تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۱/۲۵ - ۱۷:۴۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 186068

سینماسینما، محمدرضا بیاتی*

وزیر فرهنگ و ارشاد فرموده‌اند طبق نظرسنجی‌ها ۸۰ درصد مردم موافق رعایت الزامات حجاب هستند اما نگفته‌اند طبق کدام منبع معتبر به عدد ۸۰ رسیده‌اند و مقصودشان از رعایت الزامات چیست؛ اگر مقصود، اجبار پوشش با اهرم‌های حقوقی است بنظر می‌رسد این آمار از دقت لازم برخوردار نیست. چند سال پیش، مهدی نصیری، سردبیر سابق کیهان، در برنامه‌ای تلویزیونی -از یک منبع مورد تأیید دولت- آماری را ارائه کرد که کاملاً  معکوس این عدد بود و نشان می‌داد که نزدیک به ۸۰ درصد از مردم مخالف سیاست اجبار در پوشش هستند؛ حال باید پرسید کدام آمار واقعی است؟ واقعاً اگر آمار شما درست بود این همه چالش و تنش ملی بوجود می‌آمد؟ وزیر محترم! آیا اگر صادقانه به این آمار باور داشتید تا بحال درباره‌ی اجبار پوشش، چندین بار رفراندوم برگزار نکرده بودید؟ البته این گونه پرسش‌ها برای ما مردم عادی تکراری بنظر می‌رسد و انتظار پاسخ معقول و مستدل نداریم. آن‌چه دراین جا اهمیت دارد این است که آیا شما از واقعیت‌های جامعه بی‌اطلاع هستید یا آگاهانه خلاف واقع می‌گویید؟ آیا کسی که خود را دیندار می‌داند می‌تواند واقعیت را -تا حد وارونگی- تحریف کند؟  بر اساس کدام قاعده و احکام دین او  خود را مجاز به این کار می‌داند؟ نظرات امثال نگارنده حتماً برای امثال آقای وزیر مهم نیست پس بگذارید از دیدگاه دینداران و با منطق دین، مسأله را برررسی کنیم. 

چند هفته‌ی پیش آیت‌الله علوی بروجردی -در یک سخنرانی- هشداری دادند که بازخورد فراگیری نداشت درحالی‌که شنیدنِ آن سخنان –از زبان یک مرجع تقلید- سزاوار توجه بیشتری بود. او نواده‌ی یکی از نامدارترین مراجع شیعه است و گفته می‌شود نَسَب خانوادگی‌ ایشان به امام دوم شیعیان می‌رسد؛ نسبتی که دلالت‌های معناییِ خاصی را تداعی می‌کند و قاعدتاً باید حساسیت جامعه‌ی دینداران را برانگیزد و  آن‌ها را به تکاپو بیندازد تا معانی آشکار و نهفته‌ی آن سخنان را بازخوانی کنند.  

علوی بروجردی می‌گوید: ” الان جوان‌های نسل جدید اصلاً ارتباطی با ما دارند؟ ما برای آن‌ها بیگانه هستیم. دنبال هر کسی می‌روند غیر از ما، چرا؟!… ”  و ادامه می‌دهند ” [ در گذشته] دخترانی که حجاب کامل نداشتند سراغ امام جماعت می‌آمدند و مسأله می‌پرسیدند. ما الان فقط اصرار داریم که این دختر، حجاب خود را درست کند در حالی‌که اصل عقاید او رفته است!” (خبرگزاری انتخاب)

ایشان بروشنی می‌گویند “مردم راه خود را از ما جدا کرده‌اند” و  استدلال می‌کنند که ما با اصرار بر ظواهر و فروع دین، کاری کرده‌ایم که اصل عقاید از بین برود. نوه‌ی مرجع تقلید بزرگ در همان سخنرانی با اشاره به مسأله‌ی حجاب بیان می‌کنند که “جوانان در حال تغییر دین هستند”  و شما در حال تصویب قوانین سختگیرانه‌تر برای پوشش هستید؟! دنبال پلمپ‌کردن مراکز اقتصادی و قطع کردن ِ تلفن و اینترنت افراد؟! در واقع ایشان از این واضح‌تر نمی‌توانند بگویند که آیا اصل دین از بین برود مهم‌تر است یا اجبار یکی از فروع دین؟ هرچند بسیاری از صاحبنظران دینی -مثل آیت‌الله ایازی- معتقدند و گفته‌اند که اساساً مسأله‌ی پوشش، فروع دین هم نیست بلکه فروع فروع فروعِ دین است (در مصاحبه با سایت انصاف نیوز). حال یک شهروند عادی کدام دیدگاه‌ را درباره‌ی حکم دین باید بپذیرد؟ آیا نظر برخی سخنرانان در تریبون‌های رسمی را قبول کند که انگار برای آن‌ها حجاب از اصول دین هم مهم‌تر است! یا نظر صاحبنظرانی مانند آیت‌اله علوی بروجردی و  ایازی را؟ 

البته به احتمال زیاد خواهیم شنید آن‌چه ما می‌گوییم اصل است نه فرع؛ اما توجه نمی‌کنند که امروز صد سال پیش نیست که بیشتر مردم بی‌سواد باشند و هر چه شما بگوئید را بپذیرند. امروز حتی یک جوان معمولی با بهره‌ی هوشی متوسط می‌تواند به تمام منابع عمومی و تخصصی دین، و نظر صاحبنظران و پژوهشگران معتبر، دسترسی داشته باشد و ادعای دو طرف را بررسی، کنجکاوی و  راستی‌آزمایی کند. 

در همین روزهای بحث‌انگیز، علی مطهری در یک مصاحبه‌ی تصویری در مقابل یک جوان پرسشگر نشست که فیلم آن در فضای مجازی منتشر شد. مطهری در برابر پرسش‌های آن جوان قادر نبود درباره‌ی اعتقاد به ممنوعیت‌های متناقض‌اش پاسخی بدهد که بر مبنای شرع و عقل، قابل دفاع باشد و صرفاً ادعای‌اش را تکرار می‌کرد و در استدلال‌های متناقض گیر افتاده بود. بسیاری از شهروندان و جوانان در موقعیت آن جوان پرسشگر قرار دارند و دولتمردان در جایگاه علی مطهری؛ مردم از امثال ایشان و شما که ممنوعیت‌پَسَند هستید می‌پرسند آیا در قرآن، پوشش اجباری است؟ اگر بگویید بله، جوان  به سراغ منابع و نظرِ صاحبنظران می‌رود و می‌فهمد توصیه‌ی اخلاقی به پوشش مناسب در قرآن وجود دارد اما اجبار حقوقی و استفاده از زور  وجود ندارد. جوان باز می‌تواند ‌بپرسد آیا در صدر اسلام این گونه بوده؟ امثال مطهری و شما نمی‌توانید بگویید بله، چون جوان دوباره به سراغ منابع و صاحبنظران می‌رود و متوجه می‌شود شواهد تاریخی و اغلب پژوهشگران می‌گویند خیر، چنین اجباری در صدر اسلام هم نبوده؛ باز می‌پرسد آیا در سنت امامان چنین بوده؟ خیر! هیچ  نشانی از اجبار وجود ندارد. این سؤالات می‌تواند ادامه پیدا کند و در نهایت جوان بپرسد که در ۱۴۰۰ سال گذشته کدام حکومت‌ اسلامی سنی و شیعه، معتقد به این اجبار بوده‌اند؟ در حال حاضر چرا جز اندک گروه‌های تکفیری هیچ کشوری مسلمانی قائل به اجبار نیست؟ جناب مطهری و شما جوابی ندارید که مبنای شرعی، عقلی و تجربی داشته باشد. پس باید نظر علوی بروجردی درست باشد که حکم پوشش یک امر فرعی می دانند. جوان پاک‌ضمیر و حقیقت‌جو می‌پرسد پس این همه بزرگ‌پنداری و فاجعه‌نمایی در مسأله‌ی پوشش و دیگر موارد ظاهرپرستانه برای چیست در حالی که در منابع دینی این اجبار وجود ندارد. همه‌ی آن چه گفته شد را می‌توان در تقابل بین دین قشری‌مسلکِ عقل‌ستیز با دین عقلانی خلاصه کرد.

اما سخنان علوی بروجردی در شرایطی منتشر شد که -بنظر می‌رسد و امید می‌رود- اختلاف با عربستان پس از ۷ سال ختم به خیر شود؛ ۷ سال تحمیل هزینه‌های سنگین و جبران‌ناپذیر سیاسی و اقتصادی و جنبه‌های دیگری که برآوردِ آن‌ها سر به فلک می‌کشد. چرا؟ این همه هزینه در برابر چه دستاوردی؟ ماجرای بالا رفتن از دیوار سفارت عربستان نیز از یکی از مصداق‌های ضدیت با عقل بود که طرفداران‌اش با تأکید شدید می‌گفتند هرگز در برابر عربستان، انعطاف نشان نخواهیم داد؛ اما چه شد؟! 

چه آن‌ها که سیاست نابخردانه در برابر عربستان را پیاده کردند چه کسانی که امروز بر طبل اجبار در پوشش می‌کوبند، چه موارد مشابه، همگی یک وجه مشترک‌ دارند؛ عقل‌ستیزی یا نوعی بالا رفتن از دیوار سفارت عقل که حاصل‌اش دیر یا زود پشیمانی است با هزینه‌های جبران‌ناپذیر؛ بیائید مثل ماجرای عربستان فرض کنید ۷ سال گذشته است و هر آن‌ چه امروز درباره‌ی پوشش، قابل انعطاف نمی‌دانید ۷ سال دیگر انعطاف‌پذیر بدانید. همین حالا آن‌ها را با عقلانیت بپذیرید.

*فیلمساز، کارشناس ارشد زبان‌شناسی و روان‌شناسی

لینک کوتاه

 

آخرین ها