تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۰۷ - ۱۳:۰۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 100665

سینماسینما، محسن جعفری راد: هر فیلم و سریالی، اصول خودش را بنا می کند و سریال هایی مثل ممنوعه فارغ از حواشی به راه افتاده و وقفه طولانی در پخش و حمله رسانه های تند رو، از جمله سریال هایی است که نوشتن درباره اش، جهان آن را از یک سریال مستقل خارج می کند و آدرس مجموعه ای از سریال های ترکی که در چند سال اخیر رونق گرفته اند را می دهد.

سریال هایی که بازارشان در اغلب خانواده های ایرانی سکه شده و عوامل و سازندگان ممنوعه طبق همان نقشه راه می خواهند نظر مخاطب سریال های ترکی را جلب کنند- مجموعه هایی که با سریال حریم سلطان آغاز شد و این روز ها به عروس استامبول رسیده است! – مایه های تکرار شونده در مضمون این سریال ها چهار حالت را در بر می گیرد؛ عشق، شک، انتقام و خیانت. مثلا خیانت ترانه (بهاره افشاری) و خسرو (هادی حجازی فر)، عشق سامی (میلاد کی مرام) به برکه (الهه حصارکی)، شکِ خیانت برکه به سامی، شک رها (لیلا زارع) به خسرو، خیانت خسرو به رها، انتقام گرفتن ترانه از سامی و پدرش و … جالب این که بر عکس سریال های ترکیه ای که این مضامین را سعی می کنند در سریال های چند ده قسمتی تزریق کنند و در واقع با رعایت اصول اولیه درام نویسی به طور قطره چکانی، اطلاع دهی کنند، در ممنوعه فقط در همان چند قسمت اول این مضامین چپانده شده است و مسیر روایت را قابل پیش بینی می کند.

نقطه اشتراک بعدی، انواع و اقسام تلخی ها و مشاجره لفظی و دعوای فیزیکی و جیغ کشی شخصیت هاست که در سریال‌های ترکی بارها و بارها شاهد بوده ایم. در کدام سریال ترکی با شادی و دورهمی و لحطات خوش یک موقعیت، به معنی دقیق کلمه رو به رو هستیم؟ و ممنوعه از همین الگو تبعیت می کند. شخصیت سامی هم خودش تلخ است و هم نگاه تلخ و خشنی به بیرون دارد، یا دعوای فیزیکی سامی با چند جوان در خیابان و یا ضرب و شتم او توسط نوچه های پدرش و رفت و آمد چند باره گروه آنها به بیمارستان و مشاجره های لفظی میان اعضای گروه که نشان می دهد نویسنده و کارگردان کاملا از نمونه های ترکی نمونه برداری کرده اند.

اشکالی در این الگو برداری نیست همان طور که برای تعریف یک داستان و ساخت یک سریال می توان از هر داستان و سریالی استفاده کرد اما مشکل اینجاست که همه چیز به مستقیم ترین شکل اتفاق می افتد. همه چیز در سطح ماجرا جریان دارد و در هیچ موقعیتی، به عرض و عمق داستان و زندگی شخصیت ها نمی رسیم. علاوه بر این منطق خیلی از علت و معلول ها مشخص نیست و در واقع انقدر سرهم بندی شده که مدام سوال می کنیم شخصیت پدر سامی با بازی امیر جعفری با آن هم یال و کوپال و دبدبه و کب کبه و خدم و حشم انقدر هوش و ذکاوت و مهارت ندارد که همه سرمایه اش را در یک پروژه خرج نکند؟! چرا از او یک پدرخوانده ایرانی ساخته شده که کاملا توی ذوق می زند؟! – برای نمایش درست یک پدرخوانده ایرانی حتی از نوع جعلی مقایسه کنید با کاراکتر شکور با بازی درخشان فرهاد اصلانی در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده- یا شخصی مثل سامی با یک اشاره کوچک درباره رابطه قبلی دوست دخترش چنان از کوره در می رود که شبیه فیلم فارسی ها انگار کل ایل و تبارش به یغما رفته اند! در حالیکه حتی در یک جامعه سنتی، در حال حاضر هم دیگر کمتر به روابط قبل از ازدواج مراجعه می شود و از زمان ازدواج– یا در سریال ممنوعه پیوند دوستی!- همه چیز از نقطه صفر شروع می شود.

شخصیت ترنس فیلم چرا انقدر کاریکاتور شده است.چهره پردازی خسرو (هادی حجازی فر) چرا انقدر نخ نما و در حد فیلم های آماتوری است. همین که چهره بازیگری را که مخاطب پیش فرض انبوهی از ریش و سبیل در فیلم های قبلی از او دارد – از جمله ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار- را شش تیغه کنیم و موهایش را بلند نشان دهیم،برای ساختن یک هنرمند کافیست؟برای خلق یک کاراکترتازه کفایت می کند ؟! او چه پیانیستی است که اصلا یک نما ی ساده از نواختن پیانو دیده نمی شود؟ حتی اگر به طور تفننی بزند. واقعا خیلی سخت بود که انگشتان یک پیانیست حرفه ای را با قد و قامت و حالت نشستن خسرو انطباق دهند؟ کاری که مثلا در فیلم سنتوری ( داریوش مهرجویی) انجام شد و موفقیت آمیز بود.

اما نکته ای که باعث می شود چنین سریال هایی برای مخاطب ایرانی و به خصوص نوجوان ها و جوان ها مناسب نباشد به چگونگی روابط گروه ممنوعه در سریال مربوط می شود. یکی شرط می گذارد که پسری و دختری تا صبح در یک اتاق بمانند! آن یکی خیلی مستقیم درباره همبستر شدن حرف می زند و علاوه بر اینها مصرف مواد به راحتی نشان داده می شود. دیگری خیلی راحت پیش پدر و مادرش از عشق و بوی فرند! boy friend حرف می زند! خب زندگی نسل دهه هفتاد جامعه این طوری است ؟ اگر هست چرا در یک بازنمایی خلاقانه واقعیت یا تفسیر خلاقانه امر واقع، از فیلتر نویسنده نگذشته و وارد یک جهان بینی نشده است؟ اگر نیست چرا مدام ادعای زندگی رئالیستی و مشت نمونه خروار و قابل تعمیم به جامعه ایرانی دارند؟! در واقع در سریال ممنوعه مثل یک سریال ترکیه ای یک مرد همزمان با یک دوست دختر و زنی است که قبلا از او طلاق گرفته،یکی از دوستان دوست دخترش به پسر مورد نظر دل بسته و ماجرای بالای شهر و پایین شهر مطرح می شود و تمام خطوط قرمزی اخلاقی حتی در یک خانواده اروپایی رد می شود.

یکی از ویژگی های کاملا آشکار سریال ممنوعه هم تقلیدی است که از سریال عاشقانه (ساخته منوچهر هادی) به عنوان یک سریال موفق در شبکه نمایش خانگی کرده. به این شکل که طبقه متوسط و طبقه متوسط رو به پایین ،کنجکاو زندگی مرفه و «لاکچری» است و سریال عاشقانه با چیدمانی خوش رنگ و لعاب این امکان را به خاطب می داد و حالا در ممنوعه هم به کار گرفته شده است.

البته سریال، امتیازات مثبتی هم دارد. از جمله برخی ترکیب بندی ها که فرم بصری خلاقانه ای را ارائه می کند یا بازی های قوی مثل میلاد کی مرام که یک تنه بار فیلم را به دوش می کشد و چند حالت مختلف را به طور توامان می تواند به درستی اجرا کند اما برای یک سریال حتی در حد و اندازه یک کار سرگرمی ساز، این ها کافی نیست. باید ببینیم در ادامه می توانند این حفره های عمیق را پر کنند یا نه، هر چند تجربه ثابت کرده، نقشه راه سازندگان یک سریال با همان چند قسمت نخست مشخص می شود و امیدی به رستگاری! به معنی اثرگذاری سریال نیست. از جمله فصل دوم و سوم شهرزاد که هم منتظر بودیم بهتر شود و هی بدتر شد!

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها