تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۲۵ - ۱۵:۱۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 170557

سینماسینما، ابراهیم عمران

اوراق قرضه؛ ملی شدن نفت؛ دکتر محمد مصدق؛ نام‌ها و واژگانی هستند که در پس و پیش آن تاریخی به یادگار مانده است. تاریخی به کهنسالی واژگانی که مولف «خائن‌کشی» خویشتن را وامدار آن می‌داند. روزی نقل قولی شنیدم از مسعود بهنود که می‌گفتند من و کیمیایی بازمانده‌های تهران قدیم هستیم. او پیر فیلمساز شهر است و من پیر روزنامه‌نگاری شهر تهران. حالیه جناب کیمیایی در آخرین ساخته‌شان «خائن‌کشی» تهرانی را نشان می‌دهد که صدق گفته روزنامه‌نویس قدیمی شهر را مهر می‌زند. تهرانی مخوف در دهه سی. همزمان با تب و تاب ملی شدن صنعت نفت. شخصیت‌هایی که آنها نیز در پی شاید کمکی به دولت ملی مصدق باشند. فیلم به هیچ عنوان تلاش نمی‌کند (شاید ناخواسته) که شناسنامه این کاراکترهایش را به مخاطب بشناساند. اصولا دنیای ذهنی فیلمساز در سیاست و بزه‌های اجتماعی آن چیزی نیست که در افواه جریان دارد. کیمیایی سیاست را نیز آزگار روزانه اجتماع می‌داند. سیاستی که می‌تواند تنیده به اجتماع و اقتصادش باشد. سیاستی که همزمان پیاله فروش و می‌خور و نشئه و… اجتماع را به هم پیوند می‌زند. مگر نه این است که دیالوگی در فیلم می‌گوید: «من هم شاه را دوست دارم؛ هم مصدق را» و دیگری می‌گوید: «من سهراب را.» به باورم مانیفست اصلی کار آخر پیر فیلمساز ما بسان بیشتر کارهایش در جمع اضدادی است که بدانها اعتقاد دارد. اگر در رمان ماندگار و کمتر قدر دیده «جسدهای شیشه‌ای» شخصیت‌هایی چون رحیم و سروش و طاهر و طلعت و کاوه و رضا را درک می‌کنیم؛ به مدد قلم بی‌ریا و از دل بر آمده نویسنده‌اش است و بس. اینجاست که تبدیلش به فیلم و بیان دیالوگ‌ها می‌تواند موجب از دست رفتن جان نوشته و احیانا فیلمنامه شود.(گویا قرار بود از جسدهای شیشه‌ای سریالی ساخته شود) و واقعا نمی‌دانم چه بر سر اثر خواهد آمد در پس ساخته شدن. آیا لذت وافری که از رمان برده‌ایم، حفظ خواهد شد یا بسان فیلم اخیرشان که فقط آموزش سینما بود و میزانسن و دکوپاژ و طراحی صحنه، خواهد بود؟! چه تهرانی ساخت برایمان! چه فضاهایی ایجاد کرد در ذهن. حالیه انگار در آن زیست می‌کنیم. هر چند با بیش از نیم قرن فاصله. تهران پیاله فروش‌های ارمنی (شخصیت ادی)، تهران شیره‌کش‌خانه‌ها (قاسم کوری)، تهران شاپور و خیابان سپه‌اش. تهران خانه‌های قمر خانمی‌اش. تهران دل و دلدادگی‌اش. تهران رفاقت‌هایش. تهران و مردانگی‌هایش. و تهرانی که بچه‌‌های با معرفتش یا پارکابی اتوبوس می‌شوند و یا گردوفروش شمرون (دیالوگی در فیلم). همه اینها خود چند فیلم است. و به حتم دیدنی. می‌ماند نکته‌ای. همه این قاب‌های دوست‌داشتنی، همه این تاریکی‌های تصویر در دیوار، فانوس به دستان در مه و درشکه و اسب. واقعا حظ وافر است. افسوس اما زیاد می‌ماند. دو ساعت آموزش بصری ناب قاب و تصویر و میزانسن و دکوپاژ و طراحی‌صحنه دیدیم. وای از آن لیوان سبز قدیمی روی میز. بخاری هیزمی. قاب‌های روی دیوار. و اما افسوس‌ها، امری نیست جز درنیامدن شخصیت‌ها؛ باور نکردن‌های اکت‌هایشان؛ مهدی کیست؟ ارتباطش با شاهرخ چیست؟ شناسنامه باورپذیری‌شان نزد مخاطب کجاست؟ سهراب که مهران مدیری بازی می‌کند -مثل همیشه بی‌روح- چه کسی است که با دکتر مصدق هم سر و سِری دارد؟ زنان فیلم از کجا آمده‌اند؟ در چشم بهم زدنی یک تیم شده‌اند؟ کجا هفت‌تیر به دست شدند؟ دل ِ دلدادگی شان به مردان فیلم از کجا نشات گرفته است؟ همه این پرسش‌های مانده در ذهن مخاطب، سبب می‌شود عده‌ای در یک سوم و عده‌ای در میانه و سر آخر جمعیت زیادی در پایان فیلم، کنارت نباشند. به باورم ساخته آخر ایشان ادای دینی به خویشتن خویش است. مساوی شدن با افکار و عقاید نیم قرن خویشتن. از رفاقت‌ها گرفته تا بازی‌های سیاسی. از سمت مردم ایستادن؛ مردمی که  اختلاف ندارند و مختلف هستند (دیالوگی در فیلم). و اینکه ایشان حتی رفاقت را در فیلمسازی هم رعایت می‌کنند؛ از سعید پیردوست گرفته تا جواد طوسی منتقد که دلبستگی خاصی به دنیای فیلمساز دارد. و چه دلپذیر بازی کرد آن چند پلان را. راستی این دیالوگ در شیره‌کش‌خانه قاسم کوری، خود جواب همه پرسش‌های در نیامده فیلم است. سکانسی که شاهرخ (پولاد کیمیایی) از قاسم کوری می‌پرسد: «پس نفت چی می‌شه؟» و قاسم جواب می‌دهد: «از نفتی می‌خریمش!». کیمیایی قصد نشان دادن قشری را داشت در آن دوران که پای کار بودند. و شاید خود نیز نمی‌دانستند فرجامشان چیست. بد نیست بار دیگر رمان «جسدهای شیشه‌ای» خوانده شود برای درک بیشتر و بهتر این فیلم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظرات شما

  1. الهام
    ۲۵, بهمن, ۱۴۰۰ ۶:۵۷ ب٫ظ

    مهران مدیری بهترین بازیگر فیلم خائن کشیه. اون کاریزما و وقار و عاشقانه ها با اکت و رفتار و نگاه هیچ بازیگر دیگه ای جز مدیری در نمیومد. استفاده از صفت بی روح نهایت بی سلیقگی نویسنده این یادداشته

  2. ناشناس
    ۲۶, بهمن, ۱۴۰۰ ۴:۴۰ ب٫ظ

    بالاخره نگفتید که فیلم
    ” خائن کشی ” خوب است یا بد ؟ اینقدر که به نعل و میخ زدید !

نظر شما


آخرین ها