امیرشهاب رضویان که این روزها با نقاشیهایش خاطرات خود از دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق را در گالری کاکا روایت میکند، درباره این مجموعه آثار خود میگوید: زبان این روایتها طنزآمیز است. نقاشیها پُر از جزئیاتی است که در خدمت یک درام کلی است؛ در واقع نقاشیها بدون قصههایی که میگویم، یک مجموعه جزئیات است که در کنار هم دیده میشوند.
به گزارش سینماسینما، مراسم افتتاحیه نمایشگاه «۵۷ تا ۶۷ به روایت امیرشهاب رضویان» روز جمعه (۲۹ شهریور ماه) برگزار شد.
در این مراسم رضویان در کنار نقاشیها قصه هر اثر را که پُر از جزئیات بود، روایت کرد. او این شیوه قصهگویی را پیشتر در نمایشگاههایی که در آمریکا و کانادا و گالری هیلاج در ایران داشت، اجرا کرده بود.
به طور کلی فضای این قسمت ۶۷ نمایشگاه را آدمهای جنگ و مشخصا قصه سربازان ارتش تشکیل داده و بخش ۵۷ نیز وقایعی است که در دوره نوجوانی توسط هنرمند دیده شده است. در بخش انقلاب نیز بیشتر خاطراتی از سینماهای همدان روایت شده است.
به عنوان مثال، رضویان حکایت آتش گرفتن سینما الوند همدان را اینگونه روایت کرد:
«۱. سینما الوند؛ مهمترین سینمای همدان در میدان اصلی شهر، قبل از انقلاب آتش گرفت یا آتش زده شد …
۲. پاسبانها تنها کاری که کردند، جلوگیری از نزدیک شدن مردم به سینما بود.
۳. اما عاشقان سینما در غیاب ماشین آتشنشانی، با سطلهای آب، برای خاموش کردن آتش سینما تلاش کردند.
۴. مالک سینما تاج که با سینما الوند رقابت داشت، با همراهانش به تماشای آتش ایستاده بود و شاید خوشحال هم بود.
۵. ماشین آتش نشانی که رسید، تازه معلوم شد که تانکرش خالی است، پس شلنگ را در حوض وسط میدان، پای مجسمه شاه انداختند و آب که از نازل آتش نشانی به سمت سینما پاشیده شد، همزمان ماهیهای قرمز بیچاره به داخل آتش پرتاب میشدند.»
رضویان در مورد نقاشی و روایتگری همزمان آثار خود در این نمایشگاه گفت: زبان این روایتها طنزآمیز است. نقاشیها پُر از جزئیاتی است که در خدمت یک درام کلی است؛ در واقع نقاشیها بدون قصههایی که میگویم، یک مجموعه جزئیات است که در کنار هم دیده میشوند، اما بیننده متوجه قصه که میشود نقاشی برایش جذابتر است و مخاطب امروزی که جنگ و یا انقلاب را ندیده، با دیدن اثر نقاشی ابتدا با آن ارتباط برقرار میکند و تَم کلی را که متوجه شود، از نقاشی لذت میبرد. در واقع نقاشیهای من همراه یک نوع پردهخوانی جدید است.
رضویان در بخش دیگری از صحبتهای خود درباره حضور زمان در نقاشیهایش که برای خلق آنها از یک برگ کاغذ، مداد اتود، رواننویس یک دهم و یک پاک کن بهره گرفته است، توضیح داد: در نقاشیهای من گاه قصهها به موازات هم اتفاق میافتند و گاه قصهها در ادامه هم قرار دارند؛ یعنی جزئیات قصهها گاه در ادامه هم یک درام را میسازند و گاه مجموعهای وقایع هست که در یک زمان مشخص دارند همزمان با هم اتفاق میافتند و خلاصه بگویم هیچکدام از نقاشیهای من مربوط به یک لحظه و یا ثبت یک واقعه ساده نیستند.
او ادامه داد: به عنوان مثال در بخش ۶۷ نمایشگاه من قصهی سربازان جنگ را میگویم؛ در حکایت سرباز وظیفه فالح بلناسب اعزامی از اهواز در تابستان ۱۳۶۴ میگویم:
«۱. فالح بلناسب سرباز وظیفه اهل اهواز و از اعراب خوزستان، پر نشاط و طناز، عاشق انداختن عکس یادگاری بود.
۲. در پادگان پسوه کردستان، با فالح هم قطار شدیم. یک روز گروهبان کلاه قرمزی به سرباز وظیفه عصفوری که پایش درد می کرد و در سیم خاردار کشیدن همکاری نمیکرد سیلی زد.
۳. شب هنگام که عصفوری ناراحت بود فالح بساط رقص و آواز راه انداخت و او را خوشحال کرد.
۴. دو ماه بعد در خاک عراق، یک ترکش به خشابهای فشنگ روی سینه فالح اصابت کرد و گلولهها در بدن فالح خالی شدند.
۵. طنازیهایش او را برای همه دوست داشتنی کرده بود و کل گردان به احترام پیکر بیجانش سلام نظامی دادند.»
رضویان همچنین در هنگام معرفی نقاشی «حکایت سینما سوزان» از بهمن فرمانآرا، کارگردان فیلم «شازده احتجاب» حلالیت طلبید.
او درباره این نقاشی اظهار میکند: روزی که در سال ۵۷ سینماهای همدان را آتش زدند و نوارهای ۳۵ میلیمتری فیلمها را از سینما هما و سینما لوکس در خیابان بوعلی ریختند، حلقههای نوار فیلم کف خیابان بوعلی را پوشانده بود و من که نوجوان بودم و میخواستم بخشی از سینما را نجات بدهم! یکی از حلقهها را دوباره جمع کردم و حدود ۴۰۰ فوت از یک فیلم را برداشتم. که بعدا فهمیدم بخشی از فیلم «شازده احتجاب» است. این فیلم را هنوز دارم. امروز صبح آقای فرمانآرا را دعوت کردم به نمایشگاه و میخواستم بابت این ۴۰۰ فوت فیلمش حلالیت بطلبم.
نمایشگاه «۵۷ تا ۶۷ به روایت امیرشهاب رضویان» حاوی ۹ اثر نقاشی سیاه و سفید در اندازه ۱۰۰ در ۱۵۰ سانتیمتر است که رضویان بر اساس خاطراتش از انقلاب ۵۷ و جنگ کشیده است.
این نمایشگاه تا روز ۳ مهرماه در گالری کاما دایر است و تا تاریخ ۳ مهر ماه ادامه دارد و از ساعت ۱۱ الی ۲۰ امکان بازدید دارد.
گالری کاما در خیابان پاسداران، خیابان گلستان دهم، پلاک ۴۴، طبقه دوم واقع شده است.
منبع: ایسنا
![](/wp-content/themes/cinemacinema/img/tel.gif)
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- تقدیم «ترانهای عاشقانه برایم بخوان» به کیانوش عیاری/ سینما دارای یک زبان مشترک است
- «برهوت» آماده نمایش شد/ رونمایی از نخستین تصویر فیلم
- گفتوگوی سینمایی نسلها/ نگاهی به مستند «موج نو»
- بهمن فرمانآرا: یکی از بزرگترین هنرمندان مملکت باید سلاخی بشود؟ ما کجا داریم زندگی می کنیم؟!
- نگارش فیلمنامه «داستان جاوید» آغاز شد/ سریالی از فرمانآرا در شبکه نمایش خانگی
- بررسی روانشناختی فیلم عطر داغ در رادیو
- معرفی شورای سیاستگذاری دومین جشنواره فیلم کوتاه «سلفی ۲۰»
- باشگاه آموزشهای آنلاین یونسکو برگزار میکند/ سینما از نگاه بهمن فرمانآرا
- پاسخ تند علی عباسی به «بهمن فرمانآرا»
- برشهای کوتاه/ تصاویری از هجدهمین جشنواره فیلم فجر
- گفتوگو با منوچهر محمدی: وظیفه فیلمسازان است که به جنگ خطوط قرمزی که هیچ مبنای شرعی و قانونی ندارند، بروند
- کارِ روشنفکریِ بهمن فرمانآرا
- مردی برای تمام فصول/ به بهانه تولد بهمن فرمانآرا
- کلاهم را به احترام شما بر میدارم/ به مناسبت تولد بهمن فرمانآرا
- در باب آدمهای مرده و روحهایی خونریز که کالبدی تازه برای حیات میجویند/ به بهانه تولد بهمن فرمانآرا
نظر شما
پربازدیدترین ها
- «موسی کلیم الله» بیگ پروداکشن ناامیدکننده
- با سانسورچی همراه نشویم، بر سرش فریاد بزنیم
- رونمایی از پوستر «زال و رودابه» در آستانه جشنواره فیلم فجر
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- در پی جنجالها در شبکه اجتماعی ایکس؛ بازیگر شخصیت «امیلیا پرز» از اسکار حذف شد
آخرین ها
- یادداشتی بر فیلم سینمایی «رها»/ رهایی
- آخرین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ معرفی نامزدهای بخش مسابقه سینمای ایران
- جوایز گویا اهدا شد؛ اسکار سینمای اسپانیا به ۲ فیلم رسید
- واکنش ستاره اسکندری به توقیف «قاتل و وحشی»/ سالهاست که اندیشه را پشت قرهای کمر پنهان کردهاید
- یک اثر قابل اعتنا، رژه یک فیلم روی اعصاب و کارگردانی که دیر رسید
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- «خاتی»؛ در حلقه داستان تکراری و نخنما
- از انیمیشنی ناتوان در جذب مخاطب تا ایدههایی هدر رفته و با ساختار تکراری
- معرفی برگزیدگان جشنواره رتردام
- وقت اعتراض به توقیف و ممیزی نرسیده است؟!
- استانداردهای یک کمپانی حرفهای
- «رکسانا»؛ فیلمی که دردها را فریاد میزند
- با مشخص شدن نمایش فیلمهای بخش ویژه؛ «بی سر و صدا» در جشنواره فجر اکران نمیشود
- «بچه مردم»؛ نگاهی جدید به موضوعات تلخ
- «پیرپسر»؛ ناگفتههایی که گفته میشود
- «شوهر ستاره»؛ حقیقتی منبعث از زندگی و تجربهی زیستهی بخشی از زنان
- نهمین روز نمایش آثار جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- هیولایی باستانی
- خرد کمتر لذت بیشتر
- با سانسورچی همراه نشویم، بر سرش فریاد بزنیم
- انیمیشن ایران در جشنواره فجر؛ کجا ایستادهایم؟
- در جشنواره فیلمهای ایرانی نیویورک؛ «علت مرگ: نامعلوم» بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد
- «ژن زامبی» از ۲ اسفند روی صحنه میرود
- اعلام برندگان جوایز انتخاب منتقدان؛ «آنورا» بهترین فیلم ۲۰۲۵ شد
- نگاهی به فیلم «ناتوردشت»/ نگهبان پاکیها
- «صددام»؛ کُمدی ای که فقط سالن را پُر کرد
- یک کمدی شیرین و یک فیلم که فقط کام را تلخ میکند
- «غریزه»؛ عاشقانهای ناآرام
- درباره «زال و رودابه»؛ به مهر تو شد بسته دست بدی