تاریخ انتشار:1402/09/10 - 14:42 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 192421

سینماسینما، فریبا اشوئی

یک گروه از دانشجویان بعد از آشنایی با هم تصمیم می‌گیرند تا یک کار فود راه بیاندازند و برای راه‌اندازی آن در محیط دانشگاه هم، مجوز لازم را دریافت می‌کنند. همه چیز به خوبی پیش می‌رود تا این که…

هفت در ادامه آثار دیگر کیارش اسدی‌زاده همچنان دغدغه‌مند مسائل و جریانات سوء در جامعه است. جریاناتی که نوک پیکان آن این بار متوجه جوانان است و هدف نیز  در راستای بهره برداری سوء از آمال و آرزوهای این طبقه خام و آسیب‌پذیر در جامعه برنامه‌ریزی شده است. نکته مهم در نگارش یک فیلمنامه هدف گذاری برای آن است. این که چه چیزی می‌خواهیم بگوییم و چگونه می‌خواهیم آن چیز را  بیان کرده و به تصویر بکشیم، یقینا امر مهم و اساسی در تبیین یک داستان یا فیلمنامه است. با این طراحی، خلق شخصیت‌ها و ارائه آنالیز رفتاری، شخصیتی و توانایی‌هایشان نیز با توجه به هدف اصلی کار چندان دشواری نخواهد بود. هر چقدر محورهای اصلی روایت آشکارتر باشند تاثیرات آن نیز بر شخصیت‌ها کار آمدتر و جلوه‌های مخاطره‌آمیز آن برای مخاطبی که به شخصیت‌ها نزدیک شده نیز اثرگذارتر خواهد بود.
بر می‌گردیم به هفت و شخصیت‌هایش که نویسنده با یک شتاب توصیف ناپذیری آنها را به مخاطب معرفی می‌کند. اعضای یک کمپ دانشجویی که در ظاهرِ میعادگاه آشنایی‌شان، و بعد از آن نیز هیچ نشانه قابل باوری که این جماعت دانشجو هستند، وجود ندارد. به هر تقدیر این گروه جدا شده از کمپ به شکلی غریب، دو به دو می‌شوند و هر کدام به یکباره و خیلی دفعتی دل به دیگری می‌بازد. بدون ارائه هیچ شناسنامه و اتفاقی برای قبل و بعد عاشقی و هم پیمانی‌شان. حال آن که مهم‌ترین اتفاق در یک فیلمنامه درست، دقیقا همین جزئیات کلیدی است که جریان قصه را بدون دست انداز جاری می‌سازد و به عبارتی مصطلح‌تر  آن را ورز می‌دهد. تلاش نویسنده برای تصویر سازی معنای مهم رفاقت و همدلی و تزریق آن زیر پوسته اتفاقات اصلی، هم در این روایت آن قدر ناشیانه و گل درشت از آب درآمده که حتی شلوغی، هیاهو و آراستگی ویترین  (طراحی صحنه، دکور و…) هم نمی‌تواند کمکی به درک و همدلی مخاطب با آن کند. و اما زمان!
زمان در داستان هفت به شدت مخدوش است. همه چیز می‌تواند متعلق به ۵ سال پیش باشد می‌تواند همین الان، دو ساعت پیش یا دو روز پیش باشد. شتابزدگی بی حد و حصر در معرفی شخصیت‌ها، پیرنگ اصلی، پیرنگ‌های فرعی و نقاط عطف مهم در داستان و… آن قدر بالا است که مخاطب هیچ درکی از  زمان‌بندی اتفاقات و اتفاقات قبل و بعد آن و احوال امروز شخصیت‌ها، پیدا نمی‌کند. این حجم از اشتباه و بی‌توجهی به جریان زمانی قصه برای فیلمسازی که یک اثر خوب از وی همزمان در شبکه نمایش خانگی در حال پخش است (دفتر یادداشت)، بسیار غریب و دور از انتظار به نظر می‌رسد. اشاره به تجارت مواد مخدر و مزرعه‌های پرورش گیاهان دارویی زیر پوست کلان شهر، اشاره ظریفی است که در میان شتابزدگی جریان اصلی، قصه قربانی شده است. منطق و استدلال با جریان جاری روایت مغایرت دارد. پسر یک پدر اخلاق مدار در حلقه جنایت پدرش گرفتار می‌شود و برای رهایی پدر از چوبه دار، خودش قربانی می‌شود. پدر که تا اعدامش ۲۰ روز مانده با مرگ پسر، به یک باره از زندان آزاد می‌شود. منطق داستان را به یک باره چه می‌شود؟ حادثه اصلی چه زمان اتفاق افتاده؟ پدر چرا رفت؟ چرا دیوانگی کرد؟! چرا آمد؟! این پدر متمول که کاخی کوچک در دل شمیرانات دارد برای پرداخت پول دیه،چه نیازی به پول کار فود پسرش داشت؟ به یکباره چرا آزاد شد؟! (باتوجه به این که در تشییع پسرش حضور یافت) و هزاران سوال و چرای دیگر.
هیچ رابطه علل و معلولی از آغاز قصه هفت بر جریان آن حاکم نیست. نه رفاقت‌هایش منطق دارد، نه اتفاقات قبل از حادثه و نه اتفاقات بعد آن! هیچ کدام از هیچ جهت، به هم ربط پیدا نمی‌کنند. جنگ زرگری دادگاه هم که بیشتر به آوردگاه جناحی و تفتیش عقاید کلیسایی شبیه است تا جلسه محاکمه و بررسی یک جنایت، هم نمی‌تواند کمکی به شفاف سازی جریان اصلی قصه کند. خاکسپاری اردلان در منزل پدر که خود بی‌ربط است، در کنار جلسات قبل و بعد آن بین رفقای بازمانده و پدر، بر چه پایه‌ای طراحی شده‌اند؟ هدف فیلمساز ساخت یک اثر رئال اجتماعی است یا یک فانتزی معمایی حادثه‌ای -رزمی؟!
اگر بستر رویداد ایران است چرا هیچ مرجع قانونی و عامل اجرایی قانونی در جریان این رویداد تعریف نشده است؟
داستانی که با رفاقت و عاشقی و به اصطلاح همدلی هر چقدر هم عاریه، شتابزده و گل درشت جاری شده  است چرا به یکباره تبدیل به یک اثر رزمی و ترمیناتوری طور می‌شود؟ هدف و پیام هفت دقیقا چیست؟!

شاید بتوان گفت توقف چند ساله کار در صف اکران، باعث این همه شتابزدگی، مخدوشی، شلختگی آن شده باشد. شاید بهتر باشد دستی بر سر و صورتش کشیده و روتوش جدیدی برای آن در نظر گرفته شود تا حال و هوای بهتر و باورپذیرتری به خود بگیرد.
هفت فعلی بیشتر شبیه یک ویترین شلوغ، پرطمطراق و پرهیاهو است تا یک درام اجتماعی دغدغه‌مند.

لینک کوتاه

 

آخرین ها