تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۱/۲۲ - ۰۳:۲۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 150451
سینماسینما، حسن حقیقی
سریال بچه مهندس سه در حال پخش از شبکه تماشاست و البته سری چهارمش این روزها در حال ساخت. در ارزیابی کلی این فصل را ضعیف‌تر از فصل اول و به نسبت بهتر از فصل دوم می توان قلمداد کرد. اما این برتری را نباید به معنی توفیق  پنداشت چرا که هر چه روند حسی و منطقی فصل اول قابل قبول و تاثیرگذار بود دو فصل بعدی سرشار بود از اشکالات ریز و درشتی که خلاصه اش را باید به نگاه نادرست سازندگانش تعبیر کرد. مقصر ردیف اول این نزول کیفی را هم باید فیلمنامه ای دانست که در فصل اول به قلم سجاد ابوالحسنی پر بود از موقعیت های حس آمیز و درگیرکننده از زندگی پسربچه ای که از بدو تولد به پرورشگاه سپرده می‌شود و قرار است سریال روایت سرگذشت او با چاشنی تلخ و شیرین زندگی اش باشد. اما متاسفانه از فصل دوم با تغییر نویسنده قصه سرنوشت جواد جوادی دیگر آن عناصر باورپذیر و دنبال کردنی اش را نداشت. پیوستن حسن وارسته به عنوان فیلمنامه نویس جدید کار که سابقه اش نشان از مهارتش در نوشتن آثار کمدی و نه جدی می‌داد و از آنجاییکه داستان از روز اول از درون ذهن او خلق نشده بود، نهایتا باعث شد فیلمنامه پرورش درستی پیدا نکند و در این میان کارگردان در اجرای فیلمنامه که یک فصل را با شخصیت های سریال زندگی کرد نیز تلاشی برای رفع نقص هایش نداشت تا فصل دوم نکات قابل دفاعی نداشته باشد که هیچ، علامت سوال در باب چرایی ساخت ادامه اش آن‌هم با این کیفیت را ایجاد کند که چه لزومی دارد ادامه دادن روایتی که نه تنها ذره ای، نشانه های تاثیرگذار فصل یک را ندارد بلکه صرفا یک افسوس و تاسف از هدر رفتن قصه ای جذاب را هم موجب می‌شود. فصل دوم یک‌سری موقعیت پرورش نیافته و به بیراهه رفته دارد که دلش می‌خواهد از هر دری حرف بزند و کلی قصه های فرعی غیرضروری به سریال وارد کند. سخت می‌شد امید بست به فصل سوم اثری که در فصل دو درست پیش نرفته اما خب موضوع دست نیافتنی هم نبود و پرداخت و طراحی بهتر می‌توانست عامل نجات بخش باشد. اما پخش قسمتهای ابتدایی فصل سوم نشان داد سریال متاسفانه دوباره چوب بنای نادرست بالا رفته در فصل دوم و نگاه ساده انگارانه سازندگانش را خورده است. روایت سریال از همان ابتدا سرگردان میان جدی گرفتن و نگرفتن است و این اشکال بزرگی بود که در کنار شدت بالای تصنعی بودن بازیها سبب شد این سرگردانی بیشتر خودنمایی کرده و کیفیت اثر را پایین بیاورد. موضوعی که از قسمت اول به شدت روی آن مانور داده شده بود تاکید روی روایتی بود که بی دلیل احساسات بیننده را نشانه می‌گرفت. و البته در بعضی از آنها نیز موفق عمل می‌کرد، البته نه توفیقی واقعی چرا که بالاخره بیننده انسان است و توانش در تشخیص سریع درست و غلط درگیر شدن احساسش شاید کمی سخت. از همین حربه اما نویسنده و کارگردان به وفور در روایت اثر استفاده کردند تا شکست ها و توفیقات زندگی جواد سریال را بیشتر توی چشم بیاورند حال اینکه این تمهید بیشتر اوقات کمدی ناخواسته ای را شکل می‌داد که در ادامه اش پشیمانی و شرمندگی درونی از چرایی تماشای سریالی  را به دنبال داشت که سازندگانش بسیار ساده انگارانه و سطحی به موضوع نگاه و آن‌را روایت کرده اند. در واقع نگاه غیرواقع بینانه و باورناپذیر و به طور حتم پرورش نیافته و تزریق شده به سریال در طول تماشای سریال مدام آدم را اذیت می کند که سازندگان با چه دیدگاهی اینهمه ماجرای توی ذوق زننده را کنار هم چیده اند. البته سریال از بابت اهمیت سرنوشت جواد جوادی در نزد بیننده خیالش راحت  بود و همچنان نان فصل اول موفقش را خورد اما متاسفانه سازندگان قدردان آن روایت منطبق بر روانشناسی و دلپذیر در فصل یک نبودند و در سری های بعدی با یک‌سری موقعیت قوام نیافته و بیهوده سرنوشتی باورناپذیر را برای زندگی شخصیت اصلی سریال رقم زدند. در این میان بازیهای به شدت ضعیف بازیگران که میزان تصنعی بودنش در بسیاری از موقعیت ها آدم را به خنده و افسوسی ناخواسته وا می‌دارد مزید بر علت شده تا نمای کلی اثر بیشتر در معرض آسیب قرار بگیرد. البته نباید از نظر دور داشت که چند قسمت پایانی سریال در حکم ناجی کمی به داد سریال رسید و اثر را از آن وضعیت تحمل ناپذیر درآورد اما اینها بازهم مرهم ضعفهای بیشمارش نبود و سریال به‌سان کوادکوپتر های نمایش داده شده در آن و به واسطه مشکلات ساختاری اش نه پرواز و عملکردی موفق و نه  فرودی مناسب را تجربه نکرد. نهایتا اینکه سریال چنانچه در پی فصل چهار موفق و ماندگار است باید فکری به حال زاویه نگاهش و همچنین بازیگرانش بکند که بیشترشان در باورپذیری نقش ها دچار مشکلات اساسی هستند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها