سینماسینما، یزدان سلحشور
«مرد سوم»(کارول رید-۱۹۴۹) از هر منظری فیلمی متفاوت است، حتی اگر این منظر، منظر خسرو سینایی باشد که در اولین نمایش این فیلم از تلویزیون ایرانِ پس از انقلاب ۵۷، فیلمنامه و شیوه روایت آن را مورد انتقاد مستقیم قرار داد و آن را «باورناپذیر» خواند. اما حتی او هم به این شک، بیشتر دامن زد که فیلم حاصل تلاش کارول رید است یا اورسن ولز: «از ولز در تاریخ سینما بت ساختهاند و آن را میپرستند. چرا ولز در هیچ صحنهای از فیلم به غیر از صحنه چرخ و فلک با بازیگر مقابلش، جوزف کاتن، بازی ندارد و این از سر غرور ولز است که به کارول رید تحمیل کرده است سر صحنه فیلم نباشد و صحنههایش بهتنهایی فیلمبرداری شود.»

این فیلم، با وجود اینکه بارها و بارها، برای سینمای بدنه جهان[حتی سینمای بالیوود، مصر، هنگکنگ پیش از پیوستن به چین و کره جنوبیِ پیش از ظهورِ سینمای موج نوی شگفتانگیزش] سرمشق و مورد تقلید قرار گرفت، با این همه یک اثر تجربی تمامعیار بوده و هست؛ اثری که توانست نخل طلای کن ۱۹۴۹ را از آن خود کند و در ۱۹۹۹ از سوی انستیتوی فیلم انگلستان بهعنوان بهترین فیلم قرن بیستم انگلستان انتخاب شود؛ فیلمی که نه شباهت چندانی به دیگر آثار کارول رید دارد و نه «توازن روایت» و «شیوه شخصیتپردازی»اش با «دنیای گراهام گرین» انطباق تام و تمام. از سویی دیگر، بهرغم سنگینی حضور سینمای اورسن ولز در این فیلم، نمیتوان آن را بخشی از «جهان ولز» فرض کرد، چراکه با تمام آثار ولز- حتی آثار «نوآر»ش- چه در نوع نگرش به هستی و چه شیوه روایت و چه شخصیتپردازی و حتی شیوه بازیگری و چیدمان صحنه متفاوت است.
«دنیای گراهام گرین» با محوریت «گناه» شکل میگیرد. نوعی نگرش کاتولیکی غلیظ قرن بیستمی که پیش از آنکه به جدال باستانی شیطان با فرامین الهی بپردازد، به جدال انسان با وضعیت غرق در آتش خود میپردازد؛ امری که در شخصیتپردازی هری لایم با بازی شگفتانگیز اورسن ولز، کمتر اثری از آن هست. گرچه شخصیت هالی مارتینز با بازی جوزف کاتن، به برخی شخصیتهای اخلاقی اما «خیانتکننده» گرین شبیه است، شخصیتی که در «آمریکایی آرام» به برجستهترین شمایل روایی خود در جهان داستانی گرین دست مییابد.[به یاد داشته باشیم که گرین هنگام نوشتن فیلمنامه «مرد سوم» -که بعدها با تفاوتهایی به «جهان داستانی» او پیوست- در ابتدای دوره دوم نویسندگی خود بود و حتی در «قدرت و جلال» و «جان کلام» هم، هنوز به بالندگی کامل ادبی خود دست نیافته بود. با این همه بیشترین تلاش را به کار بست تا با سفر به وین، در ملاقات با الیزابت مونتاگو، از فاضلاب زیرزمینی این شهر دیدن کند؛ مکانی که بدون آن، خلق شخصیت و سرانجام هری لایم و فضای بصری غیرقابل تکرار فیلم، غیرممکن به نظر میرسد. همچنین او برای خلق روایت گروههای تبهکاری وینِ پس از جنگ با پیتر اسمولکا، خبرنگار شرق اروپا در The Times توسط مونتاگو آشنا شد که داستانهای دست اولی از بازار سیاه این شهر در اختیار گرین گذاشت که بدون این داستانها، نه «انگیزه» و نه «بهانه» روایت، در فیلمنامه شکل نمیگرفت.]

البته غیر از این سه نفر، نقش دو نفرِ دیگر در جایگاه تهیهکننده، کموبیش نادیده گرفته شده است: الکساندر کوردا و دیوید اُ.سلزنیک که در کنار کارول رید، از تهیهکنندگان فیلم بودند و حتی سلزنیک سعی کرد پایان فیلم را عوض کند که رید زیر بار نرفت و از بدل شدن اثری با نگاهی تلخ و پساجنگ، به اثری گیشهپسند و با پایان خوش پیشگیری کرد. روایت گرین از این رویارویی، یک دعوای تمامعیار است که در آن از حضور ولز خبری نبوده! [ولز، اغلب توسط دیگران، ارادهاش را به تهیهکنندگان تحمیل میکرد!]
بگذارید با خودمان روراست باشیم؛ ایده اولیه این فیلم [که یک نویسنده آثار عامهپسند وسترن به وین پس از جنگ میرود تا از دوست زمان کودکیاش، کمک مالی و کاری بگیرد و بعدش درگیر یک ماجرای قتل ساختگی و قاچاق پنیسیلین رقیقشده میشود و درنهایت هم به رفیقش خیانت میکند تا دختری را که دارای گذرنامه جعلی است، از پرتاب شدن به دنیای تاریک پرده آهنین نجات دهد] حتی فاجعهبارتر و باورناپذیرتر از آن چیزی است که خسرو سینایی در آن برنامه تلویزیونی و مقابل اکبر عالمی دربارهاش سخن گفته. اما همین ایده پر از تضاد، به مدد نوع روایت گرین، چیدمان صحنه رید، فیلمبرداری سیاه و سفید رابرت کراسکر[که بهخاطرش اسکار بهترین فیلمبرداری ۱۹۵۰ را از آن خود کرد] [و بازی ولز و در عین حال تحمیل خود به کل فیلم که هری لایم را به مهمترین شخصیت فیلم بدل کرده] همچنین بدل شدن «مکان» به مهمترین عنصر بصری و روایی فیلم، به اثری بدل شده که نه حفرههای روایی آن از ارزش زیباشناسانه آن میکاهد و نه در تماشای مکررش توسط مخاطب نخبه- همچون آثار معاصر خود- گرد کهنگی بر آن مینشیند.
شاید مهمترین تاثیری که ولز بر فیلم گذاشته-جدا از دنیای سایههای شبانه و کادرهای کج- بدل کردن محوریت فیلم از «گناه» به «قدرت» است که در وجود خود او به بار مینشیند با آن سکانس تماشایی در چرخ و فلک، که وقتی از چرخ و فلک خارج میشوند، لایم به مارتینز میگوید: «میدونی که اون رفیقمون چی میگه؛ تو ایتالیا، ۳۰ سالی که تحت انقیاد خاندان بورژیا بودن، جنگ، وحشت، قتل و خونریزی داشتن، اما مایکل آنجلو، لئوناردو داوینچی و رنسانس رو به وجود آوردن. در عوض تو سوییس، عشق برادرانه دارن، ۵۰۰ سال دموکراسی و صلح دارن، و چی تحویل دادن؟ ساعتی که کوکو میکنه!» گرچه بعدها بعضی از سوییسیها به ولز یادآوری کردند که آن ساعت ساخته آلمانیها بوده نه سوییسیها!
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- از ارادت تا نفرت/ نگاهی به فیلم «مرد سوم»
- «ساز دهنی» در بخش «ونیز کلاسیک» جشنواره ونیز به نمایش در میآید
- از همه عجایب، تعجب نکنید!/ درباره انتخاب صد فیلم برتر تاریخ سینما از سوی مجله سایت اند ساند
- سکانس طلایی/ نشانی از شر
- هشتاد سالگی اکران فیلم؛ اورسن ولز «همشهری کین» را بهترین فیلم تاریخ نمیدانست
- همان همیشگی/ نگاهی به فیلم «آنا»
- فیلمی متفاوت نه البته بینقص/ نگاهی به فیلم «گزارش یک قتل»
- گروتسک، مرزها، محدودهها و همپوشانیها/ معرفی کتاب گروتسک فیلیپ تامسن
- سکانس طلایی/ مرد سوم
- گوتیک آمریکایی/ نگاهی به فیلم «مادر» ساخته دارن آرنوفسکی
- من اقیانوسی را دوست دارم که تو را آفرید/ نگاهی به فیلم «سولاریس»
- خوشه های خشم/ نگاهی به فیلم «تاریخ خشونت»
- اسلحه ایستوود در دستان فلینی!
- مواجه شدن با خود در برابر اتاق آرزوها/ درباره «استاکر» ساخته آندری تارکوفسکی
- عاشقی کردن در آرامش/ نگاهی به فیلم «رضا»
نظرات شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت






متن بالا بسیار کامل ک جامع بود وبسیار سنگین .خیلی تخصصی نوشته شده