تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۰/۱۰ - ۱۸:۰۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 76206

سینماسینما، آرامه اعتمادی:

چیـست آدم؟ تــجـلـی ادراک/ یـعنـــی آن فــهم مـعنی لـولاک

انسان‌ها گوناگون‌اند و زیبایی و چشم‌نوازی طبیعت و جهان هستی در تفاوت همین شکل‌ها و رنگ‌ها و خصوصیات فردی است. «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» مستندی است بر پایه‌ این دیدگاه قدیمی و احتمالا تکراری. گرچه فیلم درباره سرنوشت متفاوت بشر است، اما این مستند از این مفهوم کلیشه و تکراری تا حدی دور می‌شود.

سام کلانتری به‌عنوان کارگردان سعی کرده تا عروسک‌هایی بزرگ‌تر نه فقط به جهت ظاهر و اندازه، بلکه به واسطه جایگاه اجتماعی‌شان را برای نمایش قصه‌اش به کار گیرد؛ عروسک‌هایی که پیش از این کمتر سراغ آن‌ها رفته‌اند، گرچه در سینمای بلند داستانی ایران و جهان نمونه‌هایی قصه‌گو و موفق ساخته شده‌اند، مثل فیلم «خواب سفید» یا «لارس و دختر واقعی»، اما هم‌چنان در سینمای مستند و داستانی انتخاب مانکن‌‌های بی‌جان و بی‌روح می‌تواند نشانه‌ای تقریبا نو و دست‌نخورده با جای کار زیاد برای انتقال مفهوم و پیامی باشد.

در صحنه‌های ابتدایی فیلم، مخاطب با تصاویری دقیق و هنرمندانه در فیلم‌برداری و استفاده از نماهایی تمیز و چیده‌شده، از پایه و اساس شکل‌گیری مانکن‌ها با آن‌ها آشنا می‌شود تا پیام فیلم از همان ابتدا در شباهت با زندگی انسان رخ‌نمایی کند. مانکن‌ها مثل آدمیزاد و خلقتش، قدرت انتخاب برای شکل و سر و ظاهر و رنگ پوست و سلامت یا ناقص و معلول بودنشان ندارند. آن‌ها حتی نمی‌توانند خانه و خانواده‌شان را انتخاب کنند، اما کاملا بدیهی است که برخلاف آدمیزاد مانکن‌های قلعه حسن‌خان بی‌اراده‌ و فاقد قدرت تصمیم‌گیری برای ادامه و انتخاب مسیر زندگی و راهشان هستند. حضور آن‌ها در فیلم اشاره‌ای است به زندگی اکتسابی و شاید اجباری انسان.

از دیدگاه برخی فلاسفه، روح و قلب، رسالت وجودی انسان و وظیفه‌ مهمی را که برای آن سر از این دنیا درآورده، به سرانجام می‌رسانند و جسم و کارکردش در طبیعت و ماهیت زندگی، جزئی از لایه‌های بیرونی ذات بشرند که همه در خدمت او هستند. وجدان، عقل و منطق و هوش به کمک روح و جان می‌آیند تا شکل زندگی ناخواسته و انتخاب‌نشده را تغییر دهند و به همین دلیل واضح و روشن آدمیزاد می‌تواند مسیر زندگی‌اش را به انتخاب خودش تغییر دهد. مانکن‌های قلعه حسن‌خان، عروسک‌های بی‌ادراک و بی‌اراده هستند که در همین حال هم بی‌شباهت به بشر امروز نیستند، و مخاطب به‌راحتی می‌تواند مفهوم بسیار ساده و آشکار فیلم را لمس کند و تقدیر رقم‌خورده این عروسک‌ها را درک کند.

از دیدگاهی دیگر همه اقشار بشر از یک واحد خلق شده‌اند و ریشه‌شان یکی بوده، اما پس از جدا شدن از یکدیگر و مهاجرت به سرزمین‌های مختلف، صفات ژنتیکی به‌عنوان صفات برتر و فائق بر دیگر موارد پدید آمده‌اند (!) و ژن‌های دیگر در آن مناطق امکان بقا و رشد پیدا نکرده‌اند. محیط و منطقه زندگی، که به مرور زمان با تکثیر نسل بشر، با آن اُنس گرفته‌اند، سبب تفاوت آدمیزاد شده است، همان‌گونه که در کتاب‌های دینی و رساله‌های قابل استناد و از همه مهم‌تر قرآن و انجیل هم آمده و به آن اشاره شده است.‌ برای مثال در سوره روم گفته شده از نشانه‏‌هاى قدرت خالق هستی اختلاف زبان‌هاى شما و رنگ‌هاى شماست. برخی از مفسران در تفسیر این آیه نوشته‌اند: «بی‌شک زندگی اجتماعی بشر بدون شناخت افراد و اشخاص ممکن نیست. اگر یک روز همه انسان‌ها یک شکل و یک قیافه و دارای یک قد و قواره باشند، در همان یک روز شیرازه زندگی به‌ هم می‌ریزد. نه پدر و فرزند و همسر از بیگانه شناخته می‌شوند و نه مجرم از بی‌گناه، یا بدهکار از طلبکار، یا فرمانده از فرمان‌بر و رئیس از مرئوس و میزبان از مهمان، چنان‌که دوست از دشمن شناخته نمی‌شود و جنجال عجیبی برپا خواهد شد.» همان‌گونه که فخر رازی این را نشانه عظمت پروردگار می‌داند.

در فیلم سام کلانتری هم با تاکید بر این تفاوت، یکی سیاه می‌شود، یکی سفید، یکی دست و پایش ایراد دارد و دیگری خوش‌تراش و مناسب است. قالب‌ریزی مانکن‌ها متفاوت‌اند و همین تغییر ساختاری‌شان باعث شده آن‌ها سر از جاهای مختلف درآورند؛ یکی می‌شود ویترین لباس‌های گران‌قیمت و مجلل یک فروشگاه لوکس در یک مرکز خرید مدرن و دیگری گوشه‌ای از خیابان در کنار یک مغازه کوچک لباس‌هایی ازمدافتاده و ارزان می‌پوشد. چند مانکن دیگر که اتفاقا سر و شکلشان خیلی هم تر و تمیز و شسته و رفته نیست، سر از کارگاه یک هنرمند درمی‌آورند تا نماینده هنر آن هنرمند و گروهش باشند و در یک گالری با عزت و احترام رونمایی شوند و پیام‌های متعدد و انتزاعی را به مخاطبان منتقل کنند. اتفاقا همان‌ها هم مثل همان مانکن‌های لوکس فروشگاه مدرن، با عزت و احترام به‌روز یا کهنه و سوخته (!) می‌شوند، یا مفهوم خالق و هنرمند به آن‌ها سنجاق می‌شود تا تابلویی دیدنی برای مخاطبانی خاص شوند. اما همین مانکن‌های سانتیمانتال‌شده هم توانایی مقابله با بلایایی را که به سرشان می‌آید، ندارند، که این روایت تصویری در فیلم کلانتری، در مفهوم، آن‌ها را بی‌شباهت نمی‌کند به انسان‌هایی که معلول در استفاده از داشته‌ها و موقعیت خود هستند و همچون یک عروسک مسکوت و نابینا و ناشنوا زندگی را می‌گذرانند.

یکی از دلایل دیدنی شدن «مانکن‌های قلعه حسن‌خان»، نماها و زاویه دوربین مناسب برای نشان دادن حالت‌های این عروسک‌هاست که استفاده درست از نورهای تیره و روشن یا قرار گرفتن به جای چشم یکی از مانکن‌ها و دنبال کردن کارگر کارگاه در دورترین نقطه شهر تا مرکز و بالای شهر، نگاه خوب رضا تیموری را به‌عنوان فیلم‌بردار نشان می‌دهد که احتمالا تجربه سام کلانتری به‌عنوان کارگردانی که تجربه عکاسی حرفه‌ای داشته، در آن بی‌تاثیر نبوده و استفاده پلان‌ها و سکانس‌های تیموری زیر قیچی به‌اندازه و به‌جای روزبه فراز‌مند فیلم را با پیام و مفهومش همراه کرده است. درمجموع «مانکن‌های قلعه حسن‌خان» مستندی نیمه‌بلند با کشش و ریتمی مناسب و چفت و بستی محکم است که نه‌تنها مخاطب خاص و عامش را بی‌حوصله و کلافه نمی‌کند، بلکه او را به فکر وامی‌دارد.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها