سینماسینما، مهرداد احمدپور-تورنتو: سال ۲۰۱۲ برای اولین بار به کن رفتم؛ بعنوان فیلمساز.
کن بخشی دارد با عنوان short film corner که مادامی که فیلمتان در ردهی فیلمهای پورنوگرافیک قرار نگیرد یا توهین مستقیم اقلیتی یا نژادی نداشته باشد در آن پذیرفته خواهید شد. این را گفتم که بدانید اعتبار و فضیلتی برای خودم قائل نیستم که مثلا در کن ۲۰۱۲ فیلم داشتهام! در عوضش یک کارت ارزشمند داشتم که میتوانستم تمام فیلمها را ببینم. در نمایشهای ویژهی سالن لومیر، در دبوسی، در سواسانتیم که سالنی بود که چند سال پیشش به مناسبت شصتمین سال فستیوال افتتاح کرده بودند. شبها در بولوار کوازات قدم میزدیم و دربارهی Amour و the Hunt و مثل یک عاشق و …گپ میزدیم و من به این فکر میکردم که چقدر زیباست که آدم در شهری زندگی کند که سالی یکبار میزبان چنین سفرهی رنگارنگیست.
البته ما که در دهههای شصت و هفتاد بزرگ شدهایم، چیزی مشابه این را در تهران، در شهر خودمان، تجربه کردهایم؛ با شکوهی بسیار کمتر و در عوض با شوری بیشتر و حالا بعد از سالها من در تورنتو زندگی میکنم؛ شهری که هر سال اواخر تابستان میزبان یکی از جذابترین فستیوالهای سینمایی دنیاست. خوشبختم؟ از این منظر قطعا!
بعد از دو سال فاصلهگذاری اجتماعی و برگزاری نصفهونیمه امسال جشنواره برگشت به روال همیشگی. به همان شکوه دستهجمعی فیلم دیدن.
فستیوال تورنتو کاخ جشنواره ندارد؛ فیلمها چیزی شبیه مدل جشنواره فجر در چند سینمای پراکنده ولی عموما نزدیک به هم در مرکز شهر نمایش داده میشوند و همان داستان تمام شدن فلان فیلم در سینما استقلال و بعد خود را دوان دوان رساندن به سینما شهرقصه برای فیلم بعدی اینجا هم ادامه دارد.
یک- مثلث اندوه (روبن اوستلوند)
ماراتن ده روزهی ما با فیلم مثلث اندوه آقای استلوند آغاز میشود. Triangle of Sadness در واقع یک اسم با ایهام است و اشارهای دارد به همان چین و چروک مثلث شکلی که موقع اخم کردن روی پیشانی میافتد.
شاید مثلا «خط اخم» ترجمهی بهتری برای آن باشد. اوستلوند با فورسماژور ۲۰۱۱ جای خود را در قلب سینمادوستان باز کرد. فورسماژور یک فیلم کوچک و استثنایی بود که حتی به بخش مسابقه کن راه نیافته بود و در نوعی نگاه نمایشش داده بودند؛ شاید برای جبران همان اشتباه بود که در سالهای بعد اوستلوند شد سوگلی کن و دو نخلطلا برد.
جلسه مطبوعاتی فیلم حتی بیشتر از نخل طلا و همه حواشی دیگر فیلم تحتالشعاع مرگ ناگهانی بازیگر فیلم خانم چارلبی دین بود که چند روز پیش از فستیوال ناگهان و به دلیل نامعلومی در منهتن درگذشت.
منتقدان اما، حتی با وجود نخل طلایی که فیلم برده بود، چندان روی خوشی به آن نشان نداده بودند و همین باعث شده بود که با بدبینی به دیدنش نشستم. شروع مثلث اندوه، بیاندازه یادآور «فورس ماژور» است؛ فیلم از یک موقعیت معمولی بین یک زوج شروع میکند (اینکه چرا میز غذا را مرد باید حساب کند) و بعد این مساله آرام آرام بغرنج میشود. موقعیت بعدی -که زوج قصه را در یک کشتی تفریحی لوکس با مسافرانی دیگر همراه میکند- این شباهت (با فورس ماژور) را تشدید میکند؛ اما فیلم ،برخلاف فورسماژور موقعیت را در دل یک درام رئالیستی بسط و گسترش نمیدهد و در عوض در ادامه به شکل جنونآسایی بونوئلی پیش میرود و سپس در پردهی نهایی باز هم به شکل غافلگیرکنندهای تغییر مسیر میدهد. فیلم البته به مانند همهی فیلمهای اوستلوند و شاید بیشتر از آنها طناز است و این بار البته بیشتر طنز موقعیت. (جالب است که در بسیاری از لحظات میانی فیلم حتی یاد اجارهنشینها افتادم!)
شاید همین تغییر مسیرهای عجیب فیلم بود که به مذاق منتقدان خوش نیامد و البته فیلم به شکل واضحی آکنده از شعار است؛ شعارهایی در باب برابری (که فیلم اساسا راجع به آن است)، در نکوهش سوسیالیسم و کاپیتالیسم با اشاراتی بیش از حد واضح؛ آنقدر واضح که در ادامه میفهمیم این بخشی از ساختار فرمی-روایی فیلم است؛ «مثلث اندوه» از آن دسته فیلمهاست که در مواجهه با آن شاید بهتر باشد آن گارد بستهی نقادانه و غلطگیر را باز کنیم و از فیلمساز درونمان بخواهیم که بهجای فکر کردن به مسیرهای احتمالی که فیلمنامه در نیمهی دوم میتوانست طی کند، خود را رها کند و در دنیای جذاب و دیوانهوار آن غرق شود.
دو- عزم رفتن (پارک چان ووک)
فیلم جدید پارک چان ووک به فرو رفتن در خلسه میماند. این که در یک درام جنایی-عاشقانه بشود تا این حد سبکمندانه و باظرافت مایهها و قرینههای متعدد ایجاد کرد و همه را متوازن و در عین حال تماشایی و چشمنواز به پیش برد شبیه به معجزه است. فیلم چنان با ظرافت و (از لحاظ فرم) غنیست که آدم دلش نمیخواهد تمام شود. سینمای کره در این سالها غبطه برانگیز و دست نیافتنی شده، از کیم کیدوک گرفته تا پارک چان ووک، از بونگجون هو تا لی چانگدونگ و هونگ سانگ سو، با سینماهایی همه شخصی و بیاندازه متنوع، چه در سبک و چه در روایت و این راستش فقط به سینما هم محدود نمیشود. پاپ کالچر کره جوری در غرب رسوخ کرده که حالا دیگر موسیقی k-pop از محبوبترین ژانرهای موسیقی بین تینایجرهای آمریکای شمالی شده است. حرف از موسیقی کرهای شد، تا یادم نرفته بگویم که بقدری موسیقی «عزم رفتن» زیباست که بعد از بیرون آمدن از سالن اولین کاری که کردم این بود که بگردم و پیدایش کنم و هدفون به گوش غرق در فضای سحرآمیز فیلم تا خانه پیادهروی کنم.
سه- R.M.N – (کریستین مونجیو)
فیلم مونجیو منهای جغرافیای دلنشین و در عین حال موثرش، بسیار یادآور نوع خاصی از سینمای اجتماعی آشنا برای ماست. چیزی شبیه فیلمهای رسولاف یا پناهی، با نگاهی تیز به سویههای تاریک جامعه؛ نگاهی احتمالا واقعی و صادقانه و در عین حال فاقد ظرافت دراماتیک.
این که میگویم «احتمالا» به این دلیل است که این سوال که آیا این نوع نگاه به جامعه واقعی و صادقانه است را یک رومانیایی -یا دقیقتر یک ترانسیلوانیایی- میتواند بهتر جواب دهد؛ ما همان تماشاگران outsider ای هستیم که حتی نمیتوانیم بفهمیم در فیلمی که اینقدر با مسالهی لهجه کار میکند، آیا خود لهجهها واقعی و باورپذیر از کار درآمده اند یا نه.
ولی وقتی آدمهای فرعی فیلم (که البته بار اصلی درام و نیروی محرک قصه بر دوش آنهاست) اغلب به طرزی غیرعادی کودن و حتی پلید تصویر شدهاند؛ وقتی همهشان درگیر تعصبات کور مذهبی و نژادی هستند، وقتی همه شخصیتها به همهی وقایع در جهت تم مورد علاقه فیلمساز واکنش نشان میدهند، میتوان در «صداقت» آن نگاه هم تشکیک کرد.
فیلم البته چیزهای خوب هم کم ندارد و از همه مهمتر همان جغرافیای دهکده و طبیعت مسحورکنندهی اطرافش است. مونجیو همچنان نشان میدهد که استاد فضاسازیست. حیف که این مهارت در پس این خشم و سیاهی چندان فرصت ظهور پیدا نمیکند.
چهار- زمین خدا Godland
یکی از خوبیهای اینطور دیوانهوار و پشتسرهم فیلم دیدن این است که انگار داری یک سفر تصویری- ذهنی را تجربه میکنی؛ از مسافرت با یک یات درجه یک در اقیانوس یکراست میروی به زیباترین جاهای بوسان در کره و بعد از آنجا هلت میدهند توی یک دهکدهی کوچک در رومانی و بعد پرتاب میشوی به یک سفر اسرارآمیز در ایسلند؛ به دل طبیعتی سرد و وحشی که بیشتر از آنکه شبیه جایی در زمین باشد، شبیه یک سیاره دیگر است.
زمین خدا فیلم سوم الینور پالمیسون کارگردان ۳۷ ساله ایسلندی حکایت یک کشیش دانمارکی در اواخر قرن نوزدهم است که برای امتحان ایمانش به یک ماموریت جانفرسا تن میدهد؛ سفر در دل ایسلند و ساختن کلیسایی در نقطهای دورافتاده، با عبور از کوهها و رودخانهها و درههای عمیق، با درگیری با آتشفشان و گدازههای ممزوج با یخ! با جنگ دائمی با طبیعت. فیلم از جهت نمایش تلاش بشر برای بقا تا اندازهای «از گور برخاسته»ی ایناریتو را به یاد میآورد و همه خوب میدانیم که این تلاش برای بقا، این نبرد و این تقابل با طبیعت خشن، در پشت صحنهی این فیلمها هم -شاید حتی به شکل سهمگینتری- حضور دارد. اینکه هنوز دیوانگانی در عالم سینما هستند که برای ساخت چنین فیلمهایی هشت سال از زندگی خود را در این تقابل نابرابر سپری میکنند پرشکوه و بیاندازه ارزشمند است.
فیلم البته از همهی فیلمهای دو نیمهای امروز، دو نیمهای تر است و البته بدجور نیمهی مربیانش را هدر میدهد.
ساعت یک شب است. قطعهی «مه» از فیلم پارک چان ووک را در گوشم گذاشتهام و سعی میکنم تصاویر ماندگاری که از این چهار فیلم در ذهن دارم به حافظهی بلندمدتم انتقال دهم. چهار فیلم برای روز اول بد نیست
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «هفت روز» به جشنواره تورنتو میرود
- رخشان بنیاعتماد و روبن اوستلوند در مجمع سرمایهگذاران بازار فیلم کن
- کیانو ریوز در فیلم جدید روبن اوستلوند بازی میکند
- «باربی» کن را هم گرفت/ گرتا گرویگ رئیس داوران جشنواره ۲۰۲۴ شد
- انتقاد اسپایک لی از منتقدانی که فیلمش را موجب شورش خواندند
- شروع جشنواره تورنتو با ستاره کمتر، ماسک بیشتر و فیلم آخر میازاکی
- هیات داوران بخش مسابقه اصلی جشنواره کن معرفی شدند
- رئیس داوران جشنواره فیلم کن معرفی شد
- جذابیتهای پنهان نیازهای اساسی/ نگاهی به فیلم «مثلث غم»
- علت مرگ بازیگر «مثلث غم» اعلام شد
- الیور استون رئیس داوران جشنواره عربستان شد/ یک فیلم ایرانی در رقابت
- با فیلم زندگینامهای «فابلمنها»؛ اسپیلبرگ جایزه اصلی جشنواره تورنتو را برد
- سینماسینما/ گزارشی از ششمین روز جشنواره فیلم تورنتو/ از کارتل قانونی مواد مخدر تا چیپ در مغز
- سینماسینما/ گزارشی از چهارمین روز جشنواره فیلم تورنتو/ از نامهای به سینما تا ساعتهای دالی
- سینماسینما/ گزارشی از سومین روز جشنواره فیلم تورنتو/ از سوگواری تا مفهوم مرگ و زمان
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
آخرین ها
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد