تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۴ - ۰۵:۲۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 134668

سینماسینما: سهراب شهیدثالث زمانی که در آمریکا بود در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کرده و بحث های جالبی درباره سینما و فیلم هایی که ساخته، مطرح کرده بود. بخش های مهم این مصاحبه در زیر می آید:

*من از تلویزیون و ویدئو متنفرم!

*چون من یکی از طرفداران مکتب سورئالیسم هستم خیلی خلاصه بگویم که سینما یعنی دروغ. همه چیز در سینما دروغ است. از پروداکشن تا نتیجه آخر.

*آدمیزاد به دروغ اعتیاد دارد. اگر به او دروغ گفته نشود می میرد. من شخصا از دروغ گفتن بدم می آید. در فیلم هایی که من ساختم دروغ نبوده؛ در نتیجه فیلم های من کمتر موفقیت داشته، بخصوص موفقیت تجاری.

*سینمایی مثل سینمای نئورئالیستی ایتالیا مثل سینمای دسیکا، ویسکونتی، پازولینی و فرانچسکو رزی یا در فرانسه فرانسوا تروفو می توانند روی افکار انسان ها تاثیرگذار باشند اما اگر سینما سعی کند نقش آموزنده بازی کند و بخواهد به عنوان وظیفه در مغز تماشاچی اثر بگذارد، آن دیگر وای بر حال من و شما!

*هژیر داریوش دوست بسیار عزیز من بود. از مرگش بسیار متاسف و متاثر هستم. من نمی گویم مرگ، می گویم به سفر رفتن.

*تا وقتی هژیر داریوش بود فیلم هایی که در آلمان می ساختم به ایران می رفت. فیلم «در غربت» که پرویز صیاد نقش اصلی را بازی می کرد. فیلم «زمان بلوغ». گویا فیلم «خاطرات یک عاشق» هم به ایران رفت.

*بعد از انقلاب دو فیلم من قاچاقی به ایران رفت و جوان ها آنها را دیده اند. «اتوپیا» و «گل های سرخ برای آفریقا»

*من بهرام بیضایی را خیلی دوست دارم. کارهایش را خیلی دوست دارم. سینماگر خوبی است.

*سینما را در هیچ انقلابی نمی توان متوقف کرد. در ایران استعدادهای بسیار خوبی هستند که رشد کردند و رشد می کنند.

*یک خانم خواننده اپرا به من گفت چقدر شما جایزه گرفته اید! گفتم من جایزه را نگرفتم، به من داده اند.

*دو تا از فیلم های من در آرشیو موزه مدرن آرت آمریکا است. فیلم «اتوپیا» هم در سال ۱۹۸۴ در سینماهای آمریکا نمایش داده شد.

*من با هالیوود هرگز کار نخواهم کرد. برای اینکه در هالیوود آنها به شما دیکته می کنند چگونه کار کنید.

*به نظر من کامپیوتر خیلی از کارها را راحت تر کرد. بنابراین از این نظر کامپیوتر خیانتی به سینما نکرد. ولی من در حیرتم که فیلم های سیاه و سفید را اخیرا رنگی می کنند. این احمقانه است. به نظر من درست نیست.

*باید دید در سال ۲۰۰۰ مردم چطور فکر می کنند. اگر مردم در سال ۲۰۰۰ جور دیگری فکر کنند ممکن است تمام سالن های سینما خالی باشد اگر عاقل تر شده باشند سالن سینما ممکن است پر شود. به شرطی که فیلم ها مطابق خواسته آنها باشد.

*من ۸ سال است به سینما نرفتم و نمی روم. به خاطر اینکه وقتی در آلمان بودم تماشاگرها چیپس و شکلات می خوردند اینجا (آمریکا) هم که پاپ کورن می خورند.

*موقعی که یک ساند افکت، یک صدا روی فیلمم می گذارم، مانند قارقار کلاغ در دور دست، برای من مهم است که تماشاچی این را ببیند و بشنود. بنابراین من احساس همدردی می کنم با همکارم که درست زمانی که کلاغ قارقار می کند یک نفر پاپ کورن می خورد. پس به سینما نمی روم.

*در ایران هم خوردن تخمه کدو عادت بود. شما می رفتید سالن سینما تق تق تخمه می شکستند و در پایان می دیدید که چطور کف سالن سینما با موکتی فرش شده و این موکت چیزی جز پوست تخمه کدو نبود.

*مردم دوست دارند در حمام (گرمابه های قدیمی) هم آبگوشت بخورند در سالن سینما هم اگر می توانستند آبگوشت بخورند، می خوردند.

*من افتخار نمی کنم که فیلم هایم غیرتجاری بوده اند. من همیشه فیلم را ساخته ام که اول از همه خودم از آن خوشم بیاید و بعد ولش کرده ام در بازار.

*در سال ۱۹۷۴ در فستیوال برلین برای طبیعت بیجان جایزه خرس نقره ای را گرفتیم. پرویز صیاد (تهیه کننده طبیعت بیجان) می گفت یکی نیست به من بگوید برای چی ما این جایزه را گرفته ایم.

*موقعی که فیلم را در جشنواره برلین نمایش دادند سالن پر بود و در لحظه ای که زن شروع کرد سوزن را نخ کردن تا موقعی که تمام بکند سه دقیقه و خرده ای طول می کشد وقتی این زن سوزن را نخ کرد مردم دست زدند.

*یادم است آقای هوشنگ بهارلو که مدیر فیلمبرداری من بود پای دوربین فیلمبرداری از خنده افتاده بود که من چرا این صحنه را کات نمی کنم.

*یک مجله سوئیسی به اسم زوم با من مصاحبه کرد و در این مورد (طولانی بودن صحنه نخ کردن سوزن) پرسید گفتم آدم هایی که این قضیه را نفهمیدند و یا دوست نداشتند نمی دانند یک روزی چشم خودشان هم نخواهد دید.

*نمی دانم چند جایزه از فستیوال ها گرفته ام. من همه جایزه ها را بخشیده ام به دیگران، چون سنگین هستند! حتی یکی از آنها را هم ندارم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها