تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۱۷ - ۱۳:۲۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 156926

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی

محسن خان‌جهانی که پیش از این تجربه کارگردانی و تهیه فیلم‌هایی با بن‌مایه‌های دینی، ورزشی و سیاسی را در کارنامه دارد، در مستند A_B_C_D به ثبت بخشی از حافظه تاریخی و رفتار اجتماعی مردم ایران در دوران همه‌گیری کووید١٩ پرداخته است. این فیلم که جزو آثار برگزیده بخش «ویژه کرونا» در چهاردهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت نیز بود، تمی پدیده نگر و تعاملی دارد که ضمن مرور سیر بیماری کرونا از ورود تا همه گیری آن در ایران، پیامدها و رفتارهای اجتماعی متاثر از آن را نیز در بین اقشار مختلف جامعه مورد توجه قرار داده است.

مستند A_B_C_D تا جایی که می تواند به ماهیت بیمار و بیماری اشاره مستقیم ندارد، در عوض واکنش های افراد مختلف جامعه را به چنین پدیده‌ای به تصویر می کشد. او از بسته‌شدن مغازه‌ها، تغییر عادات و رفتارهای اجتماعی مردم، خلوت شدن بسیاری از مکان‌های عمومی و… به دلیل جلوگیری از انتقال بیماری، تصاویری به یادگار نگاه می دارد که در آینده تبدیل به خاطره جمعی خواهد شد.

خان‌جهانی همچون فیلم «انتهای خیابان پاستور» -ازجمله مستندهای سیاسی و مطرح این فیلم‌ساز در سال های اخیر- که به روزهای پرهیاهوی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲ پرداخته از گفت و گو با مردم کوچه و بازار، از کاسب و محصل گرفته تا زن خانه‌دار و راننده اتوبوس و… رویکردها و واکنش های متفاوتی را درباره کرونا ثبت می کند که عمدتا توام با یاس و اندوه است.

مشخصه بارز و مهم این مستند این است که علاوه بر تاکید بر وجوه آرکیتکچرال شهری، به هویت و کارکرد اِلمان های مدنی در کنار تاثیر بیماری بر مردم و جامعه ی کرونازده نیز می پردازد و به این ترتیب از ترکیب معماری در نبود مردم معنایی تازه می آفریند.
فیلمساز به جز عامل انسانی به اجزای تشکیل دهنده بستر مورد هدفش توجه دارد؛ به همین دلیل است که حتی پنجره‌ها، درها، خیابان‌ها، وسایل نقلیه و بناها هم روایت خاص خود را دارند و به مثابه عناصر زنده مدنی، دارای هویت و کنش‌مند می‌شوند.
این توجه آگاهانه سبب می شود که چنین مستندی از یک گزارشِ صرفا تصویری- مصاحبه ای فراتر رفته و به یک مستند تعاملی با توجه بر وجوه هنری تبدیل شود.
نماهایی از بازار، اماکن زیارتی، سینماها، راه آهن، صحن مجلس، مدارس و… که در سکوت و خلوتی رعب‌آور خالی از کسبه و مردم، اکنون خاموش شده‌اند، گواه این مدعاست و شاید جالب‌ترین و ترسناک‌ترینشان دیدن هواپیماهای ساکن و ایستاده کنار باند و فرودگاه خالی از جنب‌وجوش و مسافر باشد.
رنگ پردازی ها اما جذاب است و شهرها تمیزتر و درخشان‌تر از همیشه به نظر می رسند؛ همچنین حرکت دالی آرام دوربین و لانگ شات‌های هدف‌دار آن در کنار تدوین نماهای منتخب از اماکن شهری، هوشمندانه بر این سکوت و سکون می‌افزاید.
فصل آغازین فیلم با پیش‌درآمدی از شب و نوای موسیقی در محوطه باز آپارتمان های بلوک‌های اکباتان می‌گذرد، گوناگونی جامعه به‌واقع همان پنجره‌ها و پرده‌های رنگ به رنگ ساختمان‌هاست که از درون هر یک آواها و صداهایی متفاوت به گوش می‌رسد.

نماهای آغازین و پایانی فیلم که با صدای گوش نواز ساز «هَنگ درام» به شکلی دایره وار به هم متصل شده نیز در همین فضا اتفاق می‌افتد و ارتباط نماهای شروع و پایان فیلم را به خوبی ممکن می‌سازد.

در بطن فیلم اما، برش‌هایی از تصاویر خانه‌ها و خیابان‌های خلوت با خبرهای مربوط به کرونا در تلویزیون و جراید پیوند می‌خورد؛ گرچه تدوین گزارش‌گونه این آمار و اخبار، مخاطب را در معرض مستقیم سوژه قرار می‌دهد؛ اما به نظر می‌رسد که نمایش اینسرت‌های پشت سر هم از عناوین مشابه خبری، در این بخش،کمی مطول و تکراری شده و بهتر است که در تدوین مجدد کوتاه‌تر شوند.
فیلمساز در خلال گفت و گو با صاحبان برخی ازمشاغل تنها از صدای آنان استفاده می کند و بیننده ضمن دیدن تصاویری از مکان های خلوت شهر، در ذهن خود صاحبان صداها را تصور می‌کند.

انتخاب از میان زنان و مردانی که پاندمی کرونا زندگی آنان را تحت تاثیر قرار داده می تواند پاشنه آشیل دیگری برای فیلم باشد. چرا که به نظر می‌رسد این گزینش ها برای فیلمساز با رویکرد شخصی‌تری نسبت به جهان مدنظر فیلم اتفاق افتاده است.
در مستند ABCD با قصه‌ها و غصه‌های ساکنان شهرهای کرونا زده روبرو هستیم، درد دل هایشان را می‌شنویم، اما همه در سطح باقی می‌مانند. این‌گونه است که به طور مثال کرونا برای یک بیمار بهبود یافته، فرصتی برای خودشناسی و قدرت لذت بردن از لحظات زندگی می‌شود و برای دختری دیگر که مادرش را بی هیچ مراسمی شایسته، به خاک سپرده، عذاب وجدان و دل‌تنگی به دنبال دارد.

در فیلم حضور یک پیک موتوری که همه گیری و قرنطینه، کسب و کارش را کساد کرده از بقیه پررنگ‌تر است و دوربین با او بیش از همه همراه می‌شود. این عدم مشابهت در میزان پرداختن به سوژه های انسانی مخاطب را در مقابل این پرسش قرار می دهد که بالاخره قصه اصلی فیلم می تواند مربوط به کدام یک از این آدم‌ها باشد. در واقع گویی قصه هیچ کس از بقیه مهم تر نیست و در عین حال شرح حال همه مهم است.
این مستند ضمن تمرکز بر یک پی‌رنگ اصلی به نام کرونا، قصه محوری ندارد و اتفاق جامع‌تری را در سطح یک واکنش عمومی، پوشش می‌دهد که شاید از نیمه به بعد برای مخاطب رخوت آور و اندوه زا باشد.

در این میان نکته‌ای که ممکن است پس از تماشای این تجربه جمعی برای مخاطب جالب باشد، این است که افراد جامعه چطور بر اساس تاثیرات و تغییرات ایجاد شده عمل می کنند. آیا آنان می توانند در جهان و فضای پس از کرونا، در نظام زیستی و فکری خود بازاندیشی کنند و آن را در زندگی آینده به فرصتی برای ایجاد تحولات بزرگ بدل سازند؟

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها