تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۱۵ - ۱۰:۵۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 165562

مجید فضایلی در ضمیمه قاب کوچک جام جم نوشت : به‌حساب سن و ماه و سال و سابقه که به ماجرا نگاه کنیم، من هنوز به دنیا نیامده‌بودم که محمدرضا شهیدی‌فر کارش را در تلویزیون شروع کرده‌بود. سابقه رادیویی‌اش هم به کنار. از برنامه «تا هشت‌ونیم» که بگذریم، برنامه مهم دیگری در کارنامه محمدرضا شهیدی‌فر هست که من این روزها آرزوی دیدنش را دارم: «اینجا فرداست». تصورش را بکنید یک نفر ۲۰سال پیش، برنامه‌ای را طراحی و تولید و اجرا کرده وضعیت ایران در سال ۱۴۰۰ را پیش‌بینی کند! اگر دستم به آرشیو صداوسیما می‌رسید، حتما آن برنامه را از لابه‌لای آن گنجه بی‌انتها بیرون می‌کشیدم و می‌گذاشتم پیش چشم مردم و می‌گفتم بیایید ببینیم چه خیالاتی که در سر داشتیم یا نداشتیم و حالا چه حال و روزی پیدا کرده‌ایم، چه بهتر و چه بدتر، چه روشن‌تر و چه تاریک‌تر. برای من اما محمدرضا شهیدی‌فر بیش از هر چیزی در مردم ایران سلام تعریف می‌شود. آن برنامه معظم صبحگاهی با جمعی بی‌نظیر از توانمندترین مجری‌های رادیو و تلویزیون و اتفاقاتی که منِ دانش‌آموز را پیش از رفتن به مدرسه پای تلویزیون میخکوب می‌کرد. هنوز یادم هست برای دیدن گفت‌وگویی که برنامه با آقای هوشنگ مرادی کرمانی داشت، خودم را به مریضی زدم تا صدق و صفای
آقای قصه‌گو را در قاب روشن شبکه دو ببینم. ابتکارات و نوآوری‌ها و نقاط درخشان «مردم ایران سلام» کم نیستند، از معرفی کردن فردی مثل شهاب مرادی به تلویزیون و جامعه تا اجراهای درس‌آموزی از زنده‌یاد محمدعلی اینانلو و جهانگیر کوثری و جواد آتش‌افروز و بسیاری موارد دیگر. با تمام شدن مردم ایران سلام، مدتی گذشت تا این‌که باز هم چشم به تلویزیون دوختیم و این بار تماشاگر «پارک ملت» از شبکه یک شدیم. باز هم با جمعی از توانمندترین عوامل و دقیق‌ترین طراحی‌ها. با گفت‌وگوهایی که رنگ‌وبویی تازه داشت و تلاش می‌کرد جامعه خراشیده‌شده سال‌های بعد از اتفاقات تلخ سال ۸۸ را دوباره دور هم جمع کند. ایده امید ساختن در برنامه در آن روزگار، اگر از فکر کردن به ایران۱۴۰۰ در ابتدای دهه ۸۰، بدیع‌تر و البته ضروری‌تر نبوده نباشد، حتما کم‌اهمیت‌تر نیست و دریغا که دیدیم که نشد و چند ماه بعد از شروع به کار پارک ملت به سرمایه بزرگ تلویزیون جفا شد و هم تلویزیون متضرر شد و هم مخاطبان. این میان، آن کسی که کم نیاورد و باز هم کار کرد و فکر کرد و طراحی کرد، محمدرضا شهیدی‌فر بود. او به اتاق فکر خندوانه رفت و در کنار رامبد جوان و فواد صفاریان‌پور و محمود کریمی و سجاد افشاریان و خیلی‌های دیگر بنای کاری را گذاشت که هنوز هم مایه افتخار و سربلندی صداوسیماست. خندوانه، با حضور محمدرضا شهیدی‌فر، نه در قامت مجری که در قامت عضو اتاق فکر – که البته بسیار بیش از این تأثیر داشت – تبدیل به برنامه‌ای موفق شد.
خیلی از عناصری که پیشتر در برنامه‌های شهیدی‌فر دیده‌بودیم، به خندوانه هم راه پیدا کردند. از پرچم ایران که سال‌های سال زینت‌بخش مردم ایران سلام و پارک ملت بود تا توجه به اقوام و گروه‌ها و سنت‌های بومی ایران‌زمین. اگر در مردم ایران سلام این عنصر با آن تصاویر بزرگ از لبخندها در دکور برنامه حضور داشت، در خندوانه نمایندگانی از اقوام مختلف با لباس‌های محلی‌شان حضور پیدا کردند و گستردگی و تنوعی به این برنامه پرمخاطب بخشیدند، که پیشتر از آن نمونه‌های خیلی زیادی برایش نمی‌توان به یاد آورد. بخش مهمی از کارهایی که در خندوانه در سال‌های مختلف اجرا شد، ثمره ایده‌پردازی‌های محمدرضا شهیدی‌فر بود. می‌توان به‌صورت مشخص به موضوع استندآپ کمدی اشاره کرد که خود شهیدی‌فر گفته‌بود این ایده از ابتدا مطرح شد اما برای اجرای آن نیاز به مقدماتی بود که فصل‌به‌فصل و گام‌به‌گام پیش رفت تا این‌که کاملا شکل گرفت و در فصل‌های مختلف در شکل و شمایلی گوناگون به روی صحنه آمد. نکته‌سنجی‌های شهیدی‌فر در طراحی گفت‌گوها و نظارت دقیقش در تدوین نهایی را هم باید به فهرست بلند نقش‌آفرینی‌های این آقای کاربلد در خندوانه اضافه کرد.  برای نوشتن این یادداشت کوتاه، چند مصاحبه قدیمی از آقای شهیدی‌فر را مرور می‌کردم. جالب بود هیچ جا از دلایل حذف شدن پارک ملت حرفی نزده‌بود و همیشه با احترام از تلویزیون و مدیرانش و حتی مسببان آن جفا یادکرده و حتما جز این از کسی که گفته «آبروی تلویزیون کشور آبروی ماست» انتظار نمی‌رود.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها