سینماسینما، منوچهر دین پرست: زن در موقعیتها و فضاهای فرهنگی در تاریخ، تفسیرها و تاویلها و حتی جایگاههای متمایزی یافته است. از زنان عارف تا زنان خانهنشین؛ از معشوقههای حاکمان کامروا تا معشوقههای شاعران تغزلی. اما در میان همه روایتهای مختلف در باب زنان، حضور اجتماعی زنان در تاریخ بسیار کمرنگ بوده است. طی یک قرن اخیر ما با حضور جدی زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و حتی سیاسی روبهرو بودیم که نقشهای مختلفی ایفا کردهاند. فیلم «یه وا» را نیز میتوان فیلمی اجتماعی با تمرکز به نقش زنی که دچار تحولات مهمی در زندگیاش شده، دانست. یه وا زن جوان و زیبای ارمنی است که از همسر اولش صاحب دختری میشود، اما در دوران عشق و زیبایی همسرش را از دست میدهد و با مرد دیگری ازدواج میکند. او که قرار بود یه وا و دخترش را به نیکی سرپرستی کند، اما در روزی شوم که سیاهمست بود، پس از درگیری ناخواستهای با یه وا جانش را از دست میدهد. سرپرستی فرزندش به خانواده شوهرش داده میشود، اما او به روستای دورافتادهای در ارمنستان میرود و سعی میکند هویتش مخفی بماند تا به خارج از کشور رود. داستان فیلم موقعیتها و تکههای مختلفی را همراه دارد که ما را با یه وا همراه میکند. فیلم یه وا نمونهای است از زنانی که نتوانستهاند در رویارویی با فردیت به انزوایی ناخواسته کشیده شوند. او زنی در مقام عاشق و مبارز است. او برای زیبایی دلفریبش به سلوکی دست مییابد که مخفی شدنش عین عدم تزلزل در وضعیت فردی و روحی است که خود را برای کسی که دوستش دارد، روایت میکند.
با این پرسش گفتوگویمان را آغاز کنیم؛ چطور شد که موضوع فیلم «یه وا» را به دست آوردید و چه رگههایی در ذهنیت شما شکل گرفت که «یه وا» را ساختید؟
اولین بار سال ۱۹۹۹ ایدهای در ذهنم شکل گرفت، تقریبا با همین ساختار. واقعیت اینکه تمام این سالها سعی کردم فیلم بسازم. بارها برای فیلمنامههای مختلفی اقدام به دریافت پروانه ساخت کردم، اما به مرحله تولید نرسید، یا فیلمنامههایی که ارائه کردم، موفق به دریافت مجوز نشد. برای «یه وا» ابر و مه و… دست در دست دادند و امکان ساختنش مهیا شد. خوشحالم که «یه وا» ساخته شد. «یه وا» یکی از فیلمنامههایی بود که نوشته بودم و همیشه دوست داشتم یک روزی بسازم. اما درباره رگههای موضوع، معمولا ابتدا یک تصویری در ذهن شکل میگیرد که یک تهمایه موضوعیتی دارد. بعد معمولا تصاویر زیادتر میشود و به مرور قصه با تصاویری کنار هم قرار میگیرند.
این فیلم را سال گذشته در جشنواره دیدم. یک درام اجتماعی تاریخی است. یک برههای تاریخی از کشور ارمنستان است که شما روایت میکنید. این روایت شما تا چه اندازه توانسته به حقیقت تاریخ معاصر ارمنستان نزدیک باشد؟
در طرح اولیه فیلمنامه فکر میکردم در مرز ایران و افغانستان، یا مرز ایران و عراق بسازم. برایم آن فضای بحرانی و ملتهب مهم بود، فضای ناامنی و هراس جنگ. و در چنین فضایی میخواستم موضوع اجتماعی را روایت کنم. در واقع آن جغرافیا و آن برهه از تاریخ یک بستر است. اما نکته خوبی را اشاره کردید و آن هم حقیقت است. سعی کردم بفهمم حقیقت زندگی مردم در آن منطقه چگونه است و به آن بپردازم و حتیالمقدور به آن وفادار باشم.
شما در فیلم «یه وا» زنی را نشان میدهید که تنهاست و با دخترش زندگی میکند. بر اساس اتفاقی که نشان میدهید، همسر اولش را از دست میدهد و همین دختر از شوهر اولش است. بعد از مدتی بر اثر اتفاقی شوهر دومش نیز از دست میرود و حتی یه وا متهم به قتل شوهرش میشود و به روستایی نسبتا دورافتاده میرود و میخواهد از واقعهای که نسبتا برایش دهشتناک بوده، دور شود. شما دور بودن را به آن حقیقتی که ازش نام بردید، نزدیک میبینید؟
اینطوری به موضوع نگاه کنیم؛ مگر میتوانیم از حقیقت فرار کنیم؟ یکی از موضوعهای «یه وا» چالش فرار از حقیقت بود. که هر چقدر هم از حقیقت فرار کند، جایی در زندگی یقهاش را میگیرد. این جزو آن مسائل فرامتنی «یه وا» بود که برای من یک دلمشغولی بود، که در مقابله با حقیقت، در جایی که دیگر راهی برای فرار نیست، چه کار میکند؟
یه وا میان آشکار شدن حقیقت و تمایلات شخصی خودش دچار تردید است.
انسان از حقیقت یک واقعیتی را در زندگی برای خودش درست میکند. جایی این دو تا تصویر روی هم نمینشیند و مجبور است که عینک بگذارد. مجبور است این تصاویر (حقیقت و واقعیت) را به یک میدان فوکوسی برساند. معمولا در این میدان فوکوس بخشی از تمایلات میماند و بخشی جایی برای ماندن ندارد. اما چقدر انسان توانایی دارد که با حقیقت روبهرو شود.
آیا یه وا این توانایی را داشت که با واقعیت روبهرو شود؟
بله.
ولی در فیلم به اینگونه نبود. دائما در حال فرار است.
یه وا طی داستان مجبور میشود با واقعیت روبهرو شود. فرایند زندگی او را به سمت واقعیت سوق میدهد. طبعا انتخاب او نیز در این فرایند نقش دارد. حتی انتخاب مسیر فرار.
این زن نمونه یک زن ارمنی است که در غوغای جنگ زندگی میکند. شما روایتی از منطقه جنگی هم به مخاطب ارائه میکنید. آیا یه وا نمونهای از زنان ارمنی است که با واقعیت روبهرو نشدند؟
نمونه بسیاری از زنان همه جای دنیاست، در واقع بسیاری از انسانهای دنیا. بههرحال تواناییهای انسانها در مواجهه با واقعیت تلخ و موقعیت سخت متغیر است. حالا اگر زن باشی، به مراتب سختتر است. این فقط حقیقت پرسوناژ فیلم نیست، بلکه در واقعیت حتی برای من هم به این گونه است. برای زن مواجه شدن با حقیقت سختیهای خاص خود را دارد. بستر جامعه بستر امن و راحتی برای مواجهه نیست. به طور مثال یکی از بخشهای فیلم این بوده که یه وا از شوهر اولش حامله بوده و هیچ اثری هم از آن وصلت نیست و تمام آن آدمها مرده اند و یه وا مانده که چه جوابی به معیارهای اخلاقی اجتماعش باید بدهد. بهناچار تن به یک ازدواج دوم میدهد، که این تن دادن زندگی را برایش سخت و سختتر میکند.
شما برای اینکه این تن دادن به معیار را سادهتر کنید، یک زن دیگر را در فیلم نشان میدهید که او هم با همین مشکلات و مصایب روبهرو شده و او هم عاشق شده و باردار شده و او هم برای اینکه از فضای سنگین روستا فرار کند، از یه وا کمک میگیرد. شما یه وا را در یک یه وای دیگر تکثیر کردید.
یه وا بعد از هشت نُه سال دقیقا با همان موقعیت مواجه میشود. در حقیقت پرسوناژ آنا کمک میکند که فضای یه وا مجددا بازسازی شود. البته بازسازی کامل نه. بلکه آینه مشبک آن است که در مقابلش قرار میگیرد. یه وا آینه آنا است. ما اگر این دو زن را در یک زمان قرار میدادیم، چگونه رفتار میکردند؟ ما این دو زن را در دو زمان متفاوت با هشت نُه سال فاصله داریم. گویی میخواستم بستر راحتتری برای مواجهه با حقیقت برای یه وا و چشمانداز حقیقت برای آنا ترسیم کنم. فکر کردم این موقعیت را برای این زنها ایجاد کنم که چگونه این دو با آن مواجه میشوند.
اما «یه وا» بخشی از روایت منطقهای است که درگیر جنگ است. شما در فیلم برخی از وجوه خشن جنگ را نشان میدهید مثل کشته شدن پسر بر اثر انفجار مین.
منطقه ناامن برزخوار جزو ذات فیلمنامه بود. در چنین بحرانی انسانهای گیرافتاده چگونه رفتار میکنند. خود برخورد یه وا با رفتارها و برخوردهاست که حقیقت را آشکار میکند. باید بگویم که آن فضا و آن آدمها را میشناختم و واقعا میخواستم آن فضا در فیلم ایجاد شود. در عین حالی که مسئلهای که در این فیلم اتفاق افتاده، میتواند در جاهای مختلفی نیز اتفاق بیفتد.
چقدر از محتوای فیلم «یه وا» بخشی از زندگی شخصی شماست. شما به مثابه یک فیلمساز زن ارمنی خودتان را در فیلم روایت کردید؟
بخشی از فیلم حسوحالم در جنگ ایران و عراق است؛ زمانی که تهران بودیم و بمباران میشد. آن حس و اضطراب که بعد چه میشود؟ آن زمان مصادف بود با نوجوانیام. آن زمان خیلی قصه میساختم، که اگر این اتفاق میافتاد، بعدا چه میشد. دائما با این قصهها بازی میکردم و بسیاری از این حسهای اضطراب و ناامنی را طبعا تجربه کردم. بهخصوص زمان بمباران، برادرهایم خط مقدم بودند، یکیشان سرباز و دومی صنعتگر بود.
به عبارتی «یه وا» بخشی از تاریخ آناهید آباد هم هست؟
قطعا نمیتواند دور از من باشد. بهتر بگویم، دغدغههای شخصی ام بود.
این نکته خوبی هم هست که فیلمسازی بتواند خودش را در فیلم تجلی دهد و نکته منفی هم نیست که بتوان آن را نکوهش کرد.
معتقدم فیلم باید به خود فیلمساز نزدیک باشد. درنهایت بخشی از دغدغهها، دلمشغولیها، علایق فیلمساز عیان و پنهان در فیلم به تصویر کشیده میشود. حتی گاهی ناخودآگاه اتفاق میافتد. سعی کردم صادق باشم. اما یک نکته را اعتراف کنم. همه چیز از یک عکس شروع شد. زنی با چتری در دست دارد فرار میکند. این لحظه یک زن است که زیر باران فرار میکند. بعد شروع شد که چرا فرار میکند؟ کجا میرود؟ و…
فیلم «یه وا» خیلی نرم و زنانه است. شاید هم به خاطر اینکه کارگردانش هم زن است، توانسته یک فیلم زنانه را به مخاطب انتقال دهد. از سوی دیگر نیز توانسته صحنههای خشونت را به حاشیه براند. در فیلم آن صحنهای که کودک بر اثر انفجار مین کشته میشود، شاید صحنه دیگری در فیلم نمیبینیم. آیا فکر نمیکنید این فیلم که تا این حد زنانه است، نیاز نداشت خشونت کشته شدن یک کودک را نشان دهد؟ بههرحال از دست رفتن کودک تحت هر شرایطی دردآور است. فکر نمیکنید این قسمت فیلم توانسته مخاطب را آزار دهد؟
با این سوال که این قسمت فیلم آزاردهنده است، قبلا هم مواجه شده بودم.
قبول دارید؟
بله.
پس عامدانه بوده؟
بله. دقیقا. از زمان طرح فیلمنامه بسیاری از دوستان که فیلمنامه را میخواندند، اصرار داشتند از مرگ بچه منصرف شود. ولی اصرار داشتم که این اتفاق بیفتد.
اگر اصرار داشتید، چرا صحنههای کشته شدن و جان دادن و تغسیل و تدفین و عزاداری و شیون مادر داغدیده را تا این اندازه طولانی کردید. من صدای گریه را در سالن سینما هم شنیدم که طرح میکنم.
در دکوپاژ پلانهایی داشتم که متاسفانه امکان گرفتنش مهیا نشد «در XLS سیاهجامگان تابوت بر دوش از کلیسا به سمت قبرستان در حرکت هستند.» قطعا چون زن هستم، شاید تاثیر آن در فیلم احساس میشود. اما اگر این بستر خشونت جنگ در فیلم را به تصویر نمیکشیدم، کنتراست را چطور باید تصویر میکردم؟ آن هم جزو حقیقت و واقعیت زندگی این نوع آدمهاست. حتی زندگی خود ما هم هست که جنگ را از سر گذراندیم. همین الان سوریه چه وضعی دارد. درست است که بخش پر لیوان را روایت کردن خوب است، اما لیوان بخش خالی هم دارد. تلخی بخشی از ذات زندگی این آدمهاست. اگر این بستر ناامنی را فراهم نمیکردم، دروغ یه وا عیان نمیشد. در این صحنه است که یه وا به کمک کودک مجروح میآید و سعی میکند جانش را نجات دهد، اما نتیجه نمیدهد و بقیه متوجه میشوند که او معلم نیست، بلکه یک پزشک است. یه وا در موقعیتی قرار میگیرد که بازی دروغش را ادامه دهد، یا حقیقت آشکار شود. یک بخشی از حقیقت هم این است که یه وا که تا این اندازه محترم بود، اکنون دروغگو هم محسوب میشود. این فردی که دروغ گفته، چرا باید دروغ بگوید و دلیل آن چیست؟ ما به نکته دیگری هم نگاه کنیم که یکی دیگر از پرسوناژهای فیلم مجموعه روستاست. آنها هم روایت خودشان را دارند. آنها هم در یک بستری قرار میگیرند که چه سرنوشتهایی در آنجا رقم میخورد. بیا فکر کنیم اگر آن موقع که یه وا حامله بوده، دروغ نمیگفت، اصلا ازدواج دومی نداشت، چه اتفاقی میافتاد؟ یا وقتی که آنا اقدام به خودکشی میکند، میمرد، چه اتفاقی میافتاد؟ مرگ داوید یکی از نکاتی است که آنطوری که ما فکر میکنیم، نشد. سناریویی که در فیلم ما در ذهن خودمان ترسیم میکنیم، رقم نمیخورد. برنامهای که یه وا برای خودش ترسیم میکند، رخ نمیدهد و زندگی به گونهای دیگر رقم میخورد. منظور من این است که مرگ داوید یک بخش آن تراژدی است و بخش دیگر آن آشکار شدن حقیقت است. از دل مرگ حقیقت آشکار میشود.
شاید بتوان گفت یکی از نکات فیلم این است که حقیقت برای مخاطب بهآهستگی آشکار میشود و به یکباره برای مخاطب رخ نمیدهد. اما به عبارتی دیگر آشکارگی حقیقت جنبههای اخلاقی هم دارد. یعنی شما در فیلم سعی کردید سویههای اخلاقی مواجه شدن با حقیقت را هم ترسیم کنید؟
هر کسی از ظن خود شد یار من. آدمهای آن روستا هر کدام از زاویه خودشان با حقیقت روبهرو میشوند. مدیر آن مدرسه تصور میکند یه وا آدم بسیار خطرناکی است. یا آدمهایی هم برای یه وا احترام قائلاند. وقتی یادشان میافتد که او در جنگ چه فداکاریهایی کرده، به جنبههای دیگر هم نگاه میکنند. اینها جزو جذابیتهای قصه بود که باعث شد هر کسی از زاویه خودش با موقعیت مواجه شود. در چند جای فیلم ما موقعیتهای مختلف را برای آدمهای فیلم فراهم میکنیم. یک بازی جذاب ذهنی همیشه در زندگی من بوده و من دائما از آن لذت میبرم و آن واقعیت از زاویه دیگر است. اینکه آدمها حقیقت یک واقعیت را چگونه میبینند و چه زاویهای برای دیدن آن اتفاق انتخاب میکنند.
یکی از کاراکترهای فیلم شاهن است. این آدم کارش مرمت کلیسا بوده و در حین کار به یک موقعیت تاریخی برمیخورد و کار کلیسا را به باستانشناسان واگذار میکند که آنها وضعیت تاریخی کلیسا را بررسی کنند. به عبارتی، شما این موقعیت را میسازید و این فرد را در آن قرار میدهید که تا این جای کار که مرمت بود، به عهده من است، از این به بعد بر عهده باستانشناسان است. کار باستانشناس کشف لایههای مختلف و گردوغبارگرفته و مدفونشده از حقیقت است. به عبارتی، یه وا هم چنین شخصیتی است. او در لایهها مدفون شده و افراد دیگر باید آن لایهها را کشف کنند. در فیلم انتظار میرفت مواجهه شاهن و یه وا یک مواجهه عاشقانه باشد، اما این مواجهه عاشقانه نیست. هر دو تمایل دارند آشکارگی به تعویق بیفتد.
نکته جذابی را باز کردید. این نکته جذابی است که شخصیت شاهن دارد. اتفاقا لایهها را کشف میکنند. کار شاهن مرمت کلیساست، ولی ناخواسته مجبور میشود کمی هم حفاری کند… بیایید فکر کنیم اگر شاهن در این روستا نبود، یه وا چه کار میکرد. یه وا یک حس و عشق جدیدی را تجربه میکند. اما او یک پرونده در گذشته را دارد که آن پرونده را باید ببندد. یه وا در فیلم فقط یک بار و کامل، آن هم به شاهن اعتراف میکند؛ در زیر باران در ماشین و در یک فضای بسته امن خصوصی. در واقع اگر یه وا گناهی مرتکب شده بود، اعترافش را انجام میدهد و خودش را از این گناه خلاص میکند. کار شاهن پیدا کردن لایههاست و درست قبل از اینکه پرونده یه وا به دست پلیس بیفتد، او کارهایش را انجام داده است. این دو عاشق هم شدهاند. بیشتر آشکارگری نیست که به تعویق میاندازند، بلکه پرونده گذشته باید بسته شود. در نظر بگیرید که برای یه وا دخترش از هر چیزی مهمتر است.
در تکمیل صحبتهای شما به نکتهای اشاره کنم. فردی در فیلم متهم به دزدی از کلیسا میشود که بعدا متوجه میشوند درباره او اشتباه میکردند. درباره یه وا هم قضاوتهای عجولانهای صورت میگیرد که بعدا متوجه میشوند اشتباه میکردند. دو قضاوت عجولانه و دو سویه اخلاقی را ما در فیلم میبینیم. با تمام این موارد که شما طرح کردید، به نظر میرسد «یه وا» بیش از آنکه فیلم داستانگو باشد، فیلمی است که به ما مانیفست اخلاقی میدهد؟ آیا شما مضمون فیلم را اخلاقگرا میدانید؟ آیا در پس ذهنتان به دنبال این بودید که مبانی اخلاقی را که در نظر دارید، به مخاطب انتقال دهید؟
من اصلا نخواستم به مخاطب درس دهم.
من هم اصلا دنبال این نیستم که بگویم شما به مخاطب درس دادهاید، بلکه در فیلمتان سویههای اخلاقی را برای مخاطب آشکار میکنید.
میخواستم قصهای را تعریف کنم، موقعیتی در فضای باورپذیر ایجاد کنم، که کنش و واکنش پرسوناژها عمل و عکسالعملها را در چهارچوب قصهای روایت کنم. بیصبرانه منتظر هستم تحلیلها را بشنوم.
بههرحال فیلم شما دارای سویههای اخلاقی نیز هست. به نظرم هر هنرمند و فیلمسازی از آن اول نمیگوید که فیلمم را بر پایه یک مانیفست اخلاقی بنویسم. ناخودآگاه در فیلمش سویههای اخلاقی را پررنگتر میکند. مثلا فیلمسازی به سویههای جنایی و معمایی توجه دارد و فیلمساز دیگری نابهسامانیهای اجتماعی را مدنظر قرار میدهد. از فیلمسازان معاصر کشورمان هم میتوان به اصغر فرهادی اشاره کرد که او وقتی فیلم «درباره الی…» را میسازد، مشاهده میکنیم در این فیلم مسئله دروغ و پنهانکاری بسیار پررنگ است و این دو موضوع کاملا به اخلاق مربوط است. قطعا فرهادی نیامده که بگوید من فیلمی میخواهم بسازم که مخاطب یاد بگیرد که دروغ نگوید. شما هم همینطور، به دنبال این مسئله نبودید. اما بعد از اینکه مخاطب فیلم را دید، ما متوجه میشویم که با انبوهی از سویههای اخلاقی روبهرو هستیم. از حضور یه وا در یک روستا تا زمانی که تکلیفش را باید دادگاه مشخص کند. شما برای اینکه سویههای اخلاقی را کمتر کنید، از امر زنانه و موقعیت تاریخی و از بحران منطقه و جنگ آنجا هم بهره گرفتید. این بهرهگیری باعث شده که توازنی در فیلم برقرار شود.
قطعا با شما موافقم. انسان جذابترین بخش قصه است؛ پیچیدگی و و رفتارهایش و اینکه چگونه رفتار میکند. چیزی که یه وا دائما با آن روبهروست. اینکه انسان در موقعیتهای مختلف چگونه رفتار میکند. اگر به اخلاقیات بار مثبت یا منفی ندهیم، کاملا با شما موافقم. اما چه موقعیتی پیش میآید که انسان دروغ میگوید، اگرچه همه توافق داریم که دروغ امر بدی است. این بخشی است که کاملا برایم جذاب است.
بله. یک موقع آدم در موقعیتهای کاملا منفعتطلبانه و حریصانه قرار میگیرد، یا شاید در چالشهای اخلاقی قرار میگیرد و دروغ میگوید. یه وا به مثابه یک مادر تمام عشق و زندگیاش دخترش است. او تن به هر چیزی میدهد، حتی دروغ. شما در فیلم قضاوت نمیکنید و به مخاطب این اجازه را میدهید که قضاوت کند.
بله، کاملا با شما موافقم.
هنرپیشه یه وا از پسِ نقشش بهخوبی برآمده است. با او چطور آشنا شدید؟ قبلا کاری از او دیده بودید؟
نارینه گریگوریان تا قبل از اینکه در یه وا بازی کند، در سینما بازی نکرده بود. در ارمنستان او بازیگر خیلی خوب و معروفی بوده. از یه وا تئاترهای متعددی دیده بودم. اما اصلا در ذهنم نبود که باید از او استفاده کنم. زمانی که فیلم جدی شد، وقتی که در گوگل سرچ میکردم که بازیگران زن ارمنی را ببینم، اولین عکسی که آمد، نارینه گریگوریان بود. او همان صورتی را داشت که در زمان نگارش فیلمنامه در ذهنم متصور بود. بعد از ملاقات با بازیگران متعددی، او انتخاب شد.
خود ایشان که متن «یه وا» را دید، چه مواجههای داشت؟
گفت که آرزو میکنم من این نقش را بازی کنم، اما بیشتر آرزو میکنم مناسبترین آدم برای این نقش انتخاب شود. او ماهها کار کرد. او بسیار شکیبایی داشت. نارینه بازیگر بسیار خوب و دوستداشتنیای است.
چه مواجههای در ارمنستان با فیلم «یه وا» شد؟
در اکران ارمنستان مواجهه خیلی خوب و دور از انتظار بود. خوشبختانه خیلیها فیلم را دوست داشتند، اما طبعا نقدهایی هم بر فیلم بود. یک تعداد معدود انتظار داشتند فیلم نسبت به جنگ موضعگیری داشته باشد، درحالیکه فیلم ضد جنگ است. آنهایی که شهدایی در جنگ داشتند، تمایل داشتند به این موضوع بیشتر توجه شود.
وقتی مادر را میبینیم که شیون میکند و فریاد میزند که بچه بعدی چه کسی است، به عبارتی، نمادی از تمام مادرانی را نشان میدهید که فرزندانشان را در جنگ از دست دادهاند. و این ضد جنگ بودن را در فیلم آشکار میکنید.
بله، مسئله ضد جنگ بودن که در لایههای زیرین فیلم نهفته است، تعداد کمی از مخاطبان را اذیت کرد، بهخصوص مادرانی که فرزندانشان را از دست داده بودند. ولی حرمت فیلم تحت هر شرایطی محفوظ ماند. اما همه بر این اذعان داشتند که «بله، این واقعیت زندگی ماست.» به خاطر دارم که کشیشی بعد از تماشای فیلم مردم را به مراسمی برای نیایش دعوت کرد که دعا کنند دیگر در کره زمین شاهد جنگی نباشند. روز یکشنبه که به مراسم رفتم، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. کلیسا مملو از جمعیتی بود که نیایش کردند چیزی به نام جنگ را دیگر تجربه نکنند.
معمولا اگرها دست نیافتنی هستند. شاید یکی از زیباترین وجههای هر انسانی به آن اگرها فکر کردن است. اگر قرار بود «یه وا» را دوباره بسازید، کدام صحنهها را دوباره میساختید و کجا را کم یا حذف میکردید؟
اگر «یه وا» را دوباره میساختم، صحنههایی را که امکان فیلمبرداریاش مهیا نشد، میگرفتم. صحنههای عروسی و حتی مسابقه خرسواری را حتما میگرفتم. نشاط و جنبوجوش را چند دقیقه بیشتر میکرد. پلان سیاهجامگان را که تابوت بر دوش هستند و از کلیسا به سمت قبرستان میروند، میگرفتم. گفتوگوی شاهن و یه وا را در محوطه کلیسا فیلمبرداری میکردم. آن کلیسا خیلی زیباست و به زیبایی بصری فیلم کمک میکرد. عروسیای را که هم اکنون در فیلم هست، حذف میکردم و عروسی پرنشاط فیلمنامه و دکوپاژ را میگرفتم. چون ما در فیلم تراژدی را داریم، اما طنز فیلم خیلی کم است. عروسی و مسابقه خرسواری میتوانست بسیار مورد توجه مخاطب قرار گیرد.
منبع: ماهانه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- ۳ فیلم و یک داور ایرانی در جشنواره ارمنستان
- «یه وا» بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در جشنواره ایتالیایی شد
- آناهید آباد: سینمای هنروتجربه نیاز به حمایت صددرصدی دارد/ حتی یک سالن اختصاصی نداریم
- جنگ، فرار و باز هم جنگ/ نگاهی به فیلم «یهوا»
- «یهوا» بهترین فیلم خارجی جشنواره آمریکایی شد
- یک زن، یک راز/ نگاهی به فیلم «یه وا»
- یک درام زنانه، آرام و عمیق/ نگاهی به فیلم «یه وا»
- این دروغ نیست، یه رازه!/ نگاهی به فیلم “یه وا”
- «یه وا» در آمریکا اکران میشود
- جایزه بنیاد بلونلیج ایتالیا برای همایون ارشادی و آناهید آباد
- نمایش «یه وا» در جشنواره فیلم ونیز
- زن مقتدر/ نگاهی به فیلم «یه وا»
- مادرانگی با طعم شکلات/ نگاهی به فیلم “یه وا”
- مام میهن/ نگاهی به فیلم «یه وا»
- تلواسههای جنگ و عشق/ نگاهی به فیلم «یهوا»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش