تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۴/۱۳ - ۲۳:۲۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 177782

سینماسینما، حسین عیدی‌زاده

درباره‌ی سه فیلم «بورنهلم لعنتی»، «پیه‌تا» و «احمق‌ها» از بخش‌های مسابقه پنجاه و ششمین دوره جشنواره فیلم کارلووی واری

پنجاه و ششمین دوره جشنواره فیلم کارلووی واری از روز شنبه اول ژوئیه آغاز شد و طبق معمول در روزهایی گرم که ناگهان می‌تواند تغییر شکل بدهد و پاییزی شود با باران‌های شدید و بادهای سرد، آدم را وسط کوچه و خیابان گرفتار کند. اما این ویژگی فصلی این شهر سرسبز با چشمه‌های آب گرمش است که جمعیتش در ده روز جشنواره چند برابر می‌شود و سالن‌هایش همیشه پر از تماشاگر است و خیلی راحت با کوچک‌ترین شوخی خنده به لب‌هایشان می‌آید، حتی در جدی‌ترین فیلم‌ها.

فیلم‌های جشنواره هم امسال انگار همین حال و هوا را دارند. «بورنهلم لعنتی» ساخته آنا کازیاک محصول لهستان ماجرای دو برادر است که یکی همراه همسر و دو فرزندش و دیگری همراه با فرزندش از ازدواج قبلی و دوست فعلی‌اش به جزیره بورنهلم در شمال لهستان در دریای بالتیک سفر کرده‌اند. قرار است این جزیره که بخشی از خاک دانمارک است فرصتی برای استراحت برای آنها فراهم کند. اما از همان لحظات ابتدایی فیلم تنش بین تک تک این هفت نفر شکل می‌گیرد و هرچند در هر تنشی آدم‌ها سعی می‌کنند بالغ باشند و یا با شوخی تنش را رفع کنند، اما کم کم پوسته این زندگی‌های به ظاهر معمولی می‌شکند و ماجرا وقتی پیچیده می‌شود که برای یکی از بچه‌ها اتفاقی رخ می‌دهد و بزرگ‌ترها را روبروی هم قرار می‌دهد تا انتقام تمام آن تنش‌هایی را که به ظاهر حل شده بود از یکدیگر بگیرند و این سفر برای آنها به تعطیلاتی بدل می‌شود که شاید آرزو کنند هرگز راهی آن نشده بودند چون حداقل در نادانی خود خیال می‌کردند زندگی خوبی دارند، اما با پایان سفر دیگر محال است چنین فکری کنند. فیلم با ترکیب لحن کمیک و فرصت دادن به شخصیت‌هایش برای بیان و نمایش درونیات خود، مخاطب را با خود همراه می‌کند و به او اجازه می‌دهد خودش را حتی برای لحظاتی جای این شخصیت‌ها بگذارد. تقریبا همه شخصیت‌های اصلی فیلم دو بار بر سر دوراهی قرار می‌گیرند و هر کدام بار اول کاری را انجام می‌دهد که دلش با آن نیست، اما بار دوم تصمیم‌ها کاملا متفاوت است و این هوشمندی و شناخت خوب کازیاک را از زندگی مشترک و پستی و بلندی‌هایش نشان می‌دهد.

خانواده موضوع فیلم «پیه‌تا» (La Piedad) ساخته ادواردو کازانوا محصول اسپانیا و آرژانتین هم هست اما خانواده فیلم او هیچ ربطی به آنچه به عنوان نُرم و طبیعی می‌شناسیم ندارد. خانواده در این فیلم متشکل از یک مادر و پسر نوجوان اوست که تمام عمرش را تحت نظر و کنترل مادرش زندگی کرده و ناگهان متوجه می‌شود سرطان دارد. آیا این فرصتی است برای او تا طغیان کند؟ نه این فیلم اصلا مسیرهای آشنا را نمی‌رود و با تشبیه کردن رابطه این مادر با رابطه کیم جونگ ایل با مردم کره شمالی به یک بیانیه سیاسی گزنده بدل می‌شود که ظاهر یک فیلم به سبک کارهای جان واترز مثلا «فلامینگوی صورتی» را دارد و خب اصلا هم عجیب نیست که در فیلم رنگ صورتی همه جا حضوری موکد داشته باشد. «پیه‌تا» فیلمی افراطی است، البته افراطی که با گروتسک ترکیب شده است و بااینکه بخش‌هایی از فیلم به نظر تکراری می‌آید اما پایان‌بندی فیلم و نمایش دادن دشواری رها شدن از دیکتاتوری، کاری می‌کند که این تکرارها را فراموش کنی. جایی که فیلم نشان می‌دهد چطور ممکن است پس از رها شدن از سیستمی دیکتاتوری، فردی آزادی را پس بزند و بخواهد به دل دیکتاتوری بازگردد، نشان می‌دهد کازانوا تنها به این قصد که مخاطبش را آزار دهد یا آستانه صبرش را امتحان کند، فیلم را نساخته. بلکه هدفی بزرگ‌تر و نگاهی نقادانه داشته که تا حدود زیادی در بیان آن موفق است و حداقل من را برای دیدن فیلم بعدی‌اش مشتاق می‌کند.

انگار امسال خانواده، آن هم خانواده‌های عجیب مضمون فیلم‌های دو بخش مسابقه جشنواره یعنی بخش مسابقه سرمی و بخش پروکسیما هستند. فیلم لهستانی «احمق‌ها» (Głupcy) ساخته توماش واسلیفسکی که چند سال پیش فیلم «ایالات متحده عشق» را ساخته بود – یک درام گزنده درباره تمام شدن دوران کمونیسم در لهستان و باقی ماندن اثراتش تا مدت‌ها در جامعه – داستان تومِک و مارلناست که در یک خانه ساحلی در آخر دنیا با هم زندگی می‌کنند. تومک حدود بیست سال از مارلنا جوان‌تر است اما گویا همه چیز در زندگی مشترک آنها روبه‌راه است تا اینکه خبر می‌رسد میکوای، پسر مارلنا که از پانزده سال پیش او را ندیده زمین‌گیر شده و مارلنا باوجود مخالفت تومک، تصمیم می‌گیرد از پسرش مراقبت کند. اولین برخورد تومک، مارلنا، میکوای که قدرت تکلم و تکان خوردن ندارد و ماگدا (دختر مارلنا که از میکوای در این سال‌ها مراقبت می‌کرده) تجدید دیداری عجیب است و احساس می‌کنی همه این شخصیت‌ها آتشفشانی در آستانه فوران هستند و با پیش رفتن فیلم و برملا شدن دینامیک دورازانتظار این خانواده است که متوجه می‌شویم چرا به نظر می‌رسد تمام اعضای این خانواده از هم نفرت دارند، یا اگر نفرت ندارند تحمل دیگری را ندارند. «احمق‌ها» فیلم ساده‌ای برای تماشا کردن نیست و انرژی زیادی از مخاطبش می‌برد، قاب فیلم هم ابداعی است و آنقدر باریک است که همزمان حس خفقان و آزادی را به مخاطب می‌دهد و در برخی سکانس‌ها مثل آوردن میکوای به خانه درد و رنجی را که اعضای خانواده می‌کشند به شکل فیزیکی به مخاطب سرایت می‌دهد. با این حال «احمق‌ها» با پژواک‌هایی از تراژدی‌های یونان هرچند فیلمی بدون نقص نیست اما تجربه تماشایی خاصی است که جا برای بحث کردن درمورد ماهیت و امکان عشق را باز می‌گذارد و این دستاورد خوبی برای واسیلفسکی است.

امسال برخلاف سال‌های پیش، سعی می‌کنم درمورد فیلم‌های جشنواره به جای نوشتن یادداشت به شکل روزانه، فیلم‌هایی را با هم معرفی کنم که از نظر مضمونی یا شکلی یا فرامتنی به هم شباهت دارند. به نظرم به این شکل هم ارزیابی فیلم‌ها منطقی‌تر است و هم تصویر مناسبی از جشنواره و رویکردهای انتخابی‌اش به خواننده می‌دهد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها