تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۲۱ - ۱۱:۳۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 167422

چهارصد و نودمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری و با حضور مانی پتگر فیلمساز و منتقد و با اجرا و کارشناسی سامان بیات دوشنبه ۲۰ دی در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

به گزارش سینماسینما به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهارصد و نودمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری و با حضور مانی پتگر فیلمساز و منتقد و با اجرا و کارشناسی سامان بیات دوشنبه ۲۰ دی در سالن ناصری خانه هنرمندان ایران میزبان علاقمندان بود.
مانی پتگر دستیار کارگردان، دستیار تدوین و عکاس در فیلم «آب، باد، خاک»، در نشست نمایش و نقد و بررسی فیلم در سینماتک خانه هنرمندان ایران گفت: شاید امیر نادری سناریوی فیزیکی برای برخی از فیلم هایش نداشت، اما تجربه سال‌های سال در فیلم‌هایش منعکس است و به قول خودش با دونه به دونه سلول‌های وجودش فیلم می‌‌سازد.

بعد از نمایش این فیلم مانی پتگر با بیان مقدمه‌ای درباره شرایط ساخت «آب، باد، خاک» گفت: بعد از فیلم «تنگسیر» به امیر نادری پیشنهاد داده بودند فیلمی لباسی با بودجه سنگین به مانند «تنگسیر» در مورد داد شاه بسازد، و او حتی برای لوکیشن یابی‌ به سیستان و بلوچستان می‌‌رود ولی‌ دیرتر تصمیم می‌گیرد به سینمای هنری و شخصی‌‌تر بپردازد، بنابر این غیر از اینکه راه “سینمای تجاری‌-هنری” را ادامه نمی دهد، بلکه با پول خودش و منوچهر احمدی فیلم «مرثیه» را می‌‌سازد که فیلمی کم قصه و سیاه است و در دوره شاه توقیف شد. «جستجو۱» و «جستجو۲» هم که بعد از انقلاب ساخته شده ا‌ند خیلی‌ کم قصه هستند. او در ظاهر سناریو را در «آب، باد، خاک» در شب قبل از فیلمبرداری می‌نوشت، اما مسلما کل نگاه و سلیقه او به سینما نیز در این شرایط راهنمایش بود. او همیشه می‌گفت نتیجه کار مهم است که چقدر باور پذیر باشد. باور پذیر نه لزوما به معنای واقع گرا، بلکه باور پذیر در دنیای فیلم. و فیلمساز یا دنیای بیرون را می‌سازد یا دنیای خودش را. این گفته‌اش شبیه حرف تارکوفسکی هم بود که بعد‌ها به آن برخوردم. (البته دیرتر متوجه شدم که ترکیبی‌ از این دو نگاه را هم می شود در ذهن داشت، و در حقیقت «دونده» و «آب، باد، خاک» فیلم هایی بودند که از ترکیب عناصری از دنیای بیرون و دنیای شخصی‌ِ فیلمساز ساخته شده بودند.)

این فیلمساز ادامه داد: منابع الهام امیر نادری در «آب باد خاک» فلاهرتی و به ویژه فیلم «مرد آران» او، گابریل گارسیا مارکز و ون کوگ بوده اند. بعدها که «مرد آران» را دیدم متوجه شدم واقعا موج‌های «آب باد خاک» در برخی از پلان‌ها شبیه فیلم فلاهرتی است و امیر نادری البته فیلمسازی ست که همیشه منابع الهام خود را با کمال تواضع عنوان می‌کند.

پتگر با اشاره به خاطره‌ای از همراهی با امیر نادری ادامه داد: وقتی در زمستان سال ۶۴ مشغول صداگذاری فیلم در استودیوی ارشاد بودیم، گفتند فیلم جدید هرتسوگ «فیتزکارالدو» که قرار است در فجر نمایش داده شود، در آن روز برای کارمندان ارشاد نمایش دارد. به سالن نمایش فیلم رفتیم و به زبان آلمانی فیلم را دیدیم.

یک جورهایی از شباهت‌هایِ این دو فیلم تعجب کردیم، البته شباهت از لحاظ حسی، وگرنه این فیلم‌ها از لحاظ بصری قطب مخالف هم بودند. «فیتزکارالدو» پر از آب و درخت و سبزی بود و فیلم نادری پر از خاک، با کمی‌ آب و بدون هیچ درختی، ولی‌ انگار روح مشترکی داشتند. شرایطِ ساخت فیلم هرتزوگ و نادری هم خیلی‌ شبیه بود و نادری همانجا گفت «مهم نیست شرایط ساخت فیلم چقدر سخت باشد، مهم نتیجه کار است.» این جمله او همیشه به یادم ماند.

سامان بیات مجری و کارشناس نشست نیز در ادامه به ۴۵ نمایشِ فیلم در جشنواره‌های خارجی‌ اشاره کرد. پتگر نیز در این باره گفت: تازه باید این را هم در نظر گرفت که۳۳ سالِ پیش در سال ۶۸ تعداد فستیوال‌ها کمتر و حجم نگارش درباره فیلم‌ها هم کم و معمولا در قالب ریویو بود. درباره «آب باد خاک» متاسفانه منتقدان در ایران در مجله فیلم عمدتا نقد منفی نوشته بودند. اما درباره «دونده» از ۸ نقد در مجله فیلم، دو تای آن‌ها واقعا از ادب هم خارج بودند و خسرو دهقان بیشتر از اینکه فیلم را نقد کند، فیلمساز را نقد می‌‌کرد.

وی در پاسخ به این سوال که آیا امیر نادری با فیلمنامه سر صحنه می‌رود یا نه، بیان کرد: در فیلم «جستجو۱» و «جستجو۲» و «انتظار» هم نادری در زمان فیلمبرداری فقط یک طرح کلی‌ را در ذهن داشت و جزییاتِ فیلمنامه در زمان فیلمبرداری نوشته می‌‌شد. شاید نادری سناریوی فیزیکی برای برخی از آثارش نداشت اما تجربه سال‌های سال در آثارش جمع است. یکبار از او پرسیدم که او چطور هم هیچکاک را دوست دارد که می گوید: بعد از نوشتن سناریو فیلم برای من تمام است و اصولا زیاد حوصله زمانِ فیلمبرداری را ندارم و هم آنتونیونی که خیلی‌ اوقات با یک طرح کلی‌ کار می کرد و فیلمنامه دقیقی نداشت؟! و او گفت نتیجه کار مهم است.

پتگر درباره نگاه نادری به لوکیشن گفت: نادری همیشه ذکر می‌‌کرد که لوکیشن است که به او می‌گوید چکار کند. به جز فیلم «ساز دهنی» و «تنگسیر» او که قصه بر آن‌ها حاکم است، در همه فیلم‌هایش شهریا جغرافیای وقوع قصه،کاراکتر اصلی یا کاراکتر فرعی مهمی در فیلم به شمار می‌‌رود. پتگر در پایان درباره گرایش نادری به آمریکا بیان کرد: نظرِ شخصی‌‌ام این است که امیر نادری به نوعی همزمان رابطه عشق و تنفر با آمریکا دارد. او لوکیشن‌های آمریکا را دوست دارد اما ساختار فیلم‌هایش نه تنها با سینمای کلاسیک آمریکا، که حتی با با سینمای مستقل آن نیز تفاوت دارد و حتی گاهی‌ کاملا در تضاد با روایت و ساختار فیلم‌های آمریکایی هستند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها