تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۴/۲۲ - ۱۱:۱۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 138738

سینماسینما، حسین سلطان محمدی

دوره عجیب فعلی و پیامدهای شیوع ویروس کرونا، جهان را در نوعی از بلاتکلیفی فرو برده است؛ چون ابعاد زندگی بشر، دستخوش تغییراتی شده است که با خصوصیات انسان و عمده قواعد آکادمیک مرسوم، در تقابل و تضاد قرار گرفته است. گویا دنیای دیجیتال، با سرعتی فراتر از پیش بینی ها، در حال غلبه بر جهان انسانی و سازوکارهای آن است و انسان امروزی در این شتاب ناگزیر، در نوعی آشفتگی غوطه ور شده است. هر آنچه از پیوستگی و ارتباط چهره به چهره و فردی و اجتماعی و نیز فعالیت زیستی وجود داشت، به نوعی ممنوعیت کشانده شده است و این ممنوعیت، حتی آیین و مناسک دینی را هم درگیر کرده است. البته انسان و جوامع انسانی، در حال مقاومت دربرابر این تغییر ناخواسته هستند و در هر جغرافیایی به روشی خاص، می کوشند تا ماهیت و هویت و ذات مرسوم و نیز قواعد زیستی خویش را حفظ کنند. اما حریف کرونایی، با قدرتی که عمدتا از ناشناختگی آن برآمده است، در حال عقب راندن قاعده زندگی اجتماعی است. با این حال، رسیدن به نوعی تعادل رفتاری و اندیشه ای برای بازیابی خود در شرایط ایجادشده جدید، لازمه هر جامعه ای و در هر بعدی از فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و … است. این تعادل برای زنده ماندن و حفظ توان انسانی است که در فقدان آن، هیچ دانش و حوزه عملکردی، مفهوم نمی یابد.

ما در ایران به شیوه خودمان در حال برخورد با این پدیده هستیم و البته با نگاهی به قواعد ترسیم شده برای برخورد و مقابله با این شرایط یا رسیدن به تعادلی جدید در زندگی از سوی مراجع جهانی. ما نیز همانند همه جهان، ناله از عدم تحمل انزوای خانگی یا قرنطینه مرسوم زده ایم و به شیوه های مختلف در حال شکستن این نوع دستورالعمل ها هستیم. ما همانند همه جهان، بیش از خود، ساختار حاکمیتی را خطاب قرار داده و از او غذا و امکانات و دستمزد و … می طلبیم. ما نیز گرفتار حرص و طمع فردی و خودبینی بیشتر از منافع جمعی هستیم. در حوزه رفتارها و عادات زیستی مرسوم و اصطلاحا آنچه به ازدواج و ابتدای زندگی مشترک مربوط است یا به مرگ و پایان حیات و یاد آخرت، بیش از آنکه برای حیات، ارزش قائل باشیم، به منفعت فردی و عرف و رفتارهای مقطعی توجه داریم و نمی خواهیم به راه حل های نوین در شرایط متفاوت امروزی برسیم، نمی خواهیم از عرف جدا شویم و نمی خواهیم از خواسته های نفسانی مرسوم دست برداشته و حتی رسیدن به امیال نفسانی را در روش جدید جویا شویم و این گونه است که به جای منفعت، خود و دیگران را در ضرر فرو می بریم و بعد ما هستیم و غرولند و اعتراض و خودخوری.

به سینما برسیم که حوزه بحث مرسوم ماست. با بروز شرایط جدید، محدودیت ها مانع تولید و توزیع آثار شد. فعالیت های تولیدی به اندک رسید و در بازگشایی مجدد فعالیت، باز هم شنوای اخباری از ابتلای دست اندرکاران در پروسه کار هستیم. تعداد تولیدات به ظاهر کمتر شده است و از پروانه ساخت و پروانه نمایش، کمتر می شنویم. در حوزه نمایش هم سالن ها تعطیل شد؛ اما در اینجا، تلاش برای ارزیابی شرایط جدید را آغاز کردیم و ساختار جسوری چون «اوج»، تجربه اکران آنلاین و سینماماشین و حتی تراکتور ماشین را به مرحله عمل درآورد. از این سازمان تولیدی همین انتظار هم می رفت، مانند بنیاد سینمایی فارابی که معمولا در حوزه تولید آثاری وارد می شود که تهیه کننده بخش خصوصی، تصویری از موفقیت یا شکست آن ندارد و فارابی با پیشگام شدن و سرمایه گذاری، مسیر را برای ارزیابی یا ورود به آن، مهیا می کند. با ورود «اوج»، اندک سرمایه گذارانی هم به دنبال آمدند و این کار را تقویت کردند و بدین ترتیب، مفهوم اکران آنلاین آثار جدید در حال تثبیت و تقویت و گسترش است. اما اینجا نیز همانند سایر حوزه های زیستی، مقاومت و ماندن بر سر رفتار پیشین هم دیده شد. اینکه سالن ها باید باز شود و با روال قبلی و تا مدتی هم سروصدای صاحبان سالن ها که چرا با فاصله گذاری و چرا با ۵۰ درصد ظرفیت و از این گفتند که سینما، تجربه ای جمعی است و خانواده ها باید کنار هم بنشینند. جوری هیاهو شد که انگار پیش از دوران کرونایی فعلی، سالن ها با تمام ظرفیت اشغال می شدند. بگذریم که در عمل، به رغم هرگونه هیاهوی رسانه های مجازِی و درگیر شدن با ارقام مالی و میلیون و میلیارد، باز هم ظرفیت پنجاه درصد هم اشغال نشده است. از این هم بگذریم که به علت فقدان توان ریسک در تهیه کننده های خصوصی، در هفته نخست فیلمی اکران نشد و اکنون هم که دوره اکران را تجربه می کنیم، دست کم باید ارزیابی اولیه ای از این شرایط، بدون دست یازیدن به حربه هایی چون فقدان تبلیغ شهری و هزینه بالا و فلان و فلان، به دست آورده باشیم و در چینش فیلم ها، به درک جدیدی از رفتار مخاطب کرونازده یا مخاطب آنلاین شده، برسیم. البته در اینجا نوعی خودبینی هم بروز کرد که آثار اکران آنلاین شده، نباید به سالن ها بیایند و در نوعی کشمکش و با اعتراض و تهاجم به تجربه های نوین آنلاینی، آنها را از نمایش بر پرده سینما محروم کردند. اگرچه بهتر بود با درک بهتری از این موضوع که فیلم را بر پرده باید دید و اگر در دوره ای، تجربه ای دیگر و در صفحات کوچک تلفن های همراه و تبلت ها یا اندک تلویزیون های هوشمند – به نسبت کل تلویزیون های فعال در خانه های ما – را شاهد بودیم، نباید امکان نمایش در سالن ها را از تولیدکنندگان گرفت. خوشبختانه در این مبحث، ما شاهد بروز نوعی واکنش از سوی تماشاگران بودیم که می توان به عنوان نوعی تجربه جدید دریافت و به پافشاری کنندگان بر بازگشایی سالن ها با حداکثر ظرفیت یا پافشاری کنندگان بر عدم اکران آثار اکران آنلاین یادآور شد که، تجربه نمایش مجموعه «آقازاده» در شبکه نمایش خانگی و نیز استقبال مردم از دی وی دی های توزیعی آن، نشان داد که مردم مصرف کننده این کالای فرهنگی، در حال بازگشت به دنیای فیزیکی از نوعی دیگر هستند. یعنی مردم دست کم در حوزه ترس و نگرانی، ترجیح می دهند که آثار را در خانه ببینند یا در تعداد معدود و محدود، تا اینکه در سالنی که پیش و بعد از ورود به آن، حوزه های متفاوتی برای درگیری احتمالی با ویروس کرونا در پیش روی شان وجود دارد. حالا با این نمونه رخ داده، صاحبان سالن ها که عمدتا در نوع کمپلکسی مرسوم آن، تهیه کنندگان همین سینما هستند، بهتر بود به جای ایجاد مانع برای اکران آثاری همچون «خروج» یا اعتراض به اینکه چرا پنجاه درصد و …، ابزار نمایش به صورت انفرادی یا تعداد معدود را هم در سالن های خود تعبیه می کردند و با روشی معقول، تماشاگر را برای بهره مندی از این ابزار و غوطه ور شدن در دنیای فیلم ها، علاوه بر سالن سینما، به خود جذب می کردند. هر چه باشد همان تجربه آنلاین هم با توجه به سلایق مختلف اعضای خانواده ها که براحتی امکان دیدن این آثار بر صفحه تلویزیون را نمی دهد و نیز زمان استفاده آنلاین از آثار و همچنین ترجیح دیدن آثار در صفحه ای بزرگتر از صفحه تبلت و گوشی تلفن همراه، می تواند به گونه ای دیگر و با قراردادن تلویزیون های بزرگ در بخشی از سالن های فعلی و ایجاد فیلمخانه مانندهای کوچک تک‌نفره یا چندنفره، مصادره شده و ضمن تقویت آن، تماشاگر را در حوزه سینما نگه دارد. البته این یک پیشنهاد ساده است که می تواند در ارزیابی رفتار مخاطب و نیازهای اقتصادی و منفعت مادی صاحبان سرمایه در سینما، به پیشنهادهای دیگر و جمعی متناسب با شرایط کرونایی و نه صرفا رفتار خودبینانه بینجامد. حرف، در همان تعادل است و نه افراط و تفریط. حرف در بازیابی خود است تا در خودفروفتگی یا چنگ بر چهره همه زدن. تعادل!

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها