سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
«گرگبازی» را دستکم به دو شکل میتوان به تماشا نشست. از یک منظر این فیلم تمام داشتههایش را معطوف به فضاسازی دوار و تودرتویش کرده و درنهایت به دنبال آن بوده تا حضور مخاطب را به بخشی از اثر بدل کند و مسیر دوار رواییاش را با همراهی مخاطب تا نقطهای بیانتها ادامه دهد. در این مدل نگاه فیلم بینیاز از پایان کلاسیک است، چه که بر روند دوار فیلم پایانی قابل تصور نیست.
از منظری دیگر «گرگبازی» فیلمی است با مقدمهای کشدار که خیلی دیر شروع میشود و خیلی زود به پایانی سرهمبندیشده میرسد. چه که در نگاه غالب مخاطبان، ساختار سه پرده حاکم است و میبایست نقطه عطف اساسی فیلم، یعنی آگاهی از قتل صورتگرفته یا دستکم آگاهی از اینکه کاسهای زیر نیمکاسه است، در همان ابتدا مطرح میشد و باقی فیلم معطوف به کشف حقیقت، شناسایی هویت واقعی قاتلان و البته عیان شدن ماجرای پشت پردهای شود که فیلم بر مبنای آن تعلیق ایجاد میکند.
در مدل کلاسیک گفتوگوی پنهانی هما و سعید که مینا حسب کنجکاوی ناظر آن است، میبایست در انتهای پرده نخست رخ میداد، یا دستکم گره اصلی داستان که مبتنی بر کشته شدن سعید است، در این مرحله میبایست مطرح میشد (فلاشبک) تا در ادامه همه انرژی درام، شخصیتها و مخاطب صرف دستیابی به حقیقت شود. این اتفاق رخ میدهد، اما بعد از گذشت بیش از یک ساعت از آغاز فیلم، تقریباً جایی که میبایست گرهگشایی نهایی رخ دهد. در واقع در مدل کلاسیک گره اولیه در نقطهای رخ میدهد که گرهگشایی میبایست بروز کند و در ادامه گرهگشایی در انتهای فیلم به شکلی گلدرشت و بلاتکلیف در فیلم گنجانده شده است. در این مدل از تحلیل ما بیش از یک ساعت را صرف آشنایی با شخصیتها و مناسباتشان کردهایم و قاعده بازی را کمابیش درک کردهایم تا درنهایت در کمتر از ۳۰ دقیقه قصهای آغاز شود و بهسرعت پایان گیرد.
طبیعی است که در این مدل از مواجهه، «گرگبازی» بدل میشود به ایدهای جذاب که پرداخت مناسبی نداشته و بیش از آنکه زمانش را صرف سر و شکل دادن به موقعیتهای داستانی و فراز و فرودهای روایی کند، مجذوب فضای وقوع داستان و ارتباط شخصیتها شده و بخش عمده توانش را برای سر و شکل دادن به فضاسازی بصری در اتمسفر خانه، قاببندی و نورپردازی، چیدن شخصیتهای متعدد در فضای محدود خانه و پرهیز از تکرار و دوری از خسته کردن نگاه مخاطب صرف کرده است. در واقع در این مدل از نگاه، فیلم همه چیز دارد به جز قصهای پرکشش، مسیر روایی همراهیبرانگیز و پایانبندی درخور.
اما از منظری دیگر، «گرگبازی» یک اثر تعاملی سینمایی است. در واقع سرتاسر فیلم ساخته و طراحی شده تا مخاطب را به درون زمین بازی دوار فیلم بکشد تا درنهایت برسد به ایستگاهی که کارآگاهان فیلم (نمایندگان مخاطب در فیلم) میگویند که شک کردهاند و تنها راهحل این است که خودشان هم بازی را تکرار و تجربه کنند، بلکه به سرنخی برسند، و تکمیلکننده این روند با دیالوگ سربازرس است که میگوید: «باید از اول شروع کنیم.»
اینجا نقطه پایانی فیلمی است که بناست پایانی نداشته باشد و سرتاسرش صرف تدوین و تبیین یک آغاز شده است. معرفی و کدگذاری این روند دوار از همان تیتراژ فیلم آغاز میشود؛ تیتراژی که دوار است و منتهی میشود به فرم دایرهای شکل نقطه کلمه «بازی» در عنوان فیلم که روی پرده نقش میبندد.
در این روند دوار آن کس که ناظر است، خودش در بازی ناظری دیگر حاضر است و آن که بازیچه به نظر میآید، صاحب بازی است. نکته مهمتر آنکه در ابتدای فیلم صاحب بازی پرستو (نگار جواهریان) و دوستانش هستند و دکتر/ عباس (علی مصفا)، مرتضی (حمید پورآذری) و هما (هانیه توسلی) مهمانانی هستند که بناست بازی را یاد بگیرند. در این مسیر بازی توضیح داده میشود و مخاطبان فیلم به همراه سه مهمان (در ظاهر مهمان) قاعده بازی را فرا میگیرند. در ادامه بازی آغاز میشود و بازیگران و مخاطبان همگی وارد بازی میشوند. در انتها و پس از چندین چرخش داستانی مشخص میشود مهمانها صاحبان بازی اصلی هستند و میزبانان خودشان بازی خوردهاند، اما نکته مهمتر این است که در این مرحله مخاطب بهشدت در دل بازی فرو رفته و حالا باید تشخیص دهد گرگ کیست و شهروند چه کسی و در این میان تصمیم مخاطبان نقش مهمی در شکلگیری پایان احتمالی داستان دارد. اینجاست که مخاطب باید مراقب باشد که یک شهروند بیگناه یا اعضای مفید و تاثیرگذار تیم را به جای یک گرگ گناهکار قربانی نکند، چه که طبق دیالوگ پرستو در فیلم، «بدترین چیز اینه که پیشگو رو مردم عادی بکشن». در این مدل از نگاه پایانبندی جایی رقم میخورد که مخاطب ناخواسته به گروه بازیگران بازی گرگبازی اضافه شده و حالا باید تشخیص دهد گرگ و غیرگرگ کداماند و درنهایت با کشتن گرگها شهر و شهروندان را نجات دهد. اینجا همان پایان کلاسیکی است که مخاطب دنبالش میکند، یا آغازی است که فیلم برایش مقدمهچینی کرده است.
نکته حائز اهمیت در این مدل از فیلمسازی شیوه نقشآفرینی بازیگران است، چه بخش عمده بار درام روی دوش اجرای باورپذیر آنها مبتنی بر متنی است که با دقت نگاشته شده است. جدای از اینکه اجرای بازیگران حاضر در این فیلم را جزو بهترین بازیهای آنها بدانیم یا نه (که نیست)، باید اعتراف کرد که انتخابهای درست و چیدمان شخصیت- بازیگران کمک شایانی کرده به قابل قبول از آب درآمدن فضای فیلم، حتی اگر این فضاسازی به قیمت بهرهگیری از بازیهای شناختهشده و تجربهشده گروه بازیگران فیلم در این اثر رخ داده باشد؛ بازیهایی که بعضا تکراری است، اما چه باک که با کلیت روح اثر تناسب دارد.
درنهایت اینکه «گرگبازی» را پذیرفته باشیم یا نه، باید تاکید کنیم که در سینمای تخت و کمتنوع ایران سراغ گرفتن از فضاسازیهای تازه و تلاش برای نوآوری دستکم امتیازی مهم تلقی میشود که نگاه دقیقتر و مواجهه منصفانه با این اثر را ضروری جلوه میدهد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- من گرگِ بیدارِ شَبَم…/ نگاهی به فیلم «گرگ بازی»
- از تنش تا پالایش/ نگاهی به فیلم «مغزهای کوچک زنگزده»
- من آشغالها را دوست دارم / نگاهی به فیلم «آشغالهای دوستداشتنی»
- افسون شده در هزارتوی خیال!/ نگاهی به فیلم «جنبل»
- نگاهی به فیلم گرگ بازی
- هرکی اینجا بمونه، گم میشه!/ نگاهی به فیلم «دو لکه ابر»
- فیکشن بودن را فریاد بزن/ نگاهی به فیلم «گزارش فرار یوسفی»
- گمشده در هیاهوی شهر/ نگاهی به فیلم «پاسیو»
- عارف عاجز/ نگاهی به فیلم «شعلهور»
- چشمی و صد نَم جانی و صد آه/ نگاهی به فیلم «خانم یایا»
- بازی مافیا/ نگاهی به فیلم «گرگ بازی»
- گفتوگو با پوریا کاکاوند، کارگردان فیلم «گلدن تایم»/ شانسِ تازه کار
- سوالهای بی جواب/ نگاهی به فیلم «خانم یایا»
- بحران بلوغ بر بستری اجتماعی/ نگاهی به فیلم «آستیگمات»
- گمشدگی آدم های خواب زده/ نگاهی به فیلم «دو لکه ابر»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود





