تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۶/۰۲ - ۲۲:۱۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 189744

سینماسینما، رومینا روشن بین

در قسمتی از مستند”نقطه سرخط” اثر محمد عبدی، موسیقی کلاسیک پخش می شود، ابراهیم گلستان نگاهش را به افق می اندازد، شبیه به فیلم ها، او فیلمساز است می داند که دوربین این لحظه را ضبط می کند، ژست را می شناسد بلد است بازی کند. در کتاب “نوشتن با دوربین” اثر پرویز جاهد،گلستان اشاره می کند که یکی از حواریون امیرعباس هویدا به هویدا می گوید گلستان همه ی شما را مسخره کرده است چطور نفهمیدید؟ به نظرم او راست می گفت گلستان خیلی وقت ها همه ی ما را مسخره می کرد ولی ما فهمیده بودیم، او زیبا این کار را می کرد، دلمان می خواست نفهمیم تا او قصه بگوید، بیشتر حرف بزند. او بلد است، زندگی را،حرفه اش را، هرکجا قدم می گذاشت قاعده را زود یاد می گرفت او صد و یک سال عمر کرد،مرگ تمام همکاران و هم دوره ای های خود را دید حتی مرگ کاوه را هم دید. همیشه به مزاح می گفتم مرگ زورش به گلستان نمی رسد اما به قول خودش مرگ از تراژدی های زندگیست و بالاخره از راه می رسد. امثال گلستان هر موقع بمیرند زود است، حیف است، در تکثر انسان ها امثال او اقلیت اند، چون کم هستند، همیشه زود است. من او را یک بدمن محبوب در تاریخ فرهنگ و هنر ایران می دانم اکثر کسانی که او را از دور می شناسند بیشتر دوستش دارند تا نزدیکانش اما شخصیتش برای من و خیلی های دیگر بزرگترین اثر هنری اوست بیشتر از نوشته ها و فیلم هایش.

او کارهایش را از سر لذت انجام می‌داد، برای منافعش اما لذت و منفعتش میراث مهمی برای سینما و ادبیات شد. مبدا موج نو سینمای ایران از او بود. در ادبیات داستانی مدرن ایران تاثیر به سزایی داشت علاقه ش به فروغ زبانزد اهالی هنر شد که کمتر در تاریخ هنر ایران این پیچیدگی قصه و زیبایی را می توان یافت که خودش همچون یک شعر می ماند. اما هیچکدام این ها که تماما با ارزش است اندازه ی مصاحبه هایش و حرف های ضد و نقیضش اثر هنری نشد. در کتاب پرویز جاهد ادبیات و لحن گلستان و بی پروایی اش کاملا عیان است. این خصلت او در نسل امروز دیگر وجود ندارد، صراحت کلامش درباره ی همکارانش، نظر های بی پروایش درباره ی آثار هنری و ادبیات رک و گاهی استفاده از کلمه های رکیک از او برای ما شخصیتی ساخت که در فضای روشنفکرانه و انتلکت آن را نمی بینیم چرا که اکثر نظرها در این فضا منافع طلبانه و تشویق ها کورکورانه است و از قضا این ادبیات مخالف جریان روشنفکریست اما اینگونه جا افتاده است. ادبیات او در این کتاب و گاها در چند مصاحبه اش نشان از قدرت و اعتماد به نفسش می دهد که منحصر به فرد است برای همین می گویم خود او یک اثر هنری بود.

دلم می خواست او را ملاقات کنم، گدار را هم همینطور؛ اما داس معروف عزرائیل زمانی که گردن کلفت گدار سینما را هدف گرفت نگران گلستان محبوبم شدم که این نگرانی بیهوده نبود. 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها