تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۶/۲۳ - ۰۹:۱۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 121354

سینماسینما، حسین سلطان محمدی

سالها پیش که در جامعه، شتاب برای اختصاص روزهای تقویمی به عناوین و موضوعات رو به اوج بود، سینماگران هم به صرافت افتادند و با دلایلی، ۲۱ شهریور را در تقویم به نام «روز ملی سینما» به ثبت رساندند. چند سالی هم با اشتیاق به این مناسبت توجه کردند و هم خودشان را جدی تحویل گرفتند و هم ملت را. اما بتدریج از نفس افتادند و ما آسوده ترین سال را برای گرامیداشت روز ملی سینما در حال تجربه هستیم. چه شد آن همه شور و شعار و چه شد آنهمه مردم گرایی؟ واقعیت موجود، برآمده از نوعی آشفتگی است.

سینمای ما در سال های اخیر دچار چندگانگی شده است. اگر شعار شفاف سازی سر می دهد، آن را برای سازمان سینمایی می خواهد ولی خودش هیچ گونه شفافیتی ندارد. سازمان سینمایی در موضع دفاع از عملکرد خود به این بخش از جامعه پاسخ می دهد و در هر مقطعی به آمار دادن و شفافیت بخصوص در حوزه مالی، روند رو به رشد داده است. اما سینماگران به عنوان بخشی از همین مردم و جامعه، نه می گویند که چقدر هزینه می کنند و نه می گویند چقدر درآمد دارند. نه از دستمزد شفاف عوامل می گویند و نه از دخل خود. اگر هم رقمی افشا شود، سروصدا بلند می شود که چرا مثلا دستمزد واقعی عوامل یا هزینه تولید اعلام شده است – شاید برای آن که از مالیات فرضی، در امان بمانند. گفتم مالیات فرضی، چون برای همین درآمدی که به انحاء مختلف به دست می آورند، پیاپی تخفیف یا کاهش مالیاتی یا حذف مالیات می گیرند، آن هم به عنوان فعالیت فرهنگی. فعالیت فرهنگی ای که در سال های اخیر با آثار بخصوص کمدی و گاه آثار غیرکمدی، عملا در نقطه مقابل اصول فرهنگی جامعه قرار گرفته است. از هویت پول های به کار گرفته شده در تولید اطلاع ندارند، چون واقعا و بحق، به صورت طبیعی فرض بر این است که سرمایه طبق اصول قانونی موجود در کشور، به عرصه سینما وارد شده است. اما در عوض همین افراد بعضا به بعضی آثار معترض می شوند که چرا سرمایه شان از بودجه فلان سازمان یا ارگان است یا برای مثال روشن تر، چرا «سازمان اوج» به عنوان یک سازمان رسمی و قانونی در تولید آثار سرمایه گذاری می کند و سپس در محافل رسمی به این نکته خرده گرفته و هیاهو می نمایند – البته سازمان اوج فقط یک مثال بود و عنوان آثار نفتی یا تولیدشده با بودجه نفتی یا آثار سفارشی را همگان به یاد داریم که همین مفهوم را می رساند.

به سازمان سینمایی معترض می شوند که دفتر و دستک و بنیاد و سازمان و موسسه زیاد دارد و آن را بحق وا می دارند که با توجه به تحولات رو به جلوی جامعه، سازماندهی مجدد شود؛ اما خودشان در کمترین سازمان دهی و بازیابی فرو می روند و ما هنوز کشمکش داریم که صنوف سینمایی چرا باید طبق قانون در وزارت کار ثبت شوند یا نشوند. یا به اجبار سازمان سینمایی، از چندگانگی صنف تهیه کنندگان باید به یگانگی برسیم. البته حق قانونی شان است که چند صنف در حوزه مثالی تهیه کنندگی داشته باشند اما وقتی قرار می شود در ساختارهایی چون صدور پروانه نمایش و مانند آن، یک نماینده داشته باشند، ضرورت ادغام تمام صنف های یک حوزه ای چون تهیه کنندگی روشن تر می شود. شعار مقابله با بودجه دولتی سر می دهند و تا اینجا هم پیش می آیند که برای جشنواره دولتی «فجر» تعیین تکلیف می کنند که نباید نماینده دولت در آن باشد یا داور شود یا چرا سازمان سینمایی اعمال نظر می کند و مانند آن، اما از همین سازمان سینمایی بظاهر منفور، حتی برای بن عیدی و امثال آن، تقاضا دارند و برای پیشبرد امور صنفی شان، اگر کمک های مالی سازمان سینمایی نباشد، کارهایشان به تاخیر و تعویق می افتد. همین الان هم اگر سازمان سینمایی به آنها کمک مالی بیشتری می کرد، حتما روز ملی سینما از بیت المال که سهم اینها هم هست، پرشکوه تر برگزار می شد – اگرچه همین مراسم مختصر در موزه دولتی سینما هم با عنایت و همراهی ساختارهای سازمان سینمایی است.

دربرابر رویدادهای اجتماعی جامعه بسیار شتابناک موضعگیری می کنند بعضی عوامل این سینما و گاه چنان پیامدهایی برای استنباط های تصویری فیلم هایشان ایجاد می شود یا برای اظهاراتشان در فضای مجازی، که برداشت مسئول قانون موجب برخورد با آنها می شود. اما همین ها که همانند همه افراد جامعه، حق شهروندی دارند و موضعگیری می کنند، باید به ساختارهای یک جامعه ارگانیک و انداموار که نهاد قضایی جزو آن است هم سر تسلیم فرود بیاورند، که نیاورده و گاه بی درنگ کار را به اعتراض و گاه سخره گرفتن قانون کشانده اند و هیچ برداشتی را بجز برداشت خودشان قبول ندارند و نمی گذارند اطلاعات دقیق و همفکری بیشتر درباره موضوع توزیع شود و یک موجی در جامعه راه می اندازند که ملت حیران از اصل ماجرا می شود. اینها ناشی از آن است که توان نهفته در عنوان سلبریتی برای عامه مردم را در حوزه هایی خاص و برای فیلم هایی یا موضوعاتی که خواص مردم به تماشای آن نشسته اند، به حرکت در می آورند. یا همه شان می گویند کسی تلویزیون نگاه نمی کند اما پیاپی تصاویر خودشان در برنامه های تلویزیونی دیده می شود و برای حضور در برنامه های سینمایی تلویزیون، آماده هستند. یا می گویند کسی تلویزیون نمی بیند اما برای پخش تیزر آثارشان از تلویزیون، دائم در حال مجادله با تلویزیون هستند. حتی سینمایمان که مدعی نمایش مکتب نوین سینمایی در حوزه های فکری بود و در مواردی چون انیمیشن دربرابر مکاتب زاگرب و کانادا و امثال آن با عنوان سینمای کانونی جلوه داشت، اکنون در نقطه مقابل آن خیزش اولیه مکتب سازی، به نوعی سکون رسیده و نه در حوزه کودک حرفی در جهان داریم و نه در حوزه های دیگر که از نمایش فرهنگ ایرانی به نمایش بعضا چهره های اگزجره منفی از بعضی رفتارها و کنش های اجتماعی تغییر یافته ایم.

با وجود این وضعیت، هنوز می توان امیدوار بود که در مناسبت روز ملی سینما در سال های بعد، حتی اگر مناسبت های مذهبی همزمان شد، بتوانیم از «سینما» به مفهوم اصلی آن و از «ملی» بودن به مفهوم عام آن نشانه هایی به دست آوریم. از دستاوردهای مالی آن در حوزه های داخلی و خارجی بگوییم، از تحولات گسترده در نظام پخش آثار برای ملت حرف بزنیم، از دستاوردهای فنی نشانه هایی بیاوریم، در حوزه بین الملل از زاوید دید نمایش فرهنگ ملی افتخارات مان را به رخ بکشیم و … و واقعا ملت را در مفهوم اصیل آن با فرهنگی غنی در آثار سینمایی خود متجلی ببینیم. به امید آن روز.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها