سینماسینما، آیدا مرادی آهنی
«مادر» روایت سرزمینی است که نابود میشود و نابود هم میکند، اما از نو میآفریند
۸۸ سال قبل وقتی گرنت وود تابلوی جنجالیاش، «گوتیک آمریکایی» را در موسسه هنر شیکاگو به نمایش گذاشت، چیزی که نصیبش شد، خشم و انتقادهای تند بود. کسی کاری نداشت که وود چرا میخواسته این چیزها را بگوید. نقاشیای که بعدها یکی از چند شاهکار جهان شد، آن زمان فقط یک توهین غیرقابل بخشش بود که نقاش با جزئیات، و بدون پردهپوشی، با رنگهای صریح روغنی روی یک بوم تقدیم دنیا کرده بود. حتی اگر از اینکه خود آرنوفسکی فیلمش را یک فحش/توهین دانسته، بگذریم، چیزهای زیادی هست که آدم با دیدن فیلم «مادر» به یاد تابلوی وود بیفتد. هرچند شاید فیلم آرنوفسکی بعدها هم شاهکار او حساب نشود.
در فضای رنگی «گوتیک آمریکایی»، نگاه مردِ نقاشیِ وود دوستانه نبود، و نگاه زن که به مرد بود، نگران و منتظر به نظر میرسید. اما خانه چه؟ خانهای که در پسزمینه نقاشی است. وقتی دوربین لیباتیک در قابی با فاصلهای دور خانه را نشانمان میدهد، میشود گمان کرد خانه نقاشی وود چندین و چند برابر شده و دوباره در انبوه سبز انتهای نقاشی جا گرفته. اما فقط این نیست؛ این خانه مانند رحمی امن برای دو ساکن آن است؛ زن و مردی که در ابتدا و در سکوت و صدای زنجرهها انگار تنها بازماندگان زمیناند. پشت دیوارهای خانه رازی است که خوف آن هیچ به زیبایی خانه ربط ندارد؛ همانطور که قدمهای نگران و مهربان زن به لحن ناسازگار مرد. به مرد نگاه میکنیم؛ نویسندهای که نمیتواند بنویسد. به نظر میرسد این موقعیت در هر داستانی شروع یک هشدار جدی است. آغاز یک فاجعه است. به اندازه موجودی که در دل دیوارهای خانه نفس میکشد، رازآلود است و ترسناک. برای همین وقتی پیرمرد مانند شیطانی شبانه جلوی خانه ظاهر میشود، وقتی مرد او را نه دوستانه، بلکه پدرانه میپذیرد، صدای پای اتفاقی شوم را میشنویم که در زنگهای مکررِ در، و صدای پای زن و فرزندان پیرمرد طنین منحوسی دارد. این خانواده غریبه همانقدر خودسر وارد خانه میشوند که شخصیتهای یک داستان سرزده به ذهن خالقش میرسند.
خانه که تا این زمان در لفاف حبابی معلق نفس میکشید، یا شاید بهتر است بگوییم مثل یک قاصدک شناور بود، حالا مانند ذهن آن خالق بیچاره هر روز بیشتر به لانهای آشفته شبیه میشود. به مکانی ناامن که دیگر نه قاصدک، بلکه کلبهای است که توفانی آن را به هوا بلند کرده باشد. این تازهواردهای ناآشنا و گستاخ رفتاری رویاگون دارند؛ هرچه میکنند منطق سست، عجیب و جادویی خوابها را دارد. شاید زن هیچچیز از مورت رینیِ «پنجره مخفی» نمیداند، اما ما دیدهایم که وقتی سروکله غریبهای در زندگی نویسنده پیدا شد، چطور اتفاقاتی که به نظر داستان میرسیدند، واقعیتی شدند که میشد بر اساسشان هزار داستان خوفناک نوشت. ما یادمان هست که وقتی جک تورنسِ فیلم «درخشش» نمیتوانست بنویسد و سوژهای به ذهنش نمیرسید، هتلی که خانه خانواهاش بود، به چه جهنمی تبدیل شد. زنِ فیلم «مادر» اینها را نمیداند. او فقط میخواهد آن بهشت اساطیری، آن خانه خفته در پیله را مثل جنینی محافظت کند. بیخود نیست که مرد جایی میگوید خانه تو هستی. وحشت زن به غریزهای مادرانه و در عین حال خودخواهانه میماند. بگذارید یک بار دیگر برگردیم به تابلوی گرنت وود؛ زن تابلو در کنار «مونالیزا»ی داوینچی و «مادر» جیمز ویسلر سه زن شاهکار هنر نقاشی است. زن فیلم آرنوفسکی گاهی لبخند گنگ مونالیزا را دارد، گاهی چون مادر ویسلر در سکوت فرو میرود، و همیشه مانند زن گوتیک آمریکایی نگاه نگران اما حمایتگرش خیره به مرد است. نمیشود گفت آرنوفسکی واقعا این تابلو را مدنظر داشته، اما نمیشود تاثیر نور و تیرگی در هنر نقاشی را در فیلم انکار کرد. آنگونه که نور، مایل و ملایم از سمتی به صورت شخصیتها میتابد؛ دیگر نه فقط نور، که انگار بخشی از حالت چهره است. رنگ غالب فیلم، رنگ نارنجی سرخ آتشی است؛ ملیح اما هراسانگیز. همرنگ خطوط گدازههای آتشفشان که در دل آن قلب شیشهای رازآلود شناورند؛ نبضی که مرد و زن نتوانستند در امان نگهش دارند و حالا زن بیشتر از هرچیز میخواهد همه را، مرد و خانه را در کمدی بگذارد و درش را قفل کند. میخواهد در بطن پنهانی محافظتشان کند.
عشق دیوانهوارش ما را یاد همه الهامبخشان تاریخ هنر میاندازد. آنان که بذر تابلو یا رمان یا شعری جاودانه بودهاند. به همان همراهان و عاشقانی شبیه است که هیچچیز نمیخواستند جز آنکه برای هنرمند کافی باشند، جز آنکه هنرمند در را به روی همه آن مزاحمهای دیگر ببندد. اما آن شخصیتهای فضول و وقیح مرد را رها نمیکنند. نیمههای شب به سراغش میآیند و از او عزاداری میخواهند. هر جای خانه که بخواهند، سرک میکشند تا نوشیدنی بخورند، یا حتی کمی استراحت کنند. از اینجا یک جور جابهجایی شکل میگیرد؛ دیگر خانه جای آنکه رحم امن زن باشد، انگار صحنه ذهن مرد است. ورود بیاجازه شخصیتها به حریمی که قرار بوده پناهگاه زن باشد، کمکم همه چیز را وارونه میکند. ولی مرد نمیتواند آنها را براند. از آنها مینویسد، برای آنها مینویسد. آنها در و دیوار و خانه و زندگیاش هستند. حتی اگر مجبور باشد بچهاش را به آنها ببخشد. آنها ایدههای جدید او هستند. و واقعا هم زن پیرمرد در ابتدای داستان حرف درستی به زن زده بود: «تو عاشقش هستی، خدا به دادت برسه.» مرد هم نه عاشق زن که عاشق عشق او به خودش است. منتها زن نمیداند که اگر هیچ چیز برای مرد کافی نیست، برای این است که او به همه چیزهای ناکافی محتاج است تا از نو و برای هزارمین بار یک جهان تازه بسازد؛ یک داستان جدید. و برای این کار مجبور است تنها نشانی که از زن میماند، یعنی آن قلب شیشهای با رگههای گدازه، را بیرون بکشد. این تنها چیزی است که میتواند مرد را بعد از جهانی چنین هولناک زنده نگه دارد. همینطوریهاست که هر بار، هر داستان، با شکستن قلب کسی و با فروریختن دنیایی درون خالقش شکل میگیرد. اما قلبِ کیست این؟ قلب یک الهامبخش؟ یا شاید این الهامبخش هم یکی از همان شخصیتهای ذهنی و نامرئی است. شخصیتی خیالی که نویسنده تنها برای داشتن یک همراه ساخته بود.
«مادر» را شاید تمثیلیترین فیلم آرنوفسکی بدانند. شاید هزار بار اسطورههای مذهبی را در آن بیابند. اما بارزترین تمثیل آن را میتوان تمثیل ذهن نویسنده به مثابه میدان جنگ دانست. سرزمینی که نابود میشود و نابود هم میکند، اما از نو میآفریند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- داستان ۴۷۱۱ و فیلم «مادر» زنده یاد علی حاتمی
- علی حاتمی و ایرانِ آرمانی
- خانه ایرانی، خانواده ایرانی، مادر ایرانی در «مادر» علی حاتمی
- همان همیشگی/ نگاهی به فیلم «آنا»
- فیلمی متفاوت نه البته بینقص/ نگاهی به فیلم «گزارش یک قتل»
- گروتسک، مرزها، محدودهها و همپوشانیها/ معرفی کتاب گروتسک فیلیپ تامسن
- واقعا چه کسی این فیلم را ساخت؟/ «مرد سوم» از هر منظری فیلمی متفاوت است
- من اقیانوسی را دوست دارم که تو را آفرید/ نگاهی به فیلم «سولاریس»
- خوشه های خشم/ نگاهی به فیلم «تاریخ خشونت»
- در آستانه سالروز درگذشت علی حاتمی؛ انتشار نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی مادر با صدای احترام برومند
- اسلحه ایستوود در دستان فلینی!
- مواجه شدن با خود در برابر اتاق آرزوها/ درباره «استاکر» ساخته آندری تارکوفسکی
- عاشقی کردن در آرامش/ نگاهی به فیلم «رضا»
- امی، رام نشد/ نگاهی به مستند «چیچکا»
- باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا/ نگاهی به فیلم «رضا»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران