تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۰/۱۷ - ۱۵:۳۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 128592

سینماسینما، فریبا اشوئی

برخلاف باورهای رایج در سینمای مستند، فیلمنامه دراین نوع سینما از اهمیت خاصی برخوردار است. فرم و ساختار مستند، برپایه فیلمنامه استوار است. فیلمنامه در یک اثر مستند، شامل شفاف سازی ایده، نگاه کارگردان به موضوع، طراحی فیلم و نیز مشخص کردن شیوه و سبک کار از ابتدا تا انتها است. مستندسازی واقعیت در فیلم مستند، اگرچه شرط لازم است اما کافی نیست. در حقیقت چالش مستندساز با  خود واقعیتی است که فیلم مستند را  بر اساس آن ساخته و به آن جان می دهد. مستندِ «بزم رزم»،شرح احوالات موسیقی وطنی است. موسیقی که در طول یک دهه (۶۷-۵۷) تحولات ماهوی اساسی را پشت سرگذاشته و برای خود قصه شنیدنی دارد. سید وحید حسینی سازنده این مستند اما در بیان  این روایت جذاب، بسیار ساده عمل کرده است. سینمای مستند در ژانر متنوع است. از مستند ساده، گزارشگرِ مستقیم،گفتگو محور و… گرفته  تا مستند تجربی و ذهنی، همه در قالب ژانرهای مختلف مستند، ارزیابی می شوند. به این تنوع، شیوه های مستند سازی، تنوع موضوع و تنوع کاربُردها را هم بیافزایید. پُر مسلم است متنی که برای یک فیلم مستند هنری، مثل موسیقی نگارش می شود در جزییات بسیار دقیق تر و در محتوا بسیار موشکافانه تر از متنی است که برای یک مستند گزارشی یا مشاهده گر سراغ داریم. «بزمِ رزم» اما مقوله اش از این دسته بندی ها جدا شده است. محور اصلی آن بر خاطره گویی قرار گرفته است. خاطره بازی با ترانه، موسیقی و سرودهایی که مخاطب هم با خیلی از آن ها خاطره داشته و زندگی کرده است. اما «بزمِ رزم» تنها حکایت شکل گیری ترانه ها را آشکار می سازد. سخن این جاست که مستندساز، کدام هدف را از انتخاب موضوعش دنبال می کند؟ نگاه او به عنوان صاحب اثر نسبت به موضوع منتخبش چیست و قصد دارد مخاطب، روی چه بخش از این موضوع تمرکز کند؟این مهم برخلاف ظاهر ساده اش، همان بخش از هنر مستندساز است که حکایت از دانش و تسطش بر موضوع انتخابی دارد. این تسلط، خود سبب می شود تا مستندساز به پرگویی و پراکنده‌گویی در اثرش متهم نشود. او باید بتواند موقعیت های پیش آمده در جریان مستند، که در مستند «بزمِ رزم»،صرفا بر گفتگو و تصاویر آرشیوی متمرکز است را با تحلیل و شیوه ای مطلوب پرداخت، ساماندهی و نهایتا مستندسازی نماید.

اساسا هیچ واقعیتی در برابر دوربین شکل نمی گیرد مگر آن که مستندساز، سازوکار لازم برای زنده کردن آن واقعیت، مسیر نگاه و ایده ای که بدنبال آن است را بداند و این مستلزم طرح، فکر و برنامه پیش از شروع فیلمبرداری است. تبیین موضوع، ایدۀ فیلم و درگیرشدن دراحوالات موسیقی ایران در دهه ۶۰، شیوه اجرا، به ویژه سبک انتخابی برای فیلم (مشاهده گر، گفتگو محور و آموزشی، تحلیلی و…) از مهم ترین چالش های –کارگردان بزم رزم- بوده است. این چالش ها هستند که  مستندساز را مجبور به تحقیقات تازه در باب شیوه و سبک منتخب و البته تحقیقاتی چون فیلم دیدن، مطالعه مباحث نظری سینما، اتودهای ساختاری، و قس علی هذا….. می کند. مستندساز در مسیر انتخاب موضوع و پردازش ایده های محتوایی و ساختاری اش  است که به ضرورت و اهمیت تحقیقات واقف می شود. این تحقیقات هم همگی متصل به مرحله پیش تولید و پیش از آن، نگارش فیلمنامه است و نمی توان در زمانی مستقل و یا جدا از مسیر طراحی فیلم، انجامشان داد. کارگردان مستند «بزمِ رزم» علاقمند به گروه چاوش بوده و بدنبال داستان آفرینش نُت ها و قطعات موسیقی قدیمی و خاطره برانگیزاز این گروه، بوده که به یکباره با دستیابی به منابع ارزشمند آرشیوی ؛ایده پرداخت موسیقیایی دهه پر فراز ونشیب ۶۰ به سراغش می آید.*

تمام این اتفاقات می شود ۳۰ درصدآنچه در ذهن مستندساز بوده و الباقی مستند، قرار است با تکیه به دسترسی بر منابع آرشیوی -تصویری خوب ،برسرمیزتدوین سَر و شِکل بگیرد. این همان خلاء فیلمنامه است که فیلمساز را به انتخاب گزینه تدوین مجبور می سازد. «بزمِ رزم »مثل بیشترفیلم های اینچنینی مستند، پُرگو و طولانی شده است. ملغمه ای از نُت و ترانه، ساز و سیاست؛ تاریخ و خاطره که هرکدام هم می تواند منحصرا، خود موضوع مستندی دیگری باشند. مخاطب در این مستند احوالات موسیقی و روایات موزیسین ها از موسیقی در دهه های  آغازین انقلاب تا پایان جنگ تحمیلی  را به صورت درهم و به اجبار، پراکنده دیده و یا بعضا می شنود. نکته این جاست، اگر سینمای مستندِترکیبی در دستور کار مستندساز بوده، چارچوب آن باید که پیش از پروسه تدوین بسته و طراحی می شده است. اما «بزمِ رزم» مبین بلا تکلیفی مستندساز، بدلیل عدم توجه به فیلمنامه است. با این همه اصل موضوع این مستند برای مخاطب بدلیل جنس خاطره بر انگیز، جذاب و شنیدنی آن، شیرین است. ارائه اطلاعات از پیشینه نُت شهریار، جریانات و تاکتیک های مبارزاتی- انقلابی گروه چاوش، رودررویی بی واسطه مخاطب با بزرگان موسیقی (حسین علیزاده، مجیددرخشانی، بیژن کامکار، کامبیز روشن روان، حسام الدین سراج، علی اکبرشکارچی، احمد علی راغب، دکتر حسن ریاحی، محمود گلریز) و البته حیرانی و افسوس مخاطب از اندیشه های دیروز و امروز سیاست گزاران این عرصه (حمید شاهنگیان، علی مراد خانی و…. )همه خرده پی رنگ های این بزم خاطره انگیز و جذابند. حکایت تلاش های ِبزرگان هنری که در سنگر موسیقی این مرزو بوم یک دهه کامل جنگیدند تا هنر موسیقی در این سرزمین نمیرد، بماند و حتی رشد کرده شکوفاتر شود، شنیدنی و دیدنی است. تمام این خرده پی رنگ ها، بابی  از هزارتوی  این مستندبشمار می روند. فیلم مستند اساسا با یک هدف یا اندیشه کلید می خورد و وجود همان هدف است که ایدۀ اصلی را مشخص می کند اما با وجود تمام شیرینی های این مستند، حسینی در «بزمِ رزم» از این ایده عبور و درگیر خاطره گویی شده است. همین نقل خاطرات پراکنده است که اصل رسالت مستند را مخدوش می کند. گفتگوهایی که علی رغم جذابیت و تازگی مضمون، هیچکدام چالشی نیستند. البته دقیقا نبود همین چالش ها  است که قدوقواره مستند را کوتاه کرده است.

«بزم ِرزم»، اما ازمنظر جامعه شناسی هنری قابل تامل تر است. در این مستند دو رویکرد بازتابی و شکل دهی در ارتباط میان موسیقی ،هنرمند و جامعه و نوع آن، مورد توجه قرار می گیرد. رویکرد بازتابی که در آن هنر موسیقی آیینه تمام نمای جامعه است (سال های ۶۷-۵۷ ) و از فضا و شرایط ملتهب آن روزگار سخن می گوید. این رویکرد، با بررسی آثار موسیقیایی متعلق به دهه موضوعی فیلم توانسته به شرایط آن وقت جامعه و زمینه های اجتماعی که اثر موسیقیایی در بستر آن شکل گرفته است دست پیدا کند. رویکرد شکل دهیِ هنر، اما مرتبه ای فراتر از جامعه دارد. این رویکرد با تحرکات و آفرینش هنرمند سر و کار دارد که جامعه را تحت تأثیر خود قرارمی دهد.(قسمت پایانی مستند باعنوان گشایش بر این مفهوم تکیه دارد. اولین کنسرت زنده بعد ازجنگ، که به بیان استاد علیزاده، حتی مخالفین اسلحه بدست را هم تحت تاثیر خود می آورد) در رویکرد شکل دهی، هنرمند راهبر است و با آثاری که خلق می کند با مخاطبش ارتباط می گیرد. نتیجه این که مفاهیم شکل گرفته، در ذهن مخاطب نهادینه می شوند. نه تاثیر شکل دهی و نه تاثیر بازتابی، هیچ کدام قابل انکار نیستند. این دو رویکرد به یکدیگر پیوند خورده اند و اتخاذ یکی از این دو دیدگاه و طرد دیگری می تواند به نگرش تک بعدی بیانجامد،که خوشبختانه بزمِ رزم  از این بابت تک بعدی نشده وتعامل این دو رویکرد در محتوای فیلم، از جمله شاخص های  این مستند بشمار می رود. «بزمِ رزم» توانسته، علی رغم کاستی ها، با نگاه بی طرفانه و همراهی صدای دلنشین راوی (صابر ابر) به مستندی قابل قبول و قابل استنادبدل شود.

*کفتگوبا سید وحید حسینی،ماهنامه سینمای هنرو تجربه،شماره دوم.مهر ماه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها