تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۱/۱۶ - ۰۷:۴۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 130273

سینماسینما، عباس اقلامی
از همان سکانس اول با جوانی مواجه هستیم که نگرانی در چهره اش مشهود است. او به روشنی می ترسد. در ادامه همین سکانس متوجه می شویم که دختر مورد علاقه اش در تدارک مهاجرت است و این در چهره ی بهمن گودرزی شاعر جوان با شعرهایی غیرقابل چاپ نگرانی ایجاد کرده است. اما فیلم که پیش می رود پای عوامل دیگری به زندگی بهمن باز می شود که عامل ترس و اضطراب اوست.
از جمله بزرگترین ترس از جانب مهندسی است که قلدر مالی شده و چون پول دارد، زور می گوید و اطرافیان خود را می ترساند.  از سوی دیگر بهمن هم به واسطه یک اتفاق، قدرت در دستش می افتد و از قضا می خواهد تا ته خط هم برود. تا ته خط تبدیل فرشته به شیطان.
بهنام بهزادی این مضمون محتوایی پرکاربرد در این سال های سینمای ایران را در فیلم جدیدش در فیلمنامه ای که در پرداخت شخصیت ها دور از معیارهای منطقی است به کار گرفته تا مرد میانسال پولداری را نشان دهد که سرانجام قربانی شهوت قدرت خودش می شود و قبل از اینکه کسی به او ضربه بزند، خودش برای خودش دردسر می سازد.
از سوی دیگر در فیلم روند تبدیل شدن جوان شاعری که وقتی گفتنی ها را به شعر می گفت لطیف تر بود، به هیولایی که بی محابا قصد نابود کردن زندگی دیگری را می کند نقاط تاریک زیادی دارد که به این کاراکتر آسیب زده است. این ضعف در سایر شخصیت هایی که گاه چنان کم رنگ پرداخته شده اند که اگر نبودند هم فیلم کمبودشان را حس نمی کرد، تکرار شده است.
من می ترسم از ترس افراد جامعه ای می خواهد بگوید که به یکدیگر اعتماد ندارند و به محض دستیابی به اهرم قدرتی در دست قابلیت این را دارند که غیرقابل پیش بینی و بی رحم شوند. ترسِ نه یکی از دیگری که ترسِ همه از هم. فیلم چنان به نمایش این ترس اهمیت داده که پرداختن به چرایی ترسو شدن را از یاد برده است.
و ناگفته نماند که پای متهم حاضر در فیلم های این روزهای سینمای ایران در این فیلم هم در میان است که فیلمسازان به این متهم وزنی غیرواقعی می دهند تا سبُکی سایر بخش های فیلمشان به چشم نیاید و آن متهم کسی یا چیزی نیست جز؛ فضای مجازی.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها