تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۵/۱۵ - ۱۶:۴۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 140150

سینماسینما، زهرا مشتاق

نمی شود گفت Blindspot سریال درجه یکی است، که نیست. اما به خصوص برای آنها که نیازمند یک هیجان مدام هستند و سریال هایی که پر از جنایت و معما و پلیس بازی و صحنه های اکشن باشد، دوست داشته باشند، می توانند برای یک بار وقت گذاشت و هر پنج فصل نقطه کور را ببینند. سریالی که البته بین چند شخصیت اصلی که اعضای یک گروه ضد کارهای تروریستی هستند، توازن و گره های عاطفی، اخلاقی و شخصیتی درستی ایجاد کرده. اعضایی که در آخرین فصل به خصوص تبدیل به یک خانواده جدایی ناپذیر از هم می شوند و گویا اصلا اختراع شده اند که به دل حادثه ها بروند. چون هر حادثه ای در دستشان مثل موم آب می شود. همه چیز با پیدا شدن جین شروع می شود. زنی زیبا و مرموز در میان ساکی بزرگ وسط میدان تایمز نیویورک و سرتاپا خالکوبی شده. او برهنه ای است که از خالکوبی هایش برای او جامه ای مهیا شده. جین باید کشف شود. زنی عجیب با توانایی های ویژه.
نقطه کور پر از حادثه است. اتفاق هایی که آدم فکر می کند فیلم نامه نویس از کجای مغزش درآورده و گاه حتا آدم فکر می کند، اگر FBI می تواند در معرض چنین خطرات ترسناکی باشد، پس زندگی بسیار هولناک تر از چیزی است که قبلا تصور می شده. چون از در و دیوار خیانت و جنایت و مرگ و ترس و اضطراب می بارد و دست ها گویا لحظه ای حتا نمی بایست از سلاح های مسلح شده جدا شود. چون از اندیشه انسان ها پلیدی هایی چنان باورناپذیر تراوش می یابد که ناگزیر از مقابله با این هجمه هاییم.
گرچه نقطه کور سریال شاخصی نیست، اما چند ویژگی دارد. اول فراوانی قصه. که می تواند برای فیلمنامه نویسان بسیار قابل تامل باشد. اینکه چگونه در یک بستر ثابت، می تواند این همه قصه خلق شود. قصه هایی که در جان شخصیت ها رسوب می کند و آنها را به حرکت درمی آورد. اتفاق هایی که ‌در عین اشتراک ساختاری، هرکدام شرایط جدیدی را در داستان ایجاد می کند و این ترس هماره، هماره هست و وجود دارد. نکته دوم تعدد پلان هاست. به طوری که به خصوص اگر مثل من متاسفانه مسلط به زبان انگلیسی نباشید، تا در حال خواندن زیرنویس پلان اول هستید، دوازده پلان دیگر آمده و گذشته. منظورم ریتم است. هر چه در مجموعه های ایرانی ریتم اگر نگوییم کند و ملال آور؛ کند و آهسته است، در سریال های خارجی، و برای مثال همین نقطه کور سرعت در ریتم، تغییر پلان و لوکیشن غوغا می کند. عواملی که مخاطب را ناچار به دویدن می کند. دویدن و نفس زدن برای جانماندن از وقایع بسیار. این خلاقیت در زایش درخت قصه اصلی و سپس یک عالمه نه جوانه، که درختچه های بسیار از این بدنه، نمی تواند حاصل یک کار معمولی باشد. من همیشه یکی از آرزوهایم این بوده که در سکوت بنشینم و ببینم یا اگر بشود بپرسم که این همه ایده های خلاق و گاه عجیب و درخشان از کجا می آید؟ سرچشمه اش چیست؟ زادگاه، فرهنگ، دانش مطالعه، تعامل با جهان آزاد. واقعا از کجا می آید. منظورم این سریال نیست. منظورم تفاوت بنیادین میان بافت سریال های ایرانی و خارجی است. که ریتم و خلق داستان، یکی از همان عناصر قابل بررسی است.
نکته دیگر درباره این سریال، طراحی صحنه و به خصوص فضا سازی آزمایشگاه پترسون با بازی درخشان اشلی جوهانسن است که هوش سرشار چنان در او تنیده شده به نظر می رسد، که گویا دیگر تفاوتی میان اشلی واقعی و پترسون فیلم وجود ندارد. او یک تن است میان دو اسم. انسانی که اختراع شده تا به کشف خالکوبی های عجیب جین بپردازد و مدام به حل معمایی تازه بپردازد.
نقطه کور را ببینید. محصول شبکه NBC و ساخته مارتین گرو در پنج فصل پرشتاب، محصول ۲۰۱۵ آمریکا.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها