تاریخ انتشار:1398/07/16 - 08:49 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 122829

سینماسینما، ندا قوسی

تصویر کردن روابط، خصوصا روابط بین زوج‌ها، از آن موضوعاتی است که همیشه و همواره، دست‌مایه خوبی بوده برای ساخت و پرداخت یک اثر هنری. اما این‌که به چه صورت و شکلی، به پیچیدگی و درهم‌تنیدگی روابط اشاره شود، ارجحیت دارد و قاعدتا باید داشته باشد. برای مثال در تابلوی معروفی چون «پرتره آرنولفینی»، از یان وان آیک، از طریق یک اثر نقاشی‌شده به‌خوبی می‌توان رابطه یک زن و شوهر در آستانه بچه‌دار شدن را، حدود پنج قرن پیش، تحلیل و دریافت کرد.

یا نمایشنامه معروفی چون «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» نوشته ادوارد آلبی که بعدا مایک نیکولز آن را به شکل یک فیلم سینمایی درآورد، به ظریف‌ترین و موشکافانه‌ترین شکل ممکن، بدون گل‌درشت کردن و ادا درآوردن، روابط دو زوج غیرهم‌نسل را نشان می‌دهد. فیلم‌های ایرانی و خارجی که به این سوژه همیشه داغ پرداخته باشند، کم نیستند؛ چه در آثار کلاسیک و چه در کارهای مدرن، نمونه‌های گوناگون از نگاه‌های متنوع به این مطلب را می‌توان دید و به تماشا نشست. پس برای ساختن یک اثر جدید، که بدین مبحث بپردازد، باید حرف‌های جدیدتر و دیدنی‌تری داشته باشیم تا لاجرم مخاطب حوصله کند به تماشای اثر. اما فیلم «سورنجان»، به کارگردانی محمدرضا رسولی، اثر سینمایی ضعیف و کم‌جانی است که خواسته به موشکافی و تدقیقِ رابطه دو زوج جوان بپردازد، ولی آن‌قدر سردستی و سطحی این کار را انجام داده که لاجرم مخاطب زود زود دل‌زده و خسته می‌شود، از بی‌حرفی و بی‌پیامی اثر. «سورنجان» (همچون خیلی از آثار سینمایمان) از بیخ و بُن مشکل دارد. یعنی فیلمنامه ضعیف و بی‌حال و شخصیت‌پردازی ناتوان و سُست آن را تبدیل به کاری کم‌مایه و بی‌جان کرده، هر چقدر هم مکان و لوکیشن جفت و جوری داشته باشد (که به گمانم تنها حُسن فیلم بوده)، سایر کلیات و جزئیات آن پر از عیب و ایرادهای کوچک و بزرگ است. فاصله و دوری کیهان و ‌هاله، رابطه پرادا و اطوار حمید و صبا، ربط نامربوط داستان خودکشی آتنا به کیهان و ‌هاله و… همه و همه در عقیم و سهوی شدن فیلم موثر بوده‌اند. در کنار شخصیت‌پردازی کم‌بضاعت و نافرم، بازی‌های تصنعی و ساختگی بازیگران هم در بی‌معنی شدن فیلم موثرند. هر چند که میلاد کی‌مرام، با سه بازیگر دیگر چند سروگردن فرق دارد و باتجربه بودنش از هر سو و نگاهی قابل تشخیص و اکتفاست، اما درهرحال پارتنرها با بازی‌های بی‌روح و اکت‌های نامتناسب، بازی او را هم تحت‌الشعاع قرار داده‌اند. پس او نیز نه‌تنها نتوانسته بار بقیه را به دوش بکشد، از پس بار خودش هم چندان قوی برنیامده.

چندی پیش اثری سینمایی به نام «هت تریک» به کارگردانی رامتین لوافی اکران شد و اکنون در شبکه خانگی در دسترس است. داستان این دو فیلم شاید تشابهات کلی داشته باشند، اما جزئیات‌پردازی فیلمنامه و ظریف‌نگاریِ شخصیت‌پردازی در فیلم لوافی در کنار بازی‌های فوق‌العاده و غنی بازیگران (خصوصا نقش‌آفرینی اعجاب‌انگیز و کم‌نظیر امیر جدیدی، که نمونه‌اش را در سینمایمان کم داریم) آن فیلم را به‌یادماندنی می‌کند و از این سو، کم‌مایگی و الکن بودن «سورنجان»، آن را تبدیل به فیلمی می‌کند که مخاطب امروز می‌بیند و فردا فراموش می‌کند که اصلا چیزی در سینما دیده به نام فیلم.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها