی‌گناهی یا گناه‌کار بودن یک جوان متهم به قتل تصمیم‌گیری کنند، در بازی‌های اغراق‌شده خود یک بار دیگر، فراتر از دنیای فیلم، هیجانی آشکار را به نمایش می‌گذارد و ناگفته پیداست که بخش‌هایی از این دست، تنها برای کسانی به‌عنوان تداعی‌های خوشایند، یادآور ملودی‌ها و جذابیت‌های فراموش‌ناشدنی آن آثار درخشان خواهد شد که سال‌ها پیش، چنین فیلم‌هایی را دیده باشند. درست به همین دلیل است که باید فیلمی از این دست را اثری با مخاطبان خاص تلقی کرد که صد البته این نکته را نمی‌توان به حساب نقطه ضعف فیلم گذاشت.

در جایی از فیلم که شخصیت محوری فیلم در دوره ممنوعیت ویدیو با مصادره داروندارش که همان فیلم‌های مورد علاقه اوست، به زندان می‌افتد، با نوعی خوش‌اقبالی، در زندان نیز با یک دوبلور سینما آشنا می‌شود که نشانی یک گنجینه استثنایی را به او می‌دهد و در پی‌جویی‌های بعدی، تماشاگر فیلم پابه‌پای او به یک انبار فیلم‌های قدیمی در حاشیه شهر می‌رسد و… گویی کارش به فرجامی شیرین ختم می‌شود!

فیلم «سینما نیمکت» در کنار همه امتیازهای درخشان خود، از فیلم‌برداری کم‌نقص تورج منصوری گرفته تا موسیقی بسیار گوش‌نواز و مناسب با فضای فانتزی چنین اثری – کار فردین خلعتبری- و تدوین مناسب آن و نیز بازی‌های درخشان علی عمرانی، مهتاب نصیرپور و به‌ویژه بازی متفاوت اشکان خطیبی، صدالبته برای تاثیرگذاری بیشتر نیاز به حذف و تعدیل‌هایی دارد که به کمک تدوین‌گر اصلی فیلم (حسن ایوبی) می‌تواند ضرباهنگ مناسب‌تری پیدا کند و تا حدودی کم‌داشت‌های مربوط به چندپارگی اثر و برخی ضعف‌های ناشی از دکوپاژ و میزانسن آن، کم‌رنگ‌تر جلوه کند!

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها