سینماسینما، عباس نصراللهی
اگر پرویز شهبازی را در ابتدای راه فیلمسازیاش خلاق و بیپروا بدانیم، و کمبودهای فیلمهای ابتداییاش را پشت این خلاقیت و بیپروایی پنهان کنیم، در ادامهی مسیر فیلمسازیاش میتوانیم کارگردانی را ببینیم که همچنان اصول کارگردانی را تا حد زیادی رعایت میکند و اما فیلمنامههایش همواره دچار مشکلات اساسیای میشوند که کارگردانی اصولی نیز نمیتواند به فیلمهایش کمک کند تا به سطح قابلقبولی برسند. در میان فیلمهای متاخری که خودش ساخته، «عیار ۱۴» فیلمی قابل قبول است که انتخاب اشتباه بازیگرانش ضربهی بزرگی به آن میزند، «دربند» در سطحی متوسط رو به بالا قرار میگیرد، «مالاریا» به دلیل ضعفهای فراوان فیلمنامه و اشتباه در انتخاب بازیگران تبدیل به یک فاجعه میشود و «طلا» که میتوانست فیلم خوبی باشد، با حفرههایی فراوان و به نظر با عدم درک درست استتیکی در بیان مینیمال، سقوط بدی میکند. «خانه دختر» نیز که فیلمنامهاش را شهبازی به نگارش درآورده بود، بازهم همان مشکلات اساسی فیلمنامهنویسی را دارد (حتی اگر حذفیات فیلم را در نسخهی نهاییاش در نظر بگیریم). اما با نگاه به تمامی این آثار میتوان یک حلقهی گمشده در راه فیلمسازی شهبازی را به وضوح دید، اینکه او احیانا چیزی را هنگام نگارش و پرداخت فیلم میبیند ولی نمیتواند به طور کامل به بیننده انتقال دهد، و نتیجهاش میشود اینکه فیلم به ناگاه یک پرش اشتباه، یک فلشبک اشتباه و یا یک سطحینگری آشکار در پرداخت مساله را درون خود میبیند. و این موضوعی است که در تمام فیلمهای یاد شده میتوان جستجو کرد و یافت.
«طلا» با یک معرفی خوب از شخصیت اصلی خود، یعنی منصور (هومن سیدی) آغاز میشود. یک جوان کاملا معمولی در جامعهی ما که کارگر یک کارخانه است و از حرفهایش میتوان فهمید که رویای بزرگتری در سر ندارد جز اینکه حقوقی بگیرد و یک زندگی ساده داشته باشد. او از کار اخراج میشود و با دوست خود، یعنی دریا (نگار جواهریان) و دوستان دیگرش، رضا (مهرداد صدیقیان) و لیلا (طناز طباطبایی) تصمیم میگیرند تا بیزینس خود را راه بیندازند (جملهای که خودشان استفاده میکنند). صحنهی معرفی این چهار نفر کنار یکدیگر در کافه و تصمیمشان برای راهاندازی شغلی مستقل، میتواند کلیدیترین صحنهی فیلم باشد. از این منظر که با دادن کمترین اطلاعات و تلف کردن کمترین زمان ممکن، موضوعی را مطرح میکند و به سرانجام میرساند. آن هم موضوعی مهم برای چهار نفری که از طبقهی متوسط جامعه هستند و باید تمام زندگیشان را برای انجام کاری وسط بگذارند. اگر اشارات زیرمتنی این صحنه را بتوانیم بپذیریم و خود را آگاه کنیم که این چهار نفر پیش از این مدتها دربارهی این کار حرف زدند و حالا تصمیم به انجام دادن آن گرفتند، این صحنه برایمان قابل قبول خواهد بود. اما مشکل دقیقا از جایی آغاز میشود که شهبازی پایه و اساس فیلمش را بر همین صحنه استوار میکند. یعنی تمام اتفاقات دیگر فیلم نیز همینقدر کوتاه، سریع و به نوعی مینمیال (از لحاظ دادن اطلاعات و صرف زمان برای یک موضوع خاص) روایت میشوند. و این فیلم فیلمی نیست که بتواند چنین شکلی را در تمام صحنهها و سکانسهایش برای روایت بپذیرد. زیرا خردهداستانهایی به میان میآیند که به طور قطع پرداخت دقیقتر و بیشتری میخواهند و چون گرهافکنی و گرهگشایی فیلم بر پایهی آنها شکل میگیرد، پس هیچ راهی جز پرداخت دقیق و با جزییات ندارند.
منصور و دریا به عنوان شخصیتهای اصلی فیلم که بناست کنش اصلی قصه را نیز رقم بزنند، برای ما تا حدودی واکاوی میشوند، اما هیچکدام از خرده پیرنگهای مربوط به آنها به درستی شکل نمیگیرند و همین موضوع پایانبندی فیلم را به طور کامل از منطق دراماتیک خارج خواهد کرد. همانطور که گفته شد، اگر تصمیم این چهار نفر برای راهاندازی یک شغل را با توجه به میزان اطلاعاتی که فیلم در جای درستی به شکل مینیمال به ما میدهد، بپذیریم، دیگر کنشهای حاصل شده از این اتفاق را نمیتوان در فیلمی با این سبک و سیاق و با نگاه رئالیستیاش پذیرفت. برای نمونه، داستان پول قرض گرفتن منصور و دریا از لیلا و سپس برافروخته شدن لیلا برای بازپسگیری پولش و در مقابل ناراحتی منصور و کنار کشیدن خود از کار، تماما در یک سکانس سه دقیقهای نتیجهگیری میشوند که با نگاه به این سکانس هیچیک از ابعاد این موضوع را نمیتوان به درستی دریافت کرد. نه برافروخته شدن لیلا (با توجه به قرارش با دریا و آگاهی او از وضع مالی دریا) و نه پا پس کشیدن منصور و دعوایش با رضا، شکلی دراماتیک و منطقی و درست از لحاظ کشمکش به خود نمیگیرند. اتفاقاتی که باعث میشوند تا منصور و دریا به فکر دزدی بیفتند و از این نظر بسیار مهم هستند. از طرفی حضور طلا به عنوان شخصیت فرعی مهم در فیلم که کنش انتهای فیلم را به خود متصل میکند، به هیچوجه احساساتی را برنمیانگیزد که تا این حد بتواند در فیلم تاثیرگذار باشد و پایانبندی فیلم را به خود اختصاص دهد. اما اوج این اشتباهات فیلمنامهای، در جایی است که دریا از منصور میخواهد که دلارهای پنهانشدهی پدرش را سرقت کند. راضی شدن منصور (با چنین شخصیت محافظهکاری که از او دیدهایم) بسیار بد اتفاق میافتد و بدتر از آن موقعیت مکانی است که پدر دریا، دلارها را پنهان کرده است. زیرزمینی که دیگران نیز کلیدش را دارند و هرکسی میتواند واردش شود.
تناقضات موجود در اثر که شخصیت منصور را به قهقرا میبرند، باعث میشوند تا هم محافظهکاری ابتدایی او و هم تغییر ناگهانیاش که هیچیک از ابعاد آن مشخص و ملموس نیست، هر دو بیثمر و به دور از منطق دراماتیک باشند. و قطعا سوالاتی در پس این تناقضات و در مواجهه با فیلمی رئالیستی از درون جامعه و با این شکل از شخصیتها به وجود خواهند آمد. و در نهایت «طلا» اثری است که خوب آغاز میشود اما با دستان خود و با گپهای فراوان فیلمنامهای بدل به اثری ضعیف میشود که قدرت ندارد تا احساسات مخاطب را برانگیخته کند و ما را با بخشی از جامعه که درگیر مسالهای خاص هستند روبهرو کند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- گفتوگوی سینمایی نسلها/ نگاهی به مستند «موج نو»
- نمایش «رکسانا» در بخش مسابقه جشنواره فیلم دریای سرخ
- یسنا میرطهماسب و زهرا امیرابراهیمی بهترین بازیگران جشنواره توکیو شدند
- حضور گسترده فیلمهای ایرانی در معتبرترین جشنواره سینمایی آمریکای لاتین
- در جستجوی رویا/ نگاهی به فیلم «بیرویا»
- تقلید زندگی/ نگاهی به فیلم «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا»
- گنگستری یا فیلمفارسی؟!/ نگاهی به سریال «یاغی»
- فیلمنامهی جزئینگر، اجرای دقیق/ نگاهی به سریال «یاغی»
- رسیدن به درکِ درست از نقش/ نگاهی به بازی طناز طباطبایی در فیلم «بی رویا»
- بنبست/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- جابجایی، هویت و چند داستان دیگر/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- پراکندگی و عدم یکپارچگی در روایت/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- بیداری حقیقی/ نگاهی به فیلم «بی رویا»
- «بی رویا»؛ کابوسی بی سر و ته
- در نشست رسانهای «بیرویا» عنوان شد؛ فیلم درباره جابهجایی هویت است/ متن پایانی در جریان پروانه نمایش به فیلم اضافه شد
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تحلیل رسانههای فرانسوی از حضور فیلم رسولاف در بخش مسابقه کن/ یک انتخاب سیاسی
- محمد رسولاف با «دانه انجیر مقدس» به کن باز میگردد
- سینماسینما/ گفتوگو با کن لوچ درباره «بلوط پیر» و دیگر چیزها/ امید، فعالیتی سیاسی است
- فیلم ترنس مالیک به جشنواره کن نرسید/ لیلا حاتمی با مریم مجدلیه به ونیز میرود؟
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
آخرین ها
- به تو هم سخت میگذرد؟/ نگاهی به فیلم «منطقه تحت نظر»
- معرفی پروژه جدید کارگردان «باربی»؛ گرتا گرویگ «نارنیا» را میسازد
- معرفی داوران جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- اختتامیه دومین دوره جشنواره «عروسکخونه»/ پیشکسوتان و فعالان عرصه کودک به سمت احیای نمایشهای عروسکی میروند
- عسگرپور: از جانب مدیران کم تسلطِ سطحینگر، مورد حمله قرار میگیریم که شما از فروش فیلمها خوشحال نیستید/ از کجا به کجا رسیدیم!
- پخش سریال «حشاشین» در ایران ممنوع شد
- همراه اول حامی برگزاری ششمین رویداد ایران اکسپو
- حضور معاون وزیر حملونقل و زیرساخت ترکیه در غرفه همراه اول
- محاکمه در خیابان/ نگاهی به تازهترین قسمت سریال «افعی تهران»
- جایزه بزرگ جشنواره کازابلانکای مراکش به «برندهها» رسید
- ۲ انیمیشن ایرانی به جشنواره معتبر انسی راه یافتند
- «رُخ» بهترین مستند جشنواره فیلم مسکو شد
- «آوای ابرها» به جشنواره کاریبتونز کلمبیا راه یافت
- ۳ جایزه جشنواره مسکو به «آه سرد» رسید
- خانواده قاتل از «بیبدن» شکایت میکنند؟
- فوت کارگردان فرانسوی برنده نخل طلا و سزار/ لوران کانته درگذشت
- نسخهی آزادیِ لانتیموس/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- نکوداشت اکبر زنجانپور در نوزدهمین «شب کارگردان»
- حضور همراه اول در بزرگترین نمایشگاه فناوری ترکیه
- معرفی همراه اول بهعنوان کارفرمای برتر سلامتمحور
- «در سایه سرو» از جشنواره ایتالیایی جایزه گرفت
- فیلم ایرانی نامزد قدیمیترین جایزه سینمایی اروپا شد
- کیوسکهای دیجیتال نخستین اپراتور سلامت کشور رونمایی و نصب شد
- تحلیل رسانههای فرانسوی از حضور فیلم رسولاف در بخش مسابقه کن/ یک انتخاب سیاسی
- فیلمهای «رکوردزن» و زنگ خطر برای آینده این سینمای محترم!
- «هواخوری» روی صحنه میرود
- تمدید مهلت شرکت در جشنواره «خیمه شب بازی»
- سینماسینما/ گفتوگو با کن لوچ درباره «بلوط پیر» و دیگر چیزها/ امید، فعالیتی سیاسی است
- نسخه ویژه نابینایان «همسر» با صدای مسعود فروتن منتشر میشود
- نمایش «شیرین» کیارستمی در جادوی سینما بنیاد حریری