تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۶/۲۷ - ۱۷:۰۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 66564

مهران مهدویان پس از ساخت هشت فیلم کوتاه و یک مستند بلند، اولین فیلم بلند سینمایی‌اش «اگزما» را جلوی دوربین برد.

سینماسینما، علی‌اصغر کشانی: او که از مقطع سوم راهنمایی شروع به نوشتن داستان‌هایی کوتاه با درون‌مایه دوران نوجوانی کرد، سینما از زمان دانشجویی برایش جدی شد و شروع به ساخت فیلم‌های کوتاهی کرد که برخی از مهم‌ترین درون‌مایه‌های آن فیلم‌ها را در «اگزما» هم می‌توان پیدا کرد. او که معتقد است هنوز خیلی از حرف‌ها برای فیلم‌سازی باقی مانده و خیلی از گام‌ها برداشته نشده و راه‌های نرفته‌ای باقی مانده، درصدد یافتن فرم‌هایی برای بیان‌های سینمایی است و همه تلاشش برای گفتن حرف‌هایی در قالبی نو و از قبل ناگفته است. در این گفت‌وگو همراه با مهدویان سفری به درون‌مایه «اگزما» کردیم؛ فیلمی که ۹۰ درصد آن در اتومبیل و در شب می‌گذرد، فیلمی زنانه که تلاش دارد نقبی به زیر پوست شهر بزند و با طرح دغدغه‌های انسانی، اخلاقیات رایج میان آدم‌ها را مورد پرسش قرار دهد.

چرا نام فیلم را «اگزما» انتخاب کردی؟ 

اگزما همان‌طور که می‌دانی، یک بیماری پوستی است که وقتی بیمار به آن مبتلا می‌شود، در ابتدا به نظر بیماری خطرناکی نیست و می‌شود آن را به‌سادگی درمان کرد، اما اگر به این بیماری کوچک رسیدگی نشود، می‌تواند در تمام پوست بدن گسترش پیدا کند، طوری که منجر به بیماری‌های خطرناک‌تری شود. خب همان‌طور که دیدی، این فلسفه فیلم ما هم هست.

 

«اگزما» یک اثر زنانه است. چرا دغدغه‌های زنانه را محور فیلمت قرار دادی؟ 

همیشه زندگی شخصی زن‌ها برایم مهم بوده؛ این‌که نگرانی آن‌ها چطور شروع می‌شود و فرجامش چه خواهد بود.

 

«اگزما» درباره گذشته و تاثیر آن بر امروز آدم‌هاست. اکرم نمی‌خواهد شوهرش به زندگی کنونی‌اش شک کند، و رویا نمی‌خواهد همسرش از گذشته‌اش خبردار شود. این دغدغه چرا و چطور مورد توجهت قرار گرفت؟

ترس از گذشته و سایه‌ای که بر زندگی آینده آدم‌ها می‌اندازد، همیشه برای من مهم بوده است. آدم‌ها اگر در گذشته، رفتار درستی نداشته باشند، شکی نیست که این گذشته، آینده‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. ترس از فاش شدن خطاهای گذشته، پنهان‌کاری آن‌ها و این‌که بعد از مدت‌ها دوباره و در حال و آینده سر برخواهد آورد، دغدغه من بود. به نظرم خیلی‌ها مبتلا به این موضوع‌اند؛ این‌که چیزی را پنهان می‌کنیم، مشغول زندگی می‌شویم، اما گذر زمان آن اتفاق را بازگردانده و ما را درگیر می‌کند. سوال من این بود که آیا در مواقع بحرانی می‌شود سوال و صورت مسئله را پاک کرد، یا این‌که آن را به عهده گذشت زمان بگذاریم. به نظر من گذر زمان هیچ‌گاه نمی‌تواند این‌گونه معضلات را حل کند و چیزی به خودی خود درست نمی‌شود.

 

پس چرا می‌گویند گذر زمان همه چیز را حل خواهد کرد؟ 

این باور در میان عامه وجود دارد. به نظر من این گذر زمان شاید بتواند بخشی از مشکلات را حل کند، اما همه چیز را نه.

به نظرت این ایده چه سازوکارهایی دارد که این‌قدر باعث ایجاد تعلیق در صورت روایی فیلم شده است؟ 

من سعی کردم تعلیق را گسترش دهم، چون همه فیلم ما در اتومبیل و در شب می‌گذرد و این خیلی کار سختی است که بتوانی جلوی خستگی تماشاچی در این ۹۰ دقیقه را بگیری. من از همه زیر و بم‌های زندگی رویا در این ۹۰ دقیقه به نفع فیلم استفاده کردم. خب طبیعی است که همه این‌ها، این سوالات تعلیق ایجاد کند. ببین! تلاش اطرافیان رویا و سوال تماشاچی از این‌که آیا این‌ها از پس مشکلاتی که پشت سر هم به وجود می‌آید، برخواهند آمد یا نه، باعث ایجاد تعلیق بیشتر شده است.

 

چرا زنان «اگزما» این‌قدر وابسته به حفظ کانون و شاکله خانواده‌اند و نگران از دست رفتن آن هستند؟ آیا به نظر تو زنان جامعه امروز ایران یک همچین ویژگی‌هایی دارند؟ 

اکثر زنان ایرانی همیشه نگران زندگی‌شان هستند، یعنی سعی دارند زندگی‌شان به‌راحتی وارد بحران نشود. چیزی که من دیدم و حس کردم، این است که خانم‌ها بیشتر از آقایان نگران از هم پاشیده شدن زندگی‌شان هستند؛ آن هم به‌خاطر باور سنتی در جامعه ما که شکست خوردن و بازسازی زندگی برای خانم‌ها سخت‌تر از آقایان است.

 

یکی از مسائل مهم برای عمیق‌تر و مستحکم‌تر شدن خانواده به دنیا آمدن بچه است. رویا جایی می‌گوید دوست دارم بچه داشته باشم، اما می‌ترسم امیر ولم کند و بچه‌ام بلاتکلیف شود. به نظرت این توجیه منطقی برای بدون بچه ماندن اوست؟

این به نظرم از نگرانی فاش شدن گذشته‌اش می‌آید. خب او فکر می‌کند اگر این اتفاق بیفتد، تکلیف بچه‌اش چه می‌شود. این نگاه سلیقه رویاست. محروم شدن او از بچه از عواقب آن پنهان‌کاری است. پس نگران این است که اگر امیر او را نبخشد، خود و بچه‌اش چه می‌شوند.

 

یعنی امکان دارد ۲۰ سال به همین خاطر بچه‌دار نشود؟ 

احتمال دارد. چون رویا از فاش شدن موضوعی که پنهان کرده است، می‌ترسد.

 

چرا چند بار روی ساعت ۹ و ۲۵ دقیقه تاکید داشتی؟

ما دو بار نمایی از ساعت داریم. چون فیلم ما در شب اتفاق می‌افتد و منظور من نشان دادن یک‌جور گمراهی این آدم‌ها در سیاهی است. انگار هیچ‌وقت روز نخواهد شد. خب نشان دادن ساعت در این فراگرد اشاره غیرمستقیم به زمانی است که دارد می‌گذرد و شاید فرصت کمی برای رویا و اطرفیانش برای بهبود حالی که دارند، است. زمان می‌توانست بهتر از این‌ها سپری شود، اما نشد.

چرا سطح زیرین روابط آدم‌ها در «اگزما» این‌قدر آشفته است، درحالی‌که سطح ظاهری آن خیلی زیبا و شیک و پرزرق‌وبرق است؟ 

به‌خاطر این‌که همه این آدم‌ها بر اساس یک باور غلط جلو می‌روند و پنهان‌کاری و دروغ را به حقیقت ترجیح می‌دهند. فکر می‌کنند با دروغ می‌توانند سرپوشی بر مشکلاتشان بگذارند. این باور غلطی است که باعث شده لایه زیرین زندگی آن‌ها پر از درگیری و تشویش شود.

 

امیر، همسر رویا، مرد شکاک و متعصبی است. او دائم نگران این است که رویا با مردی نباشد. او نگذاشته رویا درس بخواند و کار کند، موبایل رویا را پی‌درپی چک می‌کند. به نظرت منطقی است که با وجود این‌که امیر این‌قدر مراقب رویاست، اما این همه اتفاق در مورد رویا دور از چشم او بیفتد و او بویی از آن‌ها نبرد؟ 

از نظر من منطقی می‌آید، چون همه این وقایع دارد دور از چشم او اتفاق می‌افتد و همه دارند تلاش می‌کنند امیر نفهمد. آن‌ها دقیقا زمان‌هایی را انتخاب کرده‌اند که امیر خانه نباشد، چراکه اگر او خانه باشد، پی به ماجرا می‌برد.

 

خب خیلی از اتفاق‌ها دست رویا و پدرش و پیمان نیست، یعنی امکان دارد هر زمانی که رویا و امیر در کنار هم هستند، با او تماس بگیرند؛ چیزی که امکان دارد از اختیار رویا بیرون باشد. فکر می‌کنم ما چون حتی یک پلان امیر و رویا را با هم نمی‌بینیم، چنین پرسشی برایمان منطقی به نظر می‌رسد. 

سعی رویا کنترل کردن استرس‌ها و فشارهاست. من نمی‌خواستم اشاره زیادی به این‌که امیر متوجه می‌شود یا نه، داشته باشم، وگرنه امیر را هم به فیلم اضافه می‌کردم. همه دغدغه من نشان دادن تلاش برای حفظ زندگی سست رویاست. حرف تو درست است، چون اگر مقدار دیگری ادامه پیدا می‌کرد، امیر می‌فهمید و همین اتفاق هم در آخر افتاد.

 

چرا ما امیر را تا آخر فیلم نمی‌بینیم؟ وسوسه نشدی نشانش بدهی؟ 

در نسخه اولیه امیر هست، اما در بازنویسی بعدی به این نتیجه رسیدم که اگر امیر نباشد، حجم استرس یک زن و البته تماشاچی بیشتر می‌شود. وقتی تماشاچی امیر را نبیند، برایش سوال ایجاد می‌شود؛ این‌که این امیر چه خصوصیاتی دارد؟

 

رویا هم خیلی مواظب است خطایی نکند که امیر نسبت به او حساس شود. اما برای حادثه‌ای به این مهمی چرا این‌قدر خام رفتار می‌کند؟ او که این‌قدر مواظب زندگی‌اش است، چرا به‌راحتی و بدون مشورت، سندش را برای آزادی موقت برادر اکرم می‌گذارد؟ 

این سوالی است که برای پرویز و پیمان هم مطرح است. خود رویا هم متوجه این اشتباه می‌شود و مسیرش را جور دیگری انتخاب می‌کند. ما رفته رفته به حجم اشتباهات و در پی آن تنهایی رویا پی می‌بریم. آدم‌های اطراف او به‌خصوص پدرش آدم‌های موثری در زندگی‌اش نیستند. فقط پیمان آدم نسبتا دلسوزتری است و چون رابطه آن‌ها شکست خورده و در گذشته شکل نگرفته، خود پیمان هم کنار می‌کشد تا رویا را با زندگی‌ای که خودش انتخاب کرده، تنها بگذارد. یعنی یک‌جوری او را تنبیه می‌کند، چراکه به نظر او رویا می‌توانست با انتخاب‌های بهتر مسیر بهتری را طی کند.

 

فیلم درباره اخلاقیات، به‌خصوص ارزش راست‌گویی هم هست. پدر رویا جایی در فیلم به او می‌گوید تو اگر راست می‌گفتی، این زندگی را نداشتی. پدر بارها او را تشویق به دروغ می‌کند. طرح این دغدغه مسئله همیشگی تو بوده؟ 

دختر جایی به پدرش اعتراض می‌کند، یعنی او بازی‌خورده افکار اطرافیانی است که نتوانستند مشاوران خوبی برای او باشند. من همیشه چنین دغدغه‌ای را داشته‌ام. آن‌چه برای من مهم است، اخلاقیات آدم‌ها نسبت به هم است. روابط آدم‌ها با هم همیشه مورد توجه من بوده و در کار و زندگی سعی کردم به آن توجه کنم.

فیلم محملی است برای طرح مسائلی چون فساد اجتماعی مثل اعتیاد، نزول‌خواری، تن‌فروشی، تجاوز و تهدیدهایی که جای روابط سالم را گرفته است. چرا و چطور چنین معضلاتی به متن فیلم تو راه پیدا کرد؟ 

وقتی قصه‌ای طراحی می‌شود و این قصه یک تم اصلی به نام پنهان‌کاری دارد، طبیعی است که ناهنجاری‌هایی از این دست که هر کدام به نوعی محصول و عواقبی است که در فیلم اشاره شده، بررسی و طرح می‌شوند.

 

این درست که ناصر آدم هوسرانی است، او همان‌طور که با معشوقی در ترکیه تلفنی حرف می‌زند و قرار می‌گذارد، می‌تواند با زنان مختلفی به‌راحتی سر کند. به نظرت منطقی است که ناصر از ۱۲۰ میلیون تومان به‌خاطر یک شب با رویا بودن بگذرد؟ 

البته از پول که نمی‌گذرد. او پول را در آخر از رویا می‌گیرد. ناصر فقط پیشنهاد می‌دهد و فکر می‌کند می‌تواند خیلی دوستانه با او رابطه برقرار کند. این عملکرد رویا نسبت به این پیشنهاد است که باعث شد این فکر در او ایجاد شود که حالا من او را می‌برم. وقتی از رویا چنین واکنشی دید، خیلی آنی تصمیم گرفت رویا  را به داخل نمایشگاه بکشاند. این‌طور نیست که او به‌خاطر یک شب قید ۱۲۰ میلیون تومان را بزند. ناصر با نقشه رویا را به داخل نمایشگاه کشاند و نقشه خودش را پیاده کرد. رویا پیش‌بینی نمی‌کرد این اتفاق بیفتد. او رفت که ۱۱۰ تومان را بدهد، سفته را بگیرد و باقی را هم در فرصت دیگری بدهد. اما در دام ناصر افتاد.

 

می‌دانم رویا همه چیز را به پیمان می‌گوید، اما چرا حاضر می‌شود آن اتفاق حیثیتی را که در پایان ماجرا برایش رخ داد، به پیمان بگوید؟ رازی که هیچ زنی حاضر نیست آن را افشا کند، کمااین‌که گفتن این حرف گرهی را باز نمی‌کند.

او بعد از دو ماه چنین رازی را می‌گوید. او مجبور می‌شود به یک نفر بگوید که پس از خروج مراقبش باشد. او فقط به پیمان می‌تواند اعتماد کند.

 

امیر متوجه ماجرا می‌شود، اما چرا مهم‌ترین اتفاق، یعنی واکنش امیر به رویا، را در فیلم نداریم؟ 

خب ماجرای جدایی امیر و دادخواست او تلفنی از قول مادر به رویا گفته می‌شود.

 

ما رویا، شخصیت اصلی فیلم، را ۹۰ دقیقه در اتومبیل می‌بینیم. همه پلان‌ها داخل اتومبیل و در شب می‌گذرد. این فرم فقط به‌خاطر این‌که هزینه‌هایتان را پایین می‌آورد، انتخاب شد؟ 

این انتخاب کار ما را سخت‌تر هم کرد. از فیلمنامه بگیر تا دکوپاژ و کارگردانی کارمان سخت‌تر شد. خب سخت است ۹۰ دقیقه از یک فیلم در اتومبیل بگذرد و بتوان  تماشاچی را تا آخر فیلم نگه داشت. من نمی‌خواستم با این انتخاب در هزینه صرفه‌جویی کنم. علتش فلسفه‌ای بود که پس ذهن من بود؛ این‌که همه فیلم در یک موقعیت اتفاق بیفتد و آن موقعیت هم یک حاشیه ناامنی برای رویا باشد، یعنی اتومبیل کم‌کم به دنیای این زن تبدیل می‌شود.

 

فیلمنامه ظرفیت اکت‌ها و کنش‌های بالایی دارد، اما چیزی که الان در «اگزما» داریم، این است که اتکای فیلم تنها روی دیالوگ‌هاست و به نظرم این رویکرد، فیلم را بیشتر شبیه به یک نمایشنامه رادیویی کرده است. نگران این نبودی که فیلم تبدیل به یک اثر شنیداری شود و از سینما به معنای پیشرفت روایی بر اساس تصویر فاصله بگیری؟  

نگرانی‌ام بیشتر این بود که تماشاچی‌ام خسته نشود. انتخاب این فرم عمدی بود. همه فیلم انگار نمای نقطه نظر این اتومبیل است. درحقیقت می‌خواستم دوربین به‌تمامی در اتومبیل بماند و از آن بیرون نرود. وقتی رویا اتومبیل یعنی همان دنیایش را تحویل می‌دهد، دوربین از اتومبیل خارج می‌شود و ما رفتن رویا را می‌بینیم. من بر این انتخابم تا آخر پای‌بند بودم.

 

انتظارت از تماشاچی‌هایی که این روزها دارند به سینما می‌روند و در گروه هنر و تجربه فیلمت را می‌بینند، چیست؟ 

دوست دارم بیشتر به اخلاقیات و رابطه آدم‌ها در فیلم دقت کنند. امیدوارم تماشاچیان فیلم از این‌که تمام فیلم در اتومبیل روایت می‌شود، خسته نشوند و بعد به روابط آدم‌ها و اخلاقیاتی که در میان آن‌ها جریان دارد، فکر کنند.


 ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها