سینماسینما، فائزه فتحی رستمی
احتمال لو رفتن داستان وجود دارد
«در نظامهای دیکتاتوری همه چیز حتی پانزده دقیقه پیش از فروپاشی خوب به نظر میرسد.»/ هانا آرنت
به نظر میآید همه چیز روی نظم است؛ صبح شده و همه افراد درحال انجام امور شخصیشان هستند. خانم پیانو مینوازد، مادر به تربیت فرزندان میپردازد، مرد برای چیدن و فروش سیب به جنگل میرود و گریس عهدهدار تمام این امور است. اما حدس اینکه کمتر از چند هفته این اجتماع قرار است منهدم شود و از بین برود برای همه غیرممکن بود.
جمعیت دهکده «داگویل» خیلی کم بود، افرادی با عقاید دور و نزدیک و بدون هویت فردی؛ هویتی که توسط همان دهکده از میان رفته بود. افرادی که حریم شخصی در زندگیشان معنا نداشت و این نداشتن حریم خصوصی در فیلم با حذف دیوار به خوبی نشان داده شد که عملا در این جامعه حریم شخصی به معنای هویتی شکل گرفته در افراد، از میان رفته است. نکتهای که درباره شهروندان در این جوامع وجود دارد این است؛ انسانی که دچار انزوا و بیخویشتنی شده در نظامهای توتالیتر از واقعیت فاصله میگیرد و به اسطورهگرایی روی میآورد و این همان ماده خام و لازم برای توتالیتاریسم است که ایدئولوژی خود را بر روی آن شکل میدهد.
در «داگویل» (به کارگردانی لارس فون تریه) افراد اسطوره خود را «تام» میدانستند؛ تام نقش رهبر دهکده را داشت. وجود مردم داگویل به تام بستگی داشت و رهبری کردن تام به جامعه داگویل. امتیاز منحصر بهفرد او در این دهکده این بود که بهدلیل دریافت حقوق بازنشستگی پزشکی پدرش لازم نبود مانند بقیه مردم از صبح تا شب کار کند درنتیجه تمام وقت خود را برای رهبری مردم صرف میکرد.
رهبران جامعه توتالیتر در تلاشاند تا جامعهای متشکل از افراد جدا جدا و ذره ذره شده بیافرینند که همانند آن تاکنون دیده نشده است و رویدادها یا مصایب روزگار بهتنهایی نمیتوانستند چنین وضعی را به وجود آورند. تام به صورت غیرمستقیم هدفش تشکیل و ساماندهی افرادی با مغزهایی تکه پاره و تولید و بازتولید شهروندانی تودهوار بود؛ افرادی که هر هفته در سالنی جمع میشدند و به صحبتهای تام که مسئولیت کشیش را هم در داگویل داشت گوش میدادند. این سلسله سخنرانیها و روابط تام با مردم باعث می شد که عرصه وجود و فعالیت مستقل مردم در دهکده کاملا حذف شود؛ حال آنکه یکنواختی توده کاملا ناهمگن یکی از شرایط اساسی توتالیتاریسم به شمار میآید. در چنین جامعهای با ورود فردی بهنام گریس که به داگویل پناه آورده بود، اوج نگاه متعصبانه و تودهواری که جامعه توتالیتر به مردم القا میکند مشخص میشود. جامعه داگویل همانند یک اژدهای خوشصورت اول گریس را جذب خود میکند و بعد از مدتی در فجیعترین شکل خود، او را قورت میدهد و تلاش بر همسانسازی او با جامعه داگویل میکند. در اوایل ورود گریس او برای پذیرفتهشدن از سمت جامعه خود را به بخشی از این توده تبدیل کرده بود.
مثلی وجود دارد که میگوید: «بینوایان و ستمدیدگان چیزی ندارند از دست دهند جز زنجیرهایشان» (جملهٔ پایانی مانیفست کمونیست که در سال ۱۸۴۸ توسط کارل مارکس و فردریک انگلس نوشته شدهاست) اما این مثل بر این جامعه و انسانهای تودهای اطلاق نمیشود؛ زیرا زمانی که آنها حتی علاقه به خوشبختی خودشان را نیز از دست داده بودند، درواقع چیزی بیشتر از زنجیرهای بدبختیشان را به باد دادند.
گریس برای فرار از دست گانگسترهایی که دنبالش بودند، حاضر بود به هر قیمتی در داگویل بماند تا مردم او را به تعقیبکنندگان معرفی نکنند به همین علت اوایل ورودش به دهکده تمام تلاشش را کرد که خودش را به اهالی دهکده اثبات کند و با کمک به مردم، رضایت آنها را جلب کند. در واقع آسایش گریس، وابسته به آسایس مردم داگویل بود. اما داستان تا جایی پیش رفت که گریس برای ثابت نگهداشتن این رضایت حاضر شد به هرکاری دست بزند تا اهالی از او راضی باشند. کمکم گریس هم به بخشی از این توده بدل شده بود. تمام دلمشغولی او رضایت اهالی داگویل بود.
سرچشمه همه نگرانیها یعنی علاقه به خوشبختی شخصی، دیگر خشک شده بود. برخلاف پیشبینیها، توده از برابری فزاینده شرایط و از گسترش آموزش عمومی و پایین آمدن ناگزیر سطح آموزش پدید نیامد، بلکه بهزودی آشکار شد که مردم بافرهنگ نیز جذب جنبشهای تودهای شدند و ثابت شد که فردیتگرایی بالا و فرهیختگی، نه تنها از ادغام فرد در تودهها جلوگیری نکرده بلکه گهگاه آن را تشدید هم کرده بود. همانطور گریس که با شرایط کاملا خاص و متفاوت خود وقتی وارد داگویل شد از همه جهت تفاوتی چشمگیر بین او و مردم بود اما به مرور زمان برای ثابتکردن خود حاضر شد تن به اموراتی دهد که برای خودش هم غیرقابل باور بود.
در این فضا رابطه گریس و تام نسبت به بقیه مردم داگویل به ظاهر متفاوت بود؛ همه مردان دهکده به گریس تجاوز و همه زنان او را مجبور به انجام امور شخصی خودشان میکردند؛ ولی تام هیچکدام از این کارها را با او نکرد اما جایی که احساس کرد دیگر نمیتواند به حرفهایی که اوایل رابطه به گریس زد پایبند باشد، تصمیم به معرفی او گرفت. این تصمیم تام شاید در ظاهر بهنظر برسد که بخاطر گریس بود اما عملا به خاطر عدم توانایی در روابطش بود.
تام به عنوان رهبر این جامعه نقش اصلی و کلیدی در شکلدادن این افراد داشت؛ در واقع هسته مرکزی جامعه وجود رهبریست که هدفش کنترل قدرت به هر طریقی است. تام در تمام مدت سعی داشت خودش را یک پیشوا و نه چون حاکمی مستبد معرفی کند؛ زیرا با درک و رشد فکری مردم، فرد خودکامه در نقطه مقابل نظر آنها قرار می گیرد پس او سعی میکرد نقش رهبر و راهنمای دلسوز را برای مردم بازی کند؛ اما این نقش بازی کردن تام و تندادن گریس به این زندگی تا جایی پیش رفت که تام خودش گریس را به گانگسترها معرفی کرد.
حال که پدر گریس برای بردن دخترش همراه با گانگسترها به داگویل آمده بود قدرت تصمیمگیری دست گریس بود و او بود که میتوانست برای بقا و یا پایان دادن به بقای این دهکده تصمیم بگیرد. او بعد از مدتی تامل تصمیم گرفت به زندگی تمام مردم دهکده خاتمه دهد و با قدرتی که بهدست آورد دستور داد که کل داگویل آتش زده شود اما گریس با زنده نگهداشتن سگی که در این دهکده بود، به خوبی تولید این نوع جوامع را نشان داد و دیده شد که زنده ماندن این سگ گواه بازتولید این سبک جوامع در اشکال دیگر است. ولی با تمام این تفاسیر در انتها گریس اظهار داشت: «اگر شهری در جهان باشه که با نبودنش دنیایی بهتر داشته باشیم، قطعا اون همین شهره.»
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فریاد، فضیلت است/ یادداشتی بر فیلم «داگویل» با نگاهی به پرفورمنس «ریتم صفر» مارینا آبراموویج
- وقتی غم، نفس زندگی را بند میآورد/ نگاهی به فیلم «ملانکولیا»
- بررسی «داگویل» در سینماتک خانه هنرمندان ایران؛ برای جلوگیری از خشونت باید اصول اخلاقی فراتر از قانون باشد
- «داگویل» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- نیکول کیدمن در عرصه سیاست بازی میکند/ سریالی دربارهی سیا
- «ساعتها» در سینماتک خانه هنرمندان اکران و بررسی میشود
- تدوین جدید فیلم «استرالیا»/ باز لورمن فیلم سینمایی را سریال میکند
- «مرد شمالی»؛ فیلمی که باید روی پردهی سینما ببینید!
- شیرینیِ تلخ «خانوادهی ریکاردو بودن»/ یادداشت هالیوود ریپورتر
- «ساعتها»؛ ایستادن در نقطه آغاز پریشانی
- حاشیههای سفر نیکول کیدمن به هنگکنگ
- آمنابار، کارگردانی سینمابلد که ویژگیهای انسانی را محترم میشمارد
- باورناپذیر
- نیکول کیدمن در «خانواده ریکاردو بودن» جایگزین کیت بلانشت شد
- لارس فون تریه فصل سوم سریال «قلمرو» را میسازد
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- حسن فتحی: جهانِ پر از طمع و ویرانی را با افعال خود سیاهتر نکنیم
- شهاب حسینی؛ تنوع در پذیرش نقش، تناقض و شتابزدگی در واکنشها/ یادداشت کیوان کثیریان
- جزئیاتی از فیلم «کارآموز» علی عباسی/ صعود ترامپ
- جزئیات برنامههای جشنواره ترایبکا اعلام شد/ نمایش فیلمهای خاطرهانگیز هیچکاک، اسکورسیزی و اسپیلبرگ
- برگزاری دوازدهمین کارگاه بینالمللی تئوری اطلاعات و مخابرات با حمایت همراه اول
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- جشنواره «هاتداکس» در ایستگاه پایانی؟/ گرفتاریهای تهدید کننده
- رخشان بنیاعتماد و روبن اوستلوند در مجمع سرمایهگذاران بازار فیلم کن
- نظارت سازمان سینمایی به نمایش آثار سینمایی خارجی در پلتفرمها
- پل استر درگذشت
- رامین حسینپور بهترین آهنگساز فستیوال لسآنجلس شد
- رقابت ویژه چند فیلم و تعطیلی یک روزه سینما
- «پر» در جشنواره ورونژ روسیه نمایش داده میشود
- مسعود اسکویی درگذشت
- برگزیدگان جشنواره فیلم پکن معرفی شدند/ تجلیل از چن کایگه با حضور ییمو
- «سیم خاردار» در کازابلانکا
- راهیابی مستند «دوربین فرانسوی» به جشنواره ارمنستانی
- نمایشگاه نقاشی «درخت جان» در گالری کاما
- رضا شیخی فیلمبردار سینمای ایران درگذشت
- پایان فیلمبرداری «خالد» در زیگورات
- معرفی آثار راه یافته به بخش فیلمنامه جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- امیر جدیدی، منصور بهرامی میشود
- زیر پوست شهر/ نگاهی به سریال «افعی تهران»
- هیات داوران جشنواره فیلم کن معرفی شدند/ گلادستون، کورئیدا و بایونا در فهرست
- هفته دوم «مجنون آن لیلی» هم به سانس فوقالعاده رسید/ «فین جین» پرمخاطب ترین نمایش عمارت نوفللوشاتو شد
- حسام منظور به سراغ دراکولای برام استوکر میرود
- بزرگداشت بهرام شاه محمدلو برگزار میشود
- ده جایزه جشنواره هندی برای «انتقام تیرهروزان» ایرانی/آمریکایی
- بستههای مکالمه پرتخفیف همراه اول بهمناسبت روز ملی خلیجفارس
- به تو هم سخت میگذرد؟/ نگاهی به فیلم «منطقه تحت نظر»