تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۶ - ۱۵:۲۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 92386

بهمن فرمان آرا در بخشهایی از مصاحبه خود با آرمان حرفهای جالبی زده است .

به گزارش سینماسینما ، فرمان آرا گفته : در فیلم دلم می خواد ،مثلا موقعی که «بهرام فرزانه» برای افسردگی می‎‌رود پیش دکتر روانشناس، در شات اصلی که ما گرفتیم، مردم در سه طبقه به صف ایستاده‎‌اند که این می‎‌رود بالا تا به دکتر برسد. یک گروهی که برای پروانه نمایش آمدند، گفتند که این به نظر ما نشان می‎‌دهد که همه ایران افسرده‎‌اند و یک طبقه‎‌اش را در بیاورید. ما هم یک طبقه‎‌اش را در آوردیم. این گروه رفتند، دو سال بعد، گروه بعدی آمدند و گفتند یک طبقه دیگرش را هم دربیاورید گفتم آقا، این که نمی‎‌تواند از توی ماشین بپرد در مطب. ما یک داستانی را داریم تعریف می‎‌کنیم یا مثلا یک سکانسی هست که فرزانه می‎‌رود از مغزش اسکن می‎‌کنند. بعد دکتر می‎‌گوید چیزی نیست. فرزانه می‎‌گوید «این آهنگی که می‎‌شنوم اذیتم می‎‌کند». کلماتی آنجا گفته می‌شود که گفتند نباید باشد. غیر از چیزهای این فرمی که یک لغت اینجا عوض کن و یک لغت آنجا عوض کن اتفاق دیگری برای فیلم نیفتاد. اینها اکثرا میز را چسبیده‎‌اند و منطق را نه. آن میزی که چسبیده‎‌اند به هر دلیلی و به هر مدتی که هست، می‎‌خواهند بابت «بهمن فرمان‎‌آرا» که در شرایط عادی هم بابت پروانه نمایش دادن به او فحش می‎‌دهند، دیگر این را مضاعف نکنند. برای خیلی‎‌های دیگر به همین ترتیب رفتار می‎‌کنند : چرا «عصبانی نیستم» ۴، ۵ سال در صف اکران ماند یا چرا «آشغال‎‌های دوست‎‌داشتنی» این همه وقت هنوز اجازه نمایش ندارد. هیچ انقلاب و هیچ براندازی با یک فیلم اتفاق نیفتاده. چرا یک کتاب باید ۱۱ سال اجازه چاپ نداشته باشد؟ کتاب بسیار خوب «کلنل» نوشته آقای دولت آبادی باید چاپ شود. شما نگاه کنید چاپ کتاب در پیش از انقلاب ۲ هزار جلد بود، الان اکثر کتاب‎‌هایی که چاپ می‎‌شوند با تیراژ ۱۰۰۰ جلدی است؛ بر فرض که ۳ هزار جلد چاپ کنند، مملکت ما ۸۰ میلیون نفر است. چرا فکر کنیم که یک داستان ممکن است ضربه زننده باشد؟ ما که نه تلویزیون دستمان است و نه روزنامه‎‌های زیاد. همه ابزار دست شماست؛ واهمه از یک رمان را من برای هیچ دولتی نمی‎‌فهمم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها