تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۳/۲۰ - ۱۱:۰۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 157083

 سید رضا یکرنگیان (مدیرمسئول انتشارات خجسته) در روزنامه ایران نوشت :

زنده یاد «عبدالله تربیت» را از سال ها قبل می شناختم، از سال ۱۳۵۰، شاید هم یک سال بعدتر. هر چه هست این دوستی قدمتی ۵۰ ساله دارد، طی این نیم قرن آشنایی و مراوده همیشگی، او را مردی بسیار دقیق و موشکاف یافتم. حتی لحظه ای را به بیهودگی تلف نمی کرد. تا همین اواخر هم دنبال یادگیری نکات و مسائلی تازه بود. عبدالله، شیمیدان بود و سال ها مدیریت فنی «شرکت پاکنام» را برعهده داشت؛ نه فقط در حوزه فرهنگ و هنر، بلکه در حیطه کاری اصلی اش هم فردی بسیار کاربلد بود. با وجود بازنشسته شدن اما هفته ای یکی، دومرتبه به آنجا سر می زد و… البته فعالیت های فرهنگی اش هم برای او دست کمی از تحصیلات و تخصص کاری اش در شیمی نداشت و شاید نتوان گفت که شیمی فعالیت اصلی اش بود یا هنر. از همان اوایل دهه پنجاه که سینمای آزاد مورد توجه اهالی هنر قرار داشت؛ او هم از فعالان این عرصه بود. حافظه عجیبی هم داشت، کافی بود اسم فیلمی را کنار او می گفتیم تا به سرعت اسم و فامیل همه عوامل ساخت، از کارگردان گرفته تا بازیگر و تصویربردار و حتی تاریخ ساخت آن را بگوید. آن قدر که کار تصحیح اسامی مندرج در پنج- شش جلد کتابی را که نشر «روزنه کار» درباره فیلم منتشر کرده برعهده گرفت. کار ترجمه را از مجله «خوشه» شاملو شروع کرد، در سینمای آزاد هم برای نشریات مختلفی می نوشت و ترجمه می کرد، «مجله سینما» ازجمله آنها بود که همکاری صمیمانه ای با آنان داشت. آن سال ها که درک فیلم های زبان اصلی برای بسیاری از ما دشوار بود، پیش از پخش فیلم خلاصه ای از فیلم و حتی دیالوگ های آن را ترجمه می کرد، کپی می گرفت و در اختیار تماشاگران می گذاشت. در بسیاری از جشنواره ها در انتخاب آثار شرکت داشت و کتاب های بسیاری را هم به تنهایی در حوزه ادبیات و سینما ترجمه کرد. دقت و وسواسی مثال زدنی در انتخاب واژه ها داشت؛ در خاطرم هست که سال ها قبل کاری از «ناباکوف» به نام «شکوه» را ترجمه و منتشر کرده بود. هرچه گفتم آن را ویرایش دوباره ای کرده و منتشر کن، قبول نکرد. بدون بهره گیری از هیچ کلاسی به زبان های انگلیسی و فرانسه مسلط بود، از سویی آلمانی و پرتغالی هم می دانست. منزوی بود و هرگز دنبال جنجال و مطرح ساختن خود و کارهای متعدد ارزشمندش نبود. با این حال علاقه مندان بسیاری از طریق مراوده با او یا مطالعه آثارش از دانش و تجربه اش بهره مند شدند. با گشاده رویی زیادی با جوانان علاقه مند مواجه می شد و اصلا در انتقال داشته های خود خساست به خرج نمی داد. طی همه این سال ها، هر پنجشنبه گفت وگو یا دیداری داشتیم؛ حدود یک هفته قبل هم صحبت کرده بودیم که درباره «هانا آرنت»، اندیشمند آلمانی بود. به لطف برخورداری اش از دانش و مطالعه بسیار، هر مرتبه صحبتمان حداقل یک ساعتی به طول می انجامید؛ شیفته «استنلی کوبریک» بود و صحبت هایمان هم اغلب درباره فرهنگ، هنر و مسائل اجتماعی بود. با این حال متاسفانه به سبب منزوی بودن هرگز آن طور که باید و شاید قدر او را ندانستند. دریغ و افسوس که چنین مترجم و صاحبنظری را در عرصه فرهنگ و هنر ازدست داده ایم. نیم قرن دوستی یک عمر است. بدرود او با زندگی را باورم نمی شود؛ ای کاش این گنجینه گرانبها را قدر دانسته بودند. بعید می دانم به راحتی کسی جایگزینش شود. یادش گرامی باد.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها