تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۰/۰۱ - ۱۴:۱۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 147161

سینماسینما، آرش عنایتی
در میان هفت دریا، تخته بندم کرده است 
باز می‌‌گوید که چابک باش و، دامن، تر مکن!
سعدی

ناخدا دریایی، کاری از مازیار مشتاق گوهری، گوهری است میان این همه بدلی‌جاتِ تصویری که اصل‌شان را پیش‌ترها  بر پرده‌ی سینما دیده‌ایم. از تکرارِ زن نازا یا دخترزا، تا تکرر نماهای هوایی شهری بزک کرده به انواع فیلترها، تا آوینی‌های دایی‌جان ناپلئونی که سفرِ  کریستف کلمب را هم از سر ستیز با اسلام می دانند! مازیار، چون بزرگان سینمای مستند، کنج عافیت رها کرده و دل دریایی‌اش را همراه لنج‌ی به اقیانوس سپرده تا با عبدالقیوم بلوچ و همراه‌هانش، همراه شود. عاقبت و جوهره‌ی کار سترگِ گوهری، نه در ثبت و ضبط مشقات ۶۵ روزه سفر، و نه حتی در تسلسل و تکثر معضلات و اتفاقات سفری کاری – از اعتیاد، طلاق، رفوگری های قبیله‌ای اختلافات و …- بل در حفظِ نگاه انتقادی‌اش به سوژه کاریزماتیک و ظرافت‌اش در بیان سینمایی آن‌هاست. برای نمونه، از گرفتن سکان لنج توسط ملوان معتاد(اسماعیل) و تاثیر شفا بخشی دریا بر زندگی‌ها، تا لغزاندنِ صدای عبدالقیوم که از قناعت‌اش پس از سفر می‌گوید بر پس زمینه‌ای که کشتی غول پیکرچینی دیده می شود یا، آن‌جا که به تیزهوشی وکلای عبدالقیوم را به تصویر می‌کشد_ همان‌ها که مجوزش را به درایت می‌گیرند- و این‌گونه دامن فیلم‌ش را از هرگونه تعبیر و تفسیرِ ِ زن‌ستیزانه مبری می‌سازد و به رغم تخته‌بند شدن‌ش بر علاقه‌اش، از هفت دریا بگذشته و تردامان نشده!  گوهری در نخستین توفان، دریا زده می شود اما از گردابِ مشکلاتِ فیلم‌ش به سلامت گذشته و ارمغان‌ش فیلمی است که می توان بارها و بارها به تماشا نشست.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها