تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۱۸ - ۱۳:۱۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 186566

سینماسینما، کیوان کثیریان

بی‌تردید اصغر فرهادی به لحاظ اعتبار بین‌المللی و موفقیت آثارش در عرصه جهانی و ساخت فیلم‌های تأثیرگذار که مورد توجه مخاطبان داخلی و خارجی قرار گرفته، یکی از مهم‌ترین فیلم‌سازان تاریخ سینمای ایران است. حرف‌زدن درباره موضوعاتی که در یکی، دو سال اخیر درباره اصغر فرهادی پیش آمد، ساده نیست. در چند سال اخیر جامعه ایران به لحاظ سیاسی، اجتماعی و حتی بین‌المللی جامعه رادیکال و تندی شده است. فشارهایی که در داخل به مردم وارد می‌شود و بحران‌هایی که آنها را درگیر کرده، وضعیتی را پیش آورده که مردم توقع دارند هنرمندان کنارشان بایستند و از آنها حمایت کنند؛ چراکه به‌هر‌حال حس می‌کنند تریبون‌های رسمی صدای مردم نیستند و هنرمندان تریبون دارند و صدای آنها بیشتر از مردم عادی شنیده می‌شود.

از طرف دیگر هرچه هنرمند معتبرتر باشد یا در عرصه جهانی صدای بلندتری داشته باشد، توقع مردم هم به همان میزان از او بالاتر می‌رود. به‌خصوص اگر شرایط سختی حکمفرما باشد. به‌هر‌صورت فرهادی طی سال‌های گذشته سعی کرده گاهی در موارد مختلفی اعلام نظر کند و کنار مردم باشد. سربسته یا سرباز، گاهی هم در مجامع بین‌المللی در‌این‌باره حرف زده است. اما نکته مهم اینجاست که واکنش‌های هنرمندان گاهی مردم را راضی نمی‌کند. مقصودم این نیست که هنرمندان وظیفه دارند صرفا کاری انجام بدهند یا حرفی بزنند‌ یا برعکس وظیفه‌ای ندارند. این بحث دیگری است که باید درباره‌اش جداگانه حرف زد.

اینکه آیا هنرمندان باید وارد موضع‌گیری‌های سیاسی بشوند یا خیر؟ به‌هر‌حال در این مورد نظرات متناقض هم وجود دارد. گاهی هنرمندان وارد سیاست می‌شوند. مثلا در دوره‌هایی که انتخابات برگزار می‌شود و از نامزدی در انتخابات حمایت می‌کنند. گاهی فضا تنگ‌تر و فشارها بیشتر می‌شود و برخی از هنرمندان سکوت می‌کنند و مورد انتقاد هم قرار می‌گیرند. پاسخشان به انتقادها هم این است که ما که هنرمندیم و کار ما سیاست نیست. چرا از ما همیشه توقع دارید؟ این تناقض همواره وجود دارد. از طرف دیگر می‌بینیم در موقعیت‌هایی که خطر کمتر احساس می‌شود، هنرمندان واکنش‌هایی هم نشان می‌دهند و برعکس جایی که خطر بیشتر است، برخی از آنها سکوت می‌کنند. بخشی از این رفتار طبیعی است. حرف من این نیست که باید چنین کارهایی انجام بدهند یا خیر و چقدر درست یا غلط است. بحث من این است که مردم ایران امروز چقدر از هنرمندان توقع دارند. باید پذیرفت هنرمندان هر‌چه مشهورتر باشند و بیشتر دیده شوند، صدای آنها بیشتر شنیده می‌شود. همین موضوع توقع مردمی را که به‌هر‌حال تحت فشار هستند و صدای آنها شنیده نمی‌شود، بالا می‌برد. این واقعیتی است که وجود دارد. حالا می‌توانیم درباره‌اش حرف بزنیم که این توقع بجا هست یا نیست.

درباره اصغر فرهادی ماجرا از اینجا شروع شد که او در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۱ جایزه‌ای گرفت. همان روز خوزستان دچار بحران آب بود و درگیری ایجاد شد. در حین این درگیری خبرهای تلخی هم به گوش می‌رسید. طبیعی است که این موضوع برای مردم اهمیت زیادی داشت و توقع داشتند از هنرمندی که روی صحنه‌ای بین‌المللی است و صدایش شنیده می‌شود و همواره مردم ایران با موفقیت‌هایش خوشحال شدند و برایش جشن گرفته‌اند، از این بحران در ایران یادی کند و در‌باره‌اش حرف بزند.

به نظر من هم موضوع خوزستان در حدی بود که اصغر فرهادی از آن یاد کند. به‌هر‌حال فرهادی در جشنواره فیلم کن بود و به هر دلیلی متوجه اهمیت ماجرا نشده بود و چیزی هم روی صحنه نگفت. همین موضوع ناگهان مردم و به‌خصوص هنردوستان را که بالاخره بخشی از مردم هستند، عصبانی کرد. برخی معتقد بودند هنرمندی که بخشی از اعتبارش را از مردم گرفته و مردم حمایتش کردند، چرا باید در چنین موقعیتی سکوت کند. سکوت اصغر فرهادی در آن مقطع ناگهان مردم را خشمگین کرد.

فرهادی مورد حملات زیادی قرار گرفت و اعتبار ویژه و محکمی که تصور می‌کردیم خدشه‌ناپذیر است، ناگهان شکست و انتقادها از او شدید و تند شد. معتقدم آدمی در قامت فرهادی می‌توانست با اشاره‌ای به وقایع ایران نقش خود را ایفا کند. کما‌اینکه وقتی برای اولین بار اسکار گرفت با گفتن جمله «سلام بر مردم سرزمینم» که در ابتدای صحبتش بیان کرد، مردم را بسیار خوشحال کرد. ولی این‌بار حتی شاید این جمله هم مردم را راضی نمی‌کرد. دوست داشتند او اشاره‌ای به مردم خوزستان و بحران آب کند.

بعد از این ماجرا به اصغر فرهادی از سمت بسیاری از مردم برچسب‌هایی مثل محافظه‌کار و … خورد و تبدیل شد به فردی که انگار از سمت مردم طرد شده. تأکید می‌کنم که قطعا اصغر فرهادی می‌توانست با آمادگی بیشتری درباره وقایع ایران در جشنواره فیلم کن حاضر شود و با فکر منسجم‌تری در‌این‌باره صحبت کند. جملاتی را برای صحبت درباره ایران آماده می‌کرد که حتی اگر قرار بود محافظه‌کاری هم داشته باشد، برای خودش هم هزینه زیادی نداشت. به‌هر‌حال اصغر فرهادی این کار را انجام نداد و بلافاصله بعد از آن ماجراهایی پیش آمد که همه از آن باخبریم. ماجراهای فیلم «قهرمان» و مشکلی که با آزاده مسیح‌زاده پیش آمد، چالش بعدی اصغر فرهادی بود.

به‌هر‌حال در جریان این پرونده حقوقی آزاده مسیح‌زاده یک‌سری مدارک و فیلم مستندی داشت و در مقابل اصغر فرهادی هم مدارکی از جمله دست‌نوشته‌ای از خانم مسیح‌زاده داشت. جزئیات این پرونده تا حدی عمومی شده است و رسانه‌های داخلی و خارجی به تفصیل به جزئیات آن پرداختند. به‌هر‌حال یک‌سری ادعا و استدلال از دو طرف وجود دارد. به نظر می‌رسد اصغر فرهادی دلایل خودش را داشت و کوتاه نیامد.

به نظرم وقتی فیلم «قهرمان» در آستانه معرفی به اسکار بود، اصغر فرهادی می‌توانست با رفتارهای میانجیگرانه خانه سینما نرمش نشان دهد و ماجرا به شکل دیگری رقم می‌خورد. کما‌اینکه خانم مسیح‌زاده هم آن موقع به نظر می‌رسید آمادگی این را داشت. اما فرهادی تصمیمش این بود و کار کشید به جایی که همه در جریانش هستیم و با توجه به بازتاب‌های بین‌المللی که موضوع پیدا کرد و رسانه‌های خارجی به آن پرداختند و فیلم مستند آزاده مسیح‌زاده که پخش شد، کار به آن سوی مرزها رسید. اصغر فرهادی فیلم‌سازی جهانی است که دو اسکار در کارنامه‌اش دارد و شهرت بین‌المللی و اعتبارش بر کسی پوشیده نیست. با این تفاسیر ناگهان خبر می‌رسد با یکی از هنرجویانش بر سر یک فیلم‌نامه درگیر شده. در هر صورت این ماجرا برای فرهادی برد محسوب نمی‌شد و تصمیم اصغر فرهادی، ادامه‌ دادن این موضوع حقوقی بود. تصمیمی که به زعم من فرهادی به تبعاتش جدی فکر نکرد.

تصور می‌کنم مشاوران خوبی هم نداشت یا اصولا به تصمیم و تشخیص خودش اکتفا کرد. در هر صورت به نظرم بهترین کار را انجام نداد و تبعاتش به‌صورت تصاعدی زیاد و کنترل از دستش خارج شد. به‌هر‌حال در آن بازه زمانی از دوستانی که خارج از ایران هستند مطلع می‌شدم که فضا بیرون از ایران از ابتدای این دعوای حقوقی برای اصغر فرهادی مثبت نبود. با توجه به اینکه مستند خانم مسیح‌زاده هم به‌صورت گسترده منتشر و دیده شد، بسیاری هم کنجکاو بودند که دقیقا ماجرا چیست؟ آیا اصغر فرهادی ایده‌ای را برای خود کرده یا فیلم را کپی کرده یا… با توجه به این فضا، همه چیز برای فرهادی کمی ناایمن و تیره شد و این به اعتبار فرهادی به‌شدت ضربه زد. «قهرمان» موفق نشد به جمع نامزدهای پایانی اسکار راه پیدا کند و فرهادی و اثرش به‌‌شدت لطمه دیدند.

با شکننده‌ شدن موقعیت اصغر فرهادی، این فرصت برای کسانی که با او زاویه داشتند یا منتقدش بودند یا عداوتی با او داشتند‌ یا اطلاعات دیگری داشتند که ما نداشتیم، پیش آمد که دامنه این ماجرا را گسترده‌تر کنند و توسعه بدهند. مثلا علی خودسیانی خاطرات تئاتر «ماشین‌نشین‌ها» را نقل کند یا دوستان دیگر این ادعا را مطرح می‌کنند که در فیلم‌های «فروشنده»، «درباره الی» یا «جدایی نادر از سیمین» هم با چنین موضوعی روبه‌رو شدند. یا چهره‌هایی مثل مانی حقیقی و… ادعا‌ها و مسائلی را مطرح کنند که در مقاله مفصل نیویورکر به جنبه‌های مختلف آن اشاره شد و اساسا کارنامه فرهادی را زیر سؤال برد که اکثر فیلم‌های موفق او یا حتی سریالی مثل «داستان یک شهر» هم چنین حواشی داشته است‌. حتی صحبت‌های حمید نعمت‌الله در مورد این سریال توجه بسیاری را جلب کرد.

عملا تمام کارنامه فرهادی گره خورد با اینکه او ایده آثارش از خودش نیست یا متأسفانه‌ از افراد دیگری ایده‌ها را برمی‌دارد و این تبدیل شد به یک ویژگی برای فرهادی و شخصیت هنری او ترور شد. اما به نظرم واکنش‌هایی که اصغر فرهادی نشان داد یا نشان نداد، موضوع درخور تأملی است.

در این مدت، یک بی‌برنامگی درباره یک چهره سینمایی مهم بین‌المللی اتفاق افتاد. اینکه مشخص بود ظاهرا نمی‌داند مقابل این هجمه‌ها و حمله‌ها چه کاری باید انجام بدهد. معتقدم می‌شد مقابل بسیاری از این حملات را گرفت. در‌نهایت به نظر می‌رسد اقبال جهانی از اصغر فرهادی تقریبا کاهش زیادی پیدا کرد.

به‌هر‌حال اصغر فرهادی فیلم‌های مهمی را در تاریخ سینمای ایران ساخته است. هر‌کدام از آنها همین الان هم فیلم‌هایی دیدنی و بسیار شایان توجه است. بعد از این ماجرای حقوقی، نکاتی از سمت منتقدانش درباره قسمت فیلم‌نامه آثارش گفته شد‌ اما درباره توانایی کارگردانی و اجرای او شکی وجود ندارد که یکی از بهترین‌ها در دنیاست. بااین‌حال باید پذیرفت که لطمه اساسی به وجه هنری اصغر فرهادی وارد شده است؛ چرا‌که با گسترش ادعای کپی یا برداشتن سوژه یا ایده از افراد دیگر، عملا بخشی از اعتبار او که متعلق به نگارش فیلم‌نامه‌هایش هست، به لحاظ اخلاقی و حرفه‌ای زیر سؤال رفت.

با اینکه در این بخش نظراتی دارم، اما قضاوتی نمی‌کنم، ولی به‌هر‌حال می‌توانم بگویم که بازنده این بازی اصغر فرهادی بود. او می‌توانست به شکل دیگری رفتار کند. درباره ایده‌هایی که با مشارکت دیگران به آن رسیده بود، نام آنها را به شکلی که باید قید می‌کرد. از این حرفم مطمئن نیستم، اما فکر می‌کنم گاهی نام آدم‌هایی که با او در تولید ایده و فیلم‌نامه مشارکت داشتند، معمولا در جایی مطرح شده که آنها را راضی نکرده یا مثلا ایده‌ای از فردی بوده و فرهادی به ذکر تشکر از او بسنده کرده است. طبیعی است که خود اصغر فرهادی بهتر می‌تواند درباره نحوه کارش صحبت کند. به هر صورت، نارضایتی‌ها از او از سمت همکارانش سر باز کرد و تبدیل شد به ادعای آدم‌های زیادی که درست یا نادرست این فرض ایده‌ برداشتن از افراد متعدد یا مشارکت در نگارش فیلم‌نامه بدون قید نام به شکلی که شایسته یا حقشان است و تعداد این ادعاها زیاد شد. طبیعی است که تکذیب‌کردن این موارد از سمت فرهادی روز به روز سخت‌تر شد، ولی آنچه مسلم است، اصغر فرهادی از مهم‌ترین کارگردان‌های سینمای ایران است. به‌هیچ‌وجه نمی‌توان او را انکار کرد. او آدم بسیار توانا، بااستعداد، خلاق و خوش‌فکری است. مهم‌‌تر از همه کارگردان بسیار خوبی است. بازیگران و عوامل درجه‌یک بسیاری در داخل و خارج از ایران با او کار کردند.

به‌عنوان آدمی که از بیرون نگاه می‌کنم، به نظرم فرهادی کمی درباره فیلم‌نامه، قصه و ایده، انعطاف‌ناپذیر به نظر می‌رسد و عدم تعامل درست با همکارانش در این زمینه باعث می‌شود‌ آدم‌ها احساس کنند بیش از حدی که باید، اصغر فرهادی اصرار دارد اعتبار فیلم‌نامه را تماما به خودش اختصاص دهد. به‌ هر‌ حال باز‌ هم تأکید می‌کنم اصغر فرهادی از مهم‌ترین فیلم‌سازان تاریخ سینمای ایران است. بخشی از مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما را او ساخته و امیدوارم اتفاقاتی رخ دهد تا اعتبارش بار دیگر برگردد. اگرچه به نظرم بسیار مشکل خواهد بود و به‌سادگی این اتفاق رخ نمی‌دهد. باید پذیرفت این اتفاق تلخ رخ داده و خوشایند هم نیست، ولی فکر می‌کنم بخشی از این اتفاق به‌ خاطر این است که شاید واکنش‌های مناسبی به ادعاهایی که علیه او درست یا نادرست مطرح می‌شد و اتفاقاتی که حول او رخ می‌داد، داده نمی‌شد. فکر می‌کنم این مشکلی است که اصغر فرهادی باید خیلی زود آن را برطرف کند؛ چرا‌ که شخصیتی در قامت او که نامش هم‌ردیف بزرگ‌ترین سینماگران دنیاست و در عرصه بین‌المللی از او نام برده می‌شود، نیاز به گروه مشورتی خوب و حرفه‌ای دارد که بسیاری از این اتفاقات و نحوه پاسخ‌گویی به آنها را با این گروه هماهنگ کند و به آنها بسپارد، اشتباهاتش را تکرار نکند و سنجیده و حساب‌‌شده عمل کند؛ چرا‌ که این اعتبار به‌سادگی به دست نیامده که به‌سادگی از دست برود. فکر می‌کنم در تمام این مدت اصغر فرهادی بیش از هر چیز از نداشتن مشاوران آگاه لطمه دید یا شاید اصلا مشاوری نداشت. در اتفاق‌ها و جنبش‌های اخیر او تلاش کرد مواضعی تا حد ممکن مناسب و همراه با مردم بگیرد، ولی طبعا بازگشت فرهادی به جایگاه گذشته در داخل و خارج از ایران بسیار دشوار است.

منبع: شرق

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها