تاریخ انتشار:1399/01/27 - 23:34 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 134320

سینماسینما: نیره خادمی با خسرو سینایی گفت‌وگو کرده که در روزنامه شهروند به چاپ رسیده است.

هرمز رنگارنگ را که دیدند، می‌خواستند برای سفر به ایران چمدان ببندند؛ از بس جزیره، زیبایی برای دیدن دارد و این فرصت دیدن را خسرو سینایی، فیلمساز صاحب سبک و مستقل ایرانی به آنها داده بود. او در فیلم «جزیره رنگین» به فعالیت‌های زیست محیطی احمد نادعلیان در جزیره هرمز پرداخت؛ فیلمی که ‌سال ۹۴ در دو روز اکران در جشنواره ونکوور تمام بلیت‌هایش به فروش رفت. درکاتالوگی که همان زمان برای نمایش فیلم در این جشنواره چاپ شده بود، نوشته بودند: «این فیلم باشکوه و جذابیت نشان می‌دهد که چگونه یک کوشش مصمم می‌تواند در بزرگداشت و زنده نگه داشتن هنرهای قدیمی مثل سفالگری، حکاکی، کار روی شیشه، قالی‌بافی، تئاتر سنتی و نقاشی روی دیوار و غیره موثر باشد. امیدوار باشیم که چالش‌ها با ایران برطرف شوند و همه ما بتوانیم برای سفر چمدان‌هایمان را ببندیم.» حالا خسرو سینایی، مرد چشم روشن هشتاد ساله که تقریبا ۵۲‌سال از عمرش را در فیلمسازی گذاشته، در خلوت روزهای قرنطینه در خانه نشسته است. تصمیم به سکوت گرفته بود، اما سرانجام سر حرف با ماجراهای کرونا، ویروس عالم‌گیر این روزها و جفای انسان در حق طبیعت باز شد و به گلایه‌ها رسید.

بشر به سمت فراموشی تراژدی کشش دارد

همه‌گیری ویروس کرونا از نظر خسرو سینایی پاسخ طبیعت به انسان است: «قبلا هم بارها گفته بودم که جامعه بشری باید بین «بودن» و «داشتن» تصمیم بگیرد، وقتی این تصمیم را نگرفت، طبیعت به او گفت که مواظب خودت باش، زور تو به من نمی‌رسد. اما درنهایت امیدوارم این ماجرا درس آموزنده‌ای برای کل جامعه بشری داشته باشد. بشر از مدت‌ها پیش فراموش کرده بود که جزئی از طبیعت است، باید حرمت آن را حفظ کند. حالا همه آدم‌ها به فکر فرو رفته‌اند که بعدا چه خواهد شد و امیدوارم که بعد به فکر اصلاح بسیاری از مسائل بیفتند.» سینایی هم مثل بقیه در روزهای قرنطینه نگران کسانی است که مجبورند از خانه بیرون بروند و امیدوار است که دست‌کم خطر کمتری آنها را تهدید کند: «پیشگو یا اقتصاددان نیستم، اما می‌توانم حدس بزنم، در آینده دوران پیچیده‌ای را خواهیم داشت. کل جهان باید دوباره فکر کند و به قول مرحوم سهراب سپهری چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید. بشر از سال‌ها پیش فراموش کرده است که به قیمت «داشتن» درحال نابودی «بودن» است، حالا این نکته به ما یادآوری شد و امیدوارم به فکر چاره‌ای باشند. همیشه وقتی فاجعه پیش آمده است، افراد اهل تفکر و دلسوز جامعه گفته‌اند که تراژدی‌ها تکرار می‌شوند، چون بشر به سمت فراموشی تراژدی کشش دارد، ولی اگر در یادشان بماند که متاسفانه کمتر می‌ماند، حداقل جلوی تراژدی‌های بعدی گرفته می‌شود.»

تاوان مستقل‌بودن کار نکردن است

می‌گوید نزدیک به ۱۰‌سال است که نتوانسته است فیلم آخرش را بسازد، حتی شرکای خارجی به ایران آمده، محل فیلمبرداری را دیده و پسندیده‌اند، اما از طرف سازمان‌های مرتبط با این پروژه همکاری نمی‌کنند. «مهم نیست فیلم چه موضوعی دارد، آنها می‌خواهند عده‌ای را از گود خارج کنند و فقط یک عده خاصی  را داشته باشند که زیاد هم حرف نزنند.» خسرو سینایی نخستین کارگردانی است که پس از انقلاب فیلمش «زنده باد» در یک جشنواره مهم بین‌المللی جایزه گرفت.‌ او سال ۷۴ با ساخت مستند «مرثیه گمشده» نشان ویژه کشور لهستان را دریافت کرد و «در کوچه‌های عشق» نیز چند ‌سال قبل‌تر نقدهای مثبتی را در بخش نگاه‌های ویژه جشنواره کن دریافت کرده بود. «عروس آتش» در هجدهمین جشنواره فیلم فجر، دوره چهارم جشن خانه سینما و جشنواره کارلووی واری خوش درخشید و جوایز زیادی را نصیب کارگردان و سایر عوامل فیلم کرد.

او می‌گوید: «من فیلمساز هستم و بسته به موضوع پیش‌رو تصمیم می‌گیرم که فیلم مستند بسازم، مستند داستانی یا سینمایی داستانی، در صورتی که به اشتباه همیشه مُهر قدیمی مستندساز بودن را در این حرفه به من زده‌اند. این مهر باعث شده نتوانم بسیاری از کارها را انجام دهم. هیچ وقت نمی‌خواستم وارد بازار فیلم شوم، می‌خواستم استقلال خود را حفظ کند. هر زمانی هم که امکان ساختن فیلم داشته‌ام از زنده باد و عروس آتش گرفته تا بقیه آثارم در محافل بین‌المللی جایزه گرفتم، بنابراین آنها نمی‌توانستند بگویند سینایی فیلمسازی بلد نیست. می‌گفتند بله… ولی مستندساز است، در صورتی که این حرف دروغ است و چندین دهه ادامه دارد.» حرف‌هایش نفی مستندسازی نیست، به قول خودش مستندسازی را دوست دارد و خیلی به آن احترام می‌گذارد، اما از حرف‌ها و نگاه‌هایی که باعث معطلی ده ساله فیلمش شده، دلخور است. «نمی‌گذارند فیلمم را بسازم.» از مستندهای ساخته‌شده این سال‌ها هم دل خوشی ندارد، نام نمی‌برد، اما انگار در زمانی نه‌چندان دور با بی‌حوصلگی آنها را از چشم و هوش گذرانده: «یکسری گزارش سطح پایین به‌عنوان مستند همه جا پخش می‌شود، واقعا با دیدن آنها از فیلمسازی بیزار شده‌ام، اینها که مستند نیست، یکسری تصویر گویاست.

با دیدن اینها احساس می‌کنم به حرفه‌ام توهین شده است. هر کسی با یک دوربین کوچک فیلم ساخته و می‌گوید که فیلمساز هستم. فیلم‌ها را با نوعی زرنگی به کانال‌های خارجی می‌فروشند، اما آدم از دیدن‌شان شرمنده می‌شود. نسلی ۵۰‌سال روی این موضوع کار کرد تا بگوید مستند چیست، اما حالا…. نمی‌شود که یکسری تصویر بگیرید، روی آن صدا بگذارید و بگویید مستند است. به اینها که مستند نمی‌گویند.» حاصل ۵۲‌سال فیلمسازی خسرو سینایی بیش از ۱۰۰ فیلم است، در تمام این سال‌ها هم کار حرفه‌ای‌اش را انجام داده، اما در این چهارسال همه چیز مسکوت مانده است. اکران ‌سال ۹۴ «جزیره رنگین» در گروه هنر و تجربه  هم که به قول خودش «در جشنواره ونکوور از پنج نمره،  چهار رأی آورده»، چندان تجربه خوبی در ایران بر جای نگذاشته است.

این را قبلا هم گفته بود که «وقتی در آن زمان از آن مدیر پرسیدم چطور فیلم را اکران کردید که پس از ۶ ماه فقط ۴‌میلیون و ۲۰۰‌هزار تومان فروخت؟ در جوابم گفت بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم.» این جمله به قدری او را آزرده که دوباره و چند باره هم آن را تکرار می‌کند و بعد ادامه می‌دهد: «منظورم این نیست که هرگز فیلم بفروش نسازیم، می‌گویم هر فیلمی جایگاه خود را دارد و باید به آن امکان زندگی داد. قصدم این بود که در همه نقاط ایران براساس فرهنگ آن منطقه، با هنرمندان و داستان‌های همان منطقه فیلم‌هایی ساخته شود تا مردم با کشور خود بیشتر آشنا شوند، ولی با حرف‌هایی که آنها به من گفتند دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و ندارم. مدت‌ها بود که تصمیم گرفته بودم سکوت کنم. در همین دو‌سال اخیر هم که اوضاع اقتصادی کمی بدتر شده است، بارها دیده‌ام فیلم‌هایی ساخته شده با ۱۰ برابر بودجه‌ای که فیلم من نیاز داشته است. اینها تاوان مستقل‌بودن است، پذیرفتم، (فیلم نمی‌سازم) به اندازه کافی فیلم ساخته‌ام.  با این شرایط نمی‌توانم فیلمم را بسازم، حالا شاید برای خودم کارهایی انجام دهم و در خانه با دوستانم فیلم بسازم، اما این‌طور نه. شاید عده‌ای بگویند تنبلی است که نمی‌خواهد فیلم بسازد، اما فیلم‌ساختن بودجه می‌خواهد. بعد از ۵۲سال توقع دارم از تجربیاتی که طی این سال‌ها کسب کرده‌ام، در ساختن فیلمی استفاده کنم که کمی بودجه بیشتری نسبت به بقیه نیاز دارد، جوان تازه‌کار نیستم که فیلم یک ربعه بسازم و دلم خوش باشد. این را نمی‌خواهم، بیش از ۱۰۰ فیلم ساخته‌ام و الان دیگر نمی‌توام به خاطر اینکه فیلم ساخته باشم بروم دم در اتاق کسی بنشینم.»

خیلی‌ها شاید دوست داشته باشند دکتر یا استاد صدایشان بزنند. این روزها هم یک جورایی مد است و برای بعضی شنونده‌ها هم ذوق دارد، اما برای فیلمساز کهنه‌کار ماجرا طور دیگری است. «دلم می‌سوزد که بارها از این کلمه استاد استفاده می‌کنند، می‌گویند استاد! بیایید تشریف بیاورید هیأت ژوری باشید، می‌گویم اگر من فیلمساز هستم، بگذارید کارم را بکنم. آدم بنده هیچ چیز نباشد جز خداوند، من بنده فیلمسازی نیستم، ولی فیلمسازی را با عشق دنبال کردم و سعی کردم حرمت آن را حفظ‌کنم، اما آنجایی که یک نفر -که معلوم نیست از کجا آمده- بگوید بفروش بساز تا اکران خوب بدهیم، دیگر جای من نیست.»

خسرو سینایی، کارگردان مولف؛ فارغ‌التحصیل کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی از آکادمی هنرهای نمایشی و رشته تئوری موسیقی از کنسرواتوار وین است. ضروریات فیلمسازی را می‌داند، آهنگساز، نوازنده آکاردئون و در عین حال شاعر و نقاش هم است، بنابراین موسیقی بسیاری از فیلم‌هایش را خود ساخته یا در برخی دیگر به‌عنوان نوازنده حضور داشته و البته گاهی نیز تدوین آثار خود را برعهده داشته، اما حالا با بی‌توجهی‌هایی که دیده، فعلا از خیر ساختن آن گذشته است.

عکس از مهدی حسنی

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها