تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۲۹ - ۱۱:۲۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 167960

 علیرضا نراقی در ایران نوشت :

کار منتقد زیر سوال بردن ماهیت وجودی یک اثر نیست. این خلاف ذات آزاداندیشی و عقلانیت در نقد است. منتقد هیچ گاه در این جایگاه – و حتی در مقام تایید کسی در این جایگاه – نیست که بگوید فلان اثر نباید ساخته شود و ساخته شدن بهمان اثر ضروری است. هر اثر هنری پیش از به وجود آمدن یک امکان است؛ یک استعداد که می تواند عینیت پیدا کند یا هیچ گاه زاده نشود. اما پس از خلق شدن دیگر نمی توان وجود آن را نادیده گرفت یا سرکوب کرد. وظیفه منتقد کشف استعداد و اراده اولیه، تحلیل روند پرورش آن و سنجش و نقادی اثر نهایی بر مبنای آن امکان و استعداد است.

اما گاه در ادبیات نقد این سال ها، خاصه بواسطه حضور ثابت و یکه تازانه برخی منتقدان در تلویزیون و تحمیل زاویه تنگ نگاهشان به مخاطب، اصل وجود و به نمایش درآمدن برخی آثار زیر سوال می رود و حتی انکار می گردد. گویی که منتقد عضوی از شورای نظارت و ارزشیابی است.

ممکن است برخی در پاسخ به این صورتبندی، به آثار بی ارزش و مبتذلی اشاره کنند که با سرمایه های مشکوک ساخته می شوند و فاقد هرگونه ارزش هنری یا حتی سرگرم کننده هستند. درست است که دیدن چنین آثاری آزار دهنده است اما باید این نکته را در نظر داشت که تولید آنها از نظر توجیه اقتصادی و همچنین ساختار و محتوا معلول واقعیت است و نه علت آن.

در راستای تولید و سرمایه مشکوک باید گفت که آثار اینچنینی برآیند عدم شفافیت و بی اصول بودن تولید در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی هستند. این وضعیت محصول فقدان یک بخش خصوصی شفاف و ضابطه مند و همچنین سیاست های متغیر و کوتاه مدت است که بیشتر از تنظیم بازار عرضه و تقاضا، آن را آشفته می کند. نتیجه این دخالت های در طول سالیان آثار سفارشی پرهزینه اما کم اثر بوده که روی دیگر سکه آن تولید انبوه کمدی های سطح پایین و غیرقابل تحمل شده است. در چنین وضعیتی نقد منتقد باید بیشتر متوجه سیاستگذاری و ساختار معیوب و کوتاه مدتی افق ها باشد، نه نفی آثار برآمده از این شرایط.

بسیاری از آثار مورد نفی از نظر ساختار و محتوا ضعیف هستند اما ضعف آنها خود برآیند یک ضعف فرهنگی و آموزشی کلی تر است. آثاری با محتوا و ساختاری ضعیف و سطحی بیش از هر چیز نشانه ضعف های عمده در فرهنگ و سلیقه عمومی هستند که جای دیگری ساخته می شوند؛ همچنین نشانی از ضعف های عمده ما در تربیت و آموزش فیلمسازند. اگر نقد منتقد تبدیل به نفی اثر شود آنگاه آن ریشه های غلط فرهنگی و آن واقعیت سلیقه مبتذلی که ساخت و نمایش اثر مبتذل را ممکن می کند مورد توجه قرار نمی گیرد و نقد هیچ گاه به ریشه ها راه پیدا نمی کند.

عبارت فیلمفارسی که توسط دکتر هوشنگ کاووسی برای سینمای عامه پسند پیش از انقلاب وضع شد خود نوعی از این نفی بود. فیلمفارسی تمام آثار را یک کاسه کرد، تفاوت ها را نادیده گرفت و با نفی یک واقعیت فرهنگی، اجتماعی، منتقد را در تحلیل و بررسی جزئیات و ویژگی های اثر تنبل کرد. درست است که اثر برای نقد شدن باید بدیهیاتی فکری و ساختاری را دارا باشد، اما نقد خوب درباره یک اثر بد هم، می تواند ارزشمند باشد و به علت ها برسد و توضیح دقیقی از چرایی ضعف ها بدهد.

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها