سینماسینما، پدرام عبهر:
«اتاقِ تاریک» فیلمِ خوبی است. از آن دسته فیلمهای خوب و حسابشده و عمیق و قابل تأمّل که کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. روحالله حجازی، پس از تجربهی متفاوت و نه چندان موفّق «مرگِ ماهی»، باز به سبکِ «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» بازگشته و شاید بتوان «اتاقِ تاریک» را سومین قسمت از سهگانهی «روابط» دانست. سهگانهای که با فیلم خوب «زندگی خصوصی…» آغاز شد، با «زندگی مشترک…» افت کرد، و حالا با «اتاقِ تاریک» اوج گرفته و احتمالاً به پایان رسیده است (البتّه اگر این حدس درست باشد و حجازی نخواهد این سبک را ادامه دهد!)
«اتاقِ تاریک» با یک اتّفاقِ ملتهب آغاز میشود. کودک خردسالی در بیابانی دراندشت گم شده و مادرش (ساره بیات) دیوانهوار دنبال او میگردد و در این بین، زمین و زمان را مقصّر میداند. در این جستجو، همسرش (ساعد سهیلی)، سرایدار ساختمان و یک پسر و دختر دیگر نیز او را یاری میکنند. نهایتاً کودک (امیررضا میرسالاری) پیدا میشود و کمی بعدتر در حمّام به پدرش میگوید که یک نفر «گیلگیل»ش را دیده! مسئلهای که طبیعتاً پدر را شدیداً نگران میکند و درصدد یافتن متجاوز احتمالی برمیآید امّا کودک میگوید یادش نمیآید آن شخص که بوده است! این مسئله تا پایان فیلم فضا را ملتهب نگه میدارد و بر مشکلات جاری در قصّه دامن میزند. امّا برخلاف آنچه به نظر میرسد، و در بسیاری از نقدها و یادداشتها میخوانیم، «اتاقِ تاریک» صرفاً دربارهی «کودکآزاری» نیست. به کودکآزاری هم میپردازد. پیرنگ اصلیاش کودکآزاری هست امّا درونمایهاش چیز دیگری است.
جایی در اواسط فیلم، فرهاد (سهیلی) صدای پیانو زدن دختر همسایه را میشوند و در تعریف از نوازندگیاش به او میگوید: «خیلی خوب میزنید، ولی انگار… شکل نمیگیره!» درست مثل موسیقی متن فیلم از کارن همایونفر که در سراسر اثر، خیلی خوب است امّا انگار واقعاً شکل نمیگیرد. و این درونمایهی اصلی فیلم است. «اتاقِ تاریک» روایت شخصیتها و روابطی است که خوباند ولی شکل نمیگیرند. قصّهی زوجی است که علیرغم اختلاف سنّی زیادی که دارند و خانم (عدد اختلاف سن در فیلم ذکر نمیشود امّا دستکم بر اساس سن بازیگرانش) هشت سال بزرگتر است، عاشق هم شدهاند و زندگی مشترکشان را شروع کردهاند و بچّهدار هم شدهاند و لحظات شیطنت و عشقورزیهایشان را هم میبینیم. پس رابطهی خوبی دارند، امّا همان اختلاف سن و اختلاف زبان و اختلاف فرهنگ (هاله فرانسه میداند و فرهاد کُرد است. هاله اهل کتابخواندن و ترجمه کردن است و به فرهاد سرکوفت میزند که اصلاً کتاب نمیخوانی و…) باعث میشود که رابطهی «خوب»شان «شکل نگیرد». این قضیه را در رابطهی هاله با مادرش، رابطهی دختر همسایه با مادرش، رابطهی دختر همسایه با دوستپسرش، و از همه مهمتر رابطهی هاله و فرهاد با فرزندشان امیر نیز میبینیم.
امّا دلیل این رابطههای به ظاهر خوب امّا شکل نگرفته، افرادی است که شخصیتشان شکل نگرفته است. از طرفی هاله را داریم که اهل کتاب و فرهنگ است و به زبان فرانسه نیز تسلّط دارد امّا نمیتواند در شرایط بحرانی با همسر و مخصوصاً فرزندش رفتار درستی داشته باشد. شخصیتی شکلنگرفته که تنها راهِ حل رهایی از مشکلات را «فرار» میداند؛ حالا یا به شکل تبعید کردن امیر به اتاق تاریک یا مهاجرت و یا حتّی خودکشی! فرهاد هم که در بسیاری از مواقع آرامتر و معقولتر به نظر میرسد، و حتّی سعی میکند با ترسش از سگ روبرو شود (مسئلهای که در پایانِ فیلم کارکرد دراماتیکش را میفهمیم)، در مواقعی خاص رفتارهایی عجیب و غلط از خود بروز میدهد و در نهایت متوجّه میشویم که دقیقاً چه مشکلی مانع از شکلگیری درست شخصیتش شده است. دیگر کاراکترهای فیلم هم کم و بیش همین وضعیت را دارند؛ آدمهایی که هرکدام در نوع خود آدمهای خوبی هستند، امّا انگار شکل نگرفتهاند.
این درونمایه را علاوه بر موسیقی متن و شخصیتها و روابطشان، در اشیاء فیلم «اتاقِ تاریک» نیز مشاهده میکنیم. مهمترین نمادش، خانهی هاله و فرهاد است. آنها بهتازگی از «سگدانی» پایینِ شهریشان به خانهای بهتر در محلّهای جدید و خوشآبوهوا نقل مکان کردهاند. امّا نه خانهشان شکل گرفته نه محلّهشان. مثلاً هاله به فرهاد متلک میاندازد که: «تو گفتی اینجا ویوی جنگل داره. اینجا که همش بیابونه.» و فرهاد هم در پاسخ میگوید که «الان فصلش نیست. بعداً در میان قشنگ میشه!» یا برعکس، همان ابتدا متوجّه میشویم که هاله دستی در کار پرده دارد امّا خانهی خودشان هنوز پرده ندارد و فرهاد هم نسبت به این مسئله اعتراض میکند. وسایل و کتابهایشان هنوز در کارتن است و چیده نشده، ساختمان قرار است دوربین مداربسته داشته باشد و هنوز ندارد، و… این موارد، «اتاقِ تاریک» را به یک اثر روانشناختی و جامعهشناختی عمیق و تامّلبرانگیز تبدیل میکند. به همهی اینها، قصّهی اصلی و مسئلهی کلیدی فیلم، احتمالِ کودکآزاری و واکنش پدر و مادر به این مسئله، را هم اضافه کنید تا دریابید با چه نوع فیلمی طرف هستید.
«اتاقِ تاریک» فیلمنامهای دقیق و کمنقص دارد. روحالله حجازی هم در نگارش فیلمنامه و هم در اجرای آن دقّتی مثالزدنی به خرج داده است. فیلمبرداری، رنگبندی و نورپردازی فیلم چشمنواز است و البتّه کاملاً در خدمت فضاسازی در جهت محتوای اثر. برای مثال، صحنهی گفتگوی شبانهی فرهاد و امیر که با نورِ موبایل روشن شده، یا سکانس تکرارشوندهی حمّامکردن کودک. بازی سه بازیگر اصلی فیلم هم واقعاً خوب و باورپذیر است. هرچند به نظرم سهیلی از بیات موفّقتر ظاهر شده است. امّا برگِ برندهی فیلم، بدون شک، امیررضا میرسالاری است که درخشان و فوقالعاده است. کوچولوی شیرینزبانی که ستارهی فیلم است و بدون او نمیتوان «اتاقِ تاریک» را تصوّر کرد. باید به روحالله حجازی تبریک گفت که توانسته چنین بازی بینظیری از یک پسربچّهی ۳-۴ ساله بگیرد.
در نهایت، «اتاقِ تاریک» قصّهی آدمها و روابطشان است. آدمهای خوب ولی شکلنگرفتهای که روابطشان هم گرچه خوب مینماید امّا شکل نمیگیرد و نهایتاً تنها راهِ حلّی که بلدند، دفن کردن مشکلات و ترسهایشان در اتاقِ تاریک است. غافل از آنکه، آن اتاق فقط شبها تاریک است و سرانجام روز فرا خواهد رسید و هیچ اتاقی تا ابد تاریک نمیماند.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «محکوم» در راه شبکه نمایش خانگی
- «شهرک» به «کازابلانکا» رفت
- «شهرک» برنده دو جایزه از مراکش شد
- جایزه بهترین فیلم فستیوال «ویتره» به «شهرک» رسید
- اولین تیزر فیلم سینمایی «شهرک» رونمایی شد/ فضایی عاشقانه و رازآلود
- آغاز اکران فیلم سینمایی «شهرک» از چهاردهم تیر
- سه فیلم سینمایی پروانه نمایش گرفتند
- تقابل تجارت و واقعیت/ نگاهی به فیلم «روز صفر»
- تاریخی که سینما نشد/ نگاهی به فیلم «عنکبوت»
- بازنمایی ژورنالیستی یک قاتل ایدئولوژیک بر پرده نقرهای/ نگاهی به فیلم «عنکبوت»
- «روز صفر»؛ مرز باریک صعود و سقوط
- گزارشی از مراسم اکران خصوصی «عنکبوت»/ ایرجزاد: هنگام ساخت فیلم با خط قرمزهای زیادی مواجه بودیم
- اکران خصوصی فیلم عنکبوت / گزارش تصویری
- راهیابی «عنکبوت» به سیزدهمین جشنواره بینالمللی بنگلور هند
- ایدهای بر باد رفته/نگاهی به فیلم «شهرک»
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی