سینماسینما، ناصر مردانی:قبل از دیدنِ هیچ نشانه اى از فیلم و فقط با شنیدنِ اسم «ویلایى ها» آدم یادِ ویلاهاى شمال مى افتد و فکر مى کند احتمالا با فیلمى مثل «درباره الى» مواجه خواهیم بود که قسمت عمده ى آن در یک ویلا در شمال مى گذرد. در فصل آغازین ویلایى ها پسر بچه اى که به همراه مادر بزرگ و خواهرش وارد مجتمع ویلایى در حوالى اندیمشک مى شوند به موضوع دریا و بیابان و ماهیگیرى و ویلا اشاره مى کنند تا هم ما و هم خواهر کوچولوى پسرک بدانیم این ویلا نه آن ویلاست که ما فکر مى کردیم!
داستان بدیع و تازه است. حضور خانواده ها در کنار رزمندگان، حضور عشق، لباس نامزدى و آرایش و آینه در نزدیکى جبهه ها، حضور بچه ها و بازى و خوشحالى در جوار میدان نبرد و از همه مهم تر حضور زن و نه فقط ترشى و مرباى او که عطر و بوى او و لطافت او در نزدیکى جبهه ها، همه نکاتى هستند که تا حالا کمتر در سینماى ما به آن پرداخته شده است. فیلمساز در عنوان بندى هاى ابتدایى و پایانى اصرار دارد که چنین چیزى در واقعیت اتفاق افتاده است. فرمانده اى بعد از یک جلسه ى مهم جنگى، یکى دو ساعت هم وقت با دخترانش می گذراند غذاى خانگى مى خورد و با همسرش که فرمانده ى ویلایى ها هم هست، اوقاتى سپرى مى کند و دوباره با بچه ها گِل بر ماشینش مى مالند تا عازم خط مقدم شود. این معناى کامل پشتِ جبهه است اما پشتِ جبهه با چاشنى خانواده.
تمایز ویلایى ها نسبت به بقیه ى فیلم هاى پشتِ جبهه اى در مسافت و فاصله ى کوتاه است. بچه ها و زنان شب ها به آسمان که نگاه مى کنند منوّر و خط قرمزِ گلوله هاى ضد هوایى را مى بینند و گاهى هم دور هم سریال نگاه مى کنند و روز که مى شود آشپزى مى کنند و مربا مى پزند و در بیمارستان به پرستارى از مجروحین جنگ مى پردازند تا اینکه “هایس” از راه برسد و خبرى بیاورد. خبرهاى هایس شوم است اما همین هایس آذوقه هم مى آورد اما بچه ها و زنان مى دانند که تخم مرغ و سیب زمینى ها و سایر اقلامى که هایس مى آورد بى منّت نیست و بهاى منّت آن ممکن است جان عزیزانشان باشد.
در شروع فیلم، هایس از جاده اى کوهستانى مى گذرد که از اطراف آن صداى بمِ انفجار هایى به گوش مى رسد که نشان از در جریان بودن جنگ در فاصله اى نه چندان دوردست دارد. اما این هایس به غایت زهورا در رفته و قدیمى است. اغلب خودروها هم همین طور قدیمى اند آنقدر که آدم فکر مى کند انگار عوامل ساخت فیلم نتوانسته اند خودرویى در شرایط خوب متعلق به دوران جنگ پیدا کنند! تنها خودروى با شرایط خوب خودروى فرمانده است. شاید هم کارگردان مى خواهد به ما بگوید امکانات و تجهیزات جنگى ما در حال قدیمى شدن و پوسیده شدن بودند. آنها حتى خودرو براى حمل شهدا نداشتند و بدن هاى آنها را روى هم پشتِ وانت تلمبار مى کردند! لباس هاى بازیگران گاهى خیلى تمیز تر از هر چیز دیگرى در صحنه هستند. لباس نگهبانان مسلح در فصل آغازین فیلم حسابى تمیز و اطو خورده است در حالى که وضعیت بیمارستان و داخل و خارج ویلاها حسابى به هم ریخته است. ویلایى ها گاه مورد حمله ى مستقیم هم قرار مى گیرند و ما از چشم خلبان هواپیماى دشمن، زنان و بچه ها را از آسمان مى بینیم. چادرهاى اغلب سفید و خیلى تمیز که البته هواپیماهاى دشمن قادر به آسیب رساندن به هیچکس نیستند، حتى در عدم وجود توپ هاى ضد هوایى!
هر راننده اى که با هایس یا موتور یا ماشین دیگرى به ویلایى ها مى رسد و پاکت نامه اى در دست دارد توان ماندن و نگاه کردن در چشم هاى زنان و بچه ها را ندارد. انگار که آنها سینه به گلوله راحت تر مى سپارند تا مواجه شدن با خانواده ى شهدا! اما راننده ى جوان “الیاس” که ته ریش نورطها اى هم دارد و دل در گرو “نادره” یکى از اهالى ویلاها سپرده، به خاطر عشق با علاقه به ویلایى ها سر مى زند و دست آخر هم به خاطر عشق مى زند به خط مقدم!
بازى هاى بازیگران اغلب با فضاى فیلم جور در مى آید و قابل درک و باور است گرچه بیانِ بعضى از آنها با تکلف و فاخر به نظر مى رسد که به کار نمى چسبید اما بازى “ثریا قاسمى” به خصوص نگاه هایش یک نمونه ى دقیق، درست و بى نقص است.
گره داستان فیلم در زنده بودن یا نبودن “داود” است. در طول فیلم چند بار خبر شهادت مى آید و آدم فکر مى کند در مورد داود است اما هر بار خبر شهادت کس دیگرى است. فیلم تماشاگر را با خودش مى کشاند، اشک مى گیرد، صحنه هاى هولناک از انبوه بدن هاى تکه تکه شده ى رزمندگان را نشانمان مى دهد و ناگهان در یک تعلیق کامل انگار خودش از قصه گویى بیشتر خسته مى شود و ناگهان خودش را تمام مى کند. پایان الاکلنگى و شاید بهتر گفت پایانِ “اصغر فرهادى وار” احتمالا باید دقیق تر از اینى باشد که ما در ویلایى ها مى بینیم!
اگر فیلم اصرار بیش از اندازه بر گشودن معماى داود نداشت مى توانست خیلى راحت تر و بى تکلف تر با تماشاگرش برخورد کند. فیلمساز انگار خودش را در یک رودربایستى با تماشاگر قرار مى دهد و اصرار دارد جذابیت و کشش ایجاد کند و البته آخرش هم بزند زیر حرفش و ناگهان تماشاگر را با عنوان بندى پایانى تنها بگذارد! به نظرم موضوع فیلم آنقدر بدیع و در عین حال جالب بود که فیلمساز از وسوسه ى معمابازى دست بردارد و با یک قصه گویى ساده با آن همه مواد و مصالح در دسترسش فیلمى ماندگار و اثرگذار بسازد.
به این فکر مى کردم که چه اتفاقى مى افتاد اگر به جاى اصرار بر معماى داود، فیلمساز به جنبه هاى انسانى جنگ با حضور زنان مى پرداخت؟ شاید مى شد مادر داود را در مواجهه با یک اسیر جنگى مجروح عراقى قرار داد که او را با مادر خودش اشتباه گرفته است و مادر هم از محبت دریغ نمى کند گرچه که ممکن است از تفنگ همین عراقى به سمت پسرش شلیک شده باشد!
ویلایى ها را باید دید. نگاه جدید و مهمى دارد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- معرفی هیأت انتخاب بخش سینمای ایران در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
- در جستجوی رویا/ نگاهی به فیلم «بیرویا»
- تقلید زندگی/ نگاهی به فیلم «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا»
- گنگستری یا فیلمفارسی؟!/ نگاهی به سریال «یاغی»
- فیلمنامهی جزئینگر، اجرای دقیق/ نگاهی به سریال «یاغی»
- رسیدن به درکِ درست از نقش/ نگاهی به بازی طناز طباطبایی در فیلم «بی رویا»
- بنبست/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- جابجایی، هویت و چند داستان دیگر/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- پراکندگی و عدم یکپارچگی در روایت/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- بیداری حقیقی/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- «بی رویا»؛ کابوسی بی سر و ته
- در نشست رسانهای «بیرویا» عنوان شد؛ فیلم درباره جابهجایی هویت است/ متن پایانی در جریان پروانه نمایش به فیلم اضافه شد
- استوار بر سایر اجزا و عناصر/ نگاهی به موسیقی فیلم «دسته دختران»
- عشق است و آتش و خون/ نگاهی به فیلمهایی که از زنان میگویند؛ «دسته دختران» و «هِناس»
- یک بیگ پروداکشن بیخاصیت/ حسادت زنانه یا حس مادرانه/ نگاهی به فیلمهای «دسته دختران» و «بیمادر»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- سنگرم اندازه همان کافه ام بود





