تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۲۰ - ۱۱:۵۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 169938

سینماسینما، مجید موثقی*

«برف آخر » ساخته امیر حسین عسگری در چهلمین جشنوراه فیلم فجر نظر خیلی از کارشناسان و مخاطبین جدی سینما را به خود جلب کرد. فیلمی که از فیلمبرداری خوبی بهره می برد، تابلوهایی زیبایی خلق می کند؛ اما همین میزان بالای زیبایی شناسی از معماری و داستان فیلم جلوتر افتاده و‌ به این تلاش سخت و ستودنی لطمه زده است. انگار روایت و فضاسازی فیلم بیشتر بر عهده فیلمبردار و بازیگر آن است تا کارگردان. فیلمی که در زیر متن خود نگاهی انتقادی به انسان هایی دارد که برای بهره برداری در پی تخریب طبیعت و عناصر آن هستند، بویژه آنهایی که چیز زیادی از احیات وحش و حقوق حیوانات نمی دانند. از این نظر فیلم کارت پستال زیبایی از کوهستانی پر برف و گرگ هایی که زخم خورده انسان هستند را در برابر چشمان مخاطب قرار می دهد. لوکیشن هایی بکر و تصاویری زیبا که هر کدام به تنهایی عکس قابل تأملی هستند؛ اما آنچه در انتها از این فیلم ته نشین می شود به عمق نمی رسد؛ زیرا فیلم تلاش زیادی برای زیبا بودن از خود بروز می دهد و ریتم کند داستان به تدوینی با ضرباهنگی مناسب نمی رسد و با وجود این همه برف، گرمایی در روند داستان شکل نمی گیرد تا تماشاچی را با زیر متن فیلم درگیر کند و آنچه از فیلم باقی می ماند همان برف، گرگ، فیلمبرداری درخشان و بازی خوب امین حیایی است که چنین توانایی از او‌ تا به حال دیده نشده بود. به قول هنرپیشه فقید ارمنی تبار، آکیم تامیروف «دوربین به بعضی از بازیگران آری می گوید و به بعضی دیگر نه» و در اینجا به حیایی یک بله خوب گفته است!
«برف آخر» کمی تداعی کننده فیلم «گرگ» ساخته فیلمساز فقید «مایک نیکولز» است. داستان فیلم «مایک نیکولز» با بازی درخشان «جک نیکلسون» و «میشل فایفر» حول شخصیت «ویل راندل» می گردد که به یک «گرگ آدم » تبدیل می شود. شخصیتی که‌ تدریجا با تغییرات و ظاهر شدن مو در دستان و بدنش به گرکی تبدیل شده که مخاطب را با درامی «هارور یا ترسناک» مواجه می سازد. شاید در نگاه اول فیلم «گرگ» ربطی به فیلم «برف آخر» نداشته باشد، اما نقطه مشترک این دو فیلم، همان تغییراتی است که در دست و بدن شخصیت دامپزشک با بازی «امین حیایی»صورت گرفته است؛ همانگونه که در فیلم «گرگ» جهش و گرگینه‌گی به صورت فیزیکی صورت می گیرد، در برف آخر نیز دگردیسی تدریجی در سکانس های خیره شدن به دستان دامپزشک در حال شکل‌گیری است.
درست است که شاعرانگی تصاویر «برف آخر» اجازه ظهور ژانر ترسناک را به مخاطب نمی دهد، زیرا حضور شخصیت زن «مدافع محیط زیست» و درگیری احساسی او با دکتر کمی داستان را ملودرام می کند‌ اما دگرگونی در نگاه سوبژکتیو یا ذهنی شخصیتِ دامپزشک، به نوعی تداعی کننده همان شخصیت «ویل راندل» در فیلم «گرگ» است که به صورت «ابژکتیو – عینی» تبدیل به یک حیوان می شود، دامپزشک نیز در برف آخر و در سرمایی طاقت فرسا که مغز استخوان را می ترکاند، عاشقانه به دیدار «گرگ آخر» می رود!

*نویسنده و کارگردان

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها