تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۱۰ - ۰۸:۱۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 112535

سینماسینما،  سپیده ابرآویز

رنگ بنفش نماد قدرتمندی است. نماد سحر و جادو و رمز و راز. زن فیلم «بنفشه آفریقایی» یک زن قدرتمند است. تصمیم گرفته است. هرگز منفعل نبوده و نیست. برای خودش حق قائل است. کوتاه نمی‌آید و کاری که فکر می‌کند درست است، انجام می‌دهد. او زمانی انتخاب می‌کند که از همسر اولش جدا شود و با مرد دیگری ازدواج کند (حتی به قیمت از دست دادن  رابطه با فرزندانش). حالا تصمیم می‌گیرد همان همسر اول را که همان بچه‌ها از خودشان رانده‌اند، به خانه‌اش بیاورد و کنار همان مردی که روزگاری او را به مرد اول زندگی ترجیح داده، پرستاری کند.

این سوژه عجیب به گفته کارگردان بر اساس یک اتفاق واقعی شکل گرفته و تبدیل به فیلم شده است. روزگار گفتن این‌که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است، دیگر گذشته است. مخاطب امروز از سینما، سینما می‌خواهد و «بنفشه آفریقایی» یک ارائه قابل دفاع سینمایی است.

زن فیلم «بنفشه آفریقایی» پر از رمزوراز است. اصلا فیلم رمزورازدار است. اما رازهای زن بر تمام فیلم سوار است. او عاشق همسر جدیدش است، اما به این‌که شخص دیگری همسر اولش را تصاحب کند، حسادت می‌کند. او از همسر اولش کینه دوری دارد، اما امروز با مهربانی از او نگه‌داری می‌کند. این‌ها برای یک زن قابل درک است. مردها شاید فیلم را به گونه دیگری تفسیر کنند. اما می‌شود گفت زن است دیگر. اصلا شریک شیطان است، یا به قول فروغ رازدار و خموش و مکار است. مهم این است که این زن در این فیلم به‌خوبی باورپذیر است. مهم این است که فاطمه معتمدآریا او را به‌خوبی شناخته و با تمام حسش به تصویر کشیده است. مهم این است که حس جاری در فیلم همان سحر و جادویی است که شاید از هوای زنانه فیلم می‌آید. مهم این است که مردهای فیلم مثل هم نیستند، اما جایی از فیلم همدیگر را می‌فهمند. مهم این است که قصه به‌درستی روایت می‌شود و حزن و عشق و حسد هر کدام در جای خودشان تعریف شده‌اند. مهم این است که فیلم خوبی ساخته شده که می‌تواند مخاطب را درگیر کند، حتی اگر پایان‌بندی‌اش قدری اضافه به نظر برسد و رفتن فریدون همان بهترین نقطه آخر این قصه باشد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها