سینماسینما، یزدان سلحشور
«ازنفسافتاده» ژان لوک گدار فیلمی است که نهتنها از آن خوشم نمیآید، که از آن متنفرم! و البته دلیل نمیشود که فیلم مهمی نباشد! تنفر من از این فیلم نه به خاطر رفتار تنفربرانگیز گدار در طول زندگیاش بوده و هست[نسبت به فیلمسازانی که به مراتب از او بهتر بودند، همچون تروفو] و نه به خاطر یاوهگوییهای سیاسیاش در دهه ۱۹۷۰ که اسمش را سینما گذاشته بود. [چون یک دفعه فیلش یاد هندوستان کرده بود و دوستدختر چینی مائوئیست گرفته بود!] گدار فیلمهای دیدنی کم ندارد، اما تنفر من از این فیلم، دقیقا به خاطر خودِ فیلم است و به خاطر همه آن کارهایی که گدار در این فیلم کرد و بقیه اسمش را نوآوری گذاشتند، اما فیلم را از نفس انداخت! دقیقا به این دلایل:
«وقتی زمان نسخه اول فیلم از آنچه گدار میخواست، طولانیتر بود، او برای کوتاه کردن فیلم، روند جاافتاده حذف سکانس را رعایت نکرد و در عوض از جامپکات به عنوان ابزاری برای تدوین استفاده کرد: او قسمتهایی از هر سکانس را حذف کرد. استفاده اینچنین از جامپکات باعث شد فیلم حسی ناهموار و ناهنجار داشته باشد… گدار فیلمبرداری را بدون فیلمنامه نهایی آغاز کرد. او هر روز قسمتی از فیلمنامه را مینوشت و فقط صحنههایی را که نوشته بود، فیلمبرداری میکرد. علاوه بر این، گدار در بسیاری از موارد، حتی دیالوگهای بازیگران را در اختیارشان قرار نمیداد. او هنگام فیلمبرداری، دیالوگها را بلند میخواند و بازیگرها تکرار میکردند. سکون و وقفهای که در بسیاری از صحنههای فیلم حس میشود و یکی از بارزترین نکات فیلم به شمار میرود، به همین دلیل است. گدار همچنین گویا علاقه و باوری به فیلمسازی بدون عیب نداشت. او هر سکانس را تنها یک بار میگرفت و فقط در صورت بروز مشکلی بزرگ، آن را تکرار میکرد. از نظر گدار اشتباههای کوچک باعث میشود مخاطب فیلم متوجه شود که بیننده یک اثر خلقشده است. درنتیجه او میتواند از فیلم فاصله بگیرد، و به جای اینکه فقط آن را تماشا کند، در موردش فکر کند و رابطهای بر اساس درک و منطق با فیلم برقرار کند.»[مهرداد دانشجو/ بیبیسی]
همه این کارها، بعدها به شکل منطقیتر و قابل تحملتری[در دنیای «متن»] در آثاری دیگر از سینماگرانی دیگر تکرار شد که به نظرم خیلی بهتر هم اجرا شد! حتی خودِ گدار هم بعدها در آثاری مثل «آلفاویل» توانست عیوب ذاتی کارش را برطرف کند.[مثلا اینکه با روشهای جنونآسایش، دیگر بازی بازیگران را به باد فنا ندهد، یا داستان را از نفس نیندازد، یا جهان «نوآر» را در حد یک «کاریکاتور ناپخته» تقلیل ندهد!]
«ازنفسافتاده» میتوانست فیلم خوبی باشد با بازیهای خوب، اما ظاهرا گدار نمیخواست فیلم خوب بسازد. میخواست فیلمی پرسروصدا بسازد! جواب هم داد! پالین کیل، بازی غیرقابل تحمل ژان پل بلموندو را[که تا آخر عمر بازیگریاش هم دست از سرش برنداشت] ستود و او را یک «براندو»ی تازه نامید![البته شنیدن چنین حرفی از منتقدی که چنین اظهاراتی هم دارد، بعید نیست: «توپاز از قماش همان فیلمهای جاسوسی مزخرفی است که هیچکاک از دهه ۳۰ تابهحال میسازد.» یا: «فیلم درباره نیروهای واقعی پلیس سانفرانسیسکو نیست؛ درباره تصوراتی دستراستی از آن نیروها به منزله آدمهای بدبخت و بیچارهای است که توسط لیبرالهای غیرواقعبین، از مردانگی افتادهاند و در آن مخمصه انداخته شدهاند. «هری کثیف» با پاک کردن صورت مسئله، یک فیلم عمیقا زشت و غیراخلاقی به نظر میرسد.»] فیلم بهرغم تمام دستاندازهایش در روایت، به دلیل غوغاسالاری و بودجه کمش به یک موفقیت تجاری بدل شد![موفقیتی که برای کمتر فیلم تجربیای- چه قبل از آن و چه بعدش- تکرار شد.]
فیلم درباره یک آدمکش الکیخوش است که از طرف دوستدخترش به پلیس فروخته میشود. اینکه دلیل این خیانت چیست[برخلاف بخش اعظم آثار «نوآر»]، واقعا مشخص نیست. کلا فیلم انگیزههایش نامشخص است.[چیزی که فکر نمیکنم در ایده اولیه تروفو برای این فیلم، بوده باشد.] فیلم، به دلیل کاتهای نابهجا و حذف نماهای میانی، به سوهان روح و روان و چشمان تماشاگر بدل میشود. شکنجه محض است! بازی بلموندو، بازیای متفاوت از بازیهای درخشانش در آثار ملویل است و ظاهرا آنقدر این بازی بد و آزاردهنده برایش جذاب بوده که تا باقی عمرش[در اکثر آثارش] آن را ادامه میدهد و بدل به یک ستاره پولساز در سینمای فرانسه میشود، به جای آنکه بازیگر بزرگی شود. جین سیبرگ فقط یک عروسک است و اثری از بازیهای بعدی او در این فیلم نیست. دقیقا به این دلیل که گدار میخواسته او در حد یک عروسک، در فیلم تنزل پیدا کند!
«ازنفسافتاده» بهرغم بد بودن، فیلم تاثیرگذاری هم هست! بر سینمای زمانه و پس از خود تاثیر گذاشته و ظاهرا هنوز هم دارد همین کار را میکند! موفق شده وارد حافظه جمعی چند نسل شود و در دانشکدههای سینمایی تدریس شود و محل ارجاع روایی و نشانهشناسانه در آثار پس از خود باشد! شما میتوانید فیلم را در سال ۲۰۱۹ ببینید و از آن لذت ببرید، یا کلی بد و بیراه نثار گدار کنید! انتخاب با شماست! به نظر من، سینما برای لذت بردن است نه شکنجه دادن مخاطب!
«گدار هنگام ساختن فیلم «ازنفس افتاده» حتی پول خریدن بلیت مترو را هم نداشت. او به همان درماندگی و بیچارگی شخصیت فیلمش بود و حتی بیشتر. یک ماه پس از اولین شب نمایش «چهارصد ضربه»، گدار از من خواست فیلمنامه «ازنفس افتاده» را به او قرض بدهم تا آن را برای خواندن به بروگارد بدهد.[بروگارد پیشتر طرح «زن، زن است» گدار را رد کرده بود.] داستان «ازنفس افتاده» را من چندین سال پیش از آن نوشته بودم. نطفه اولیه این داستان رخدادی بود که در یک تعطیلی آخر هفته اتفاق افتاد و تاثیری عمیق بر من گذاشت. از آنجا که ژان لوک ذاتا غمگین تر از من است، پایانی خشن برای فیلم انتخاب کرد. او هنگام ساختن این فیلم، در اعماق یأس و نومیدی بود. وی نیاز داشت که فیلمش با مرگ به پایان رسد و به همین سبب، آن پایان را انتخاب کرد. من از او خواستم فقط یک جمله را که بسیار وحشتناک بود، از فیلم حذف کند. در پایان فیلم هنگامی که پلیس ها به طرف میشل تیراندازی می کنند، یکی از آنها به بغل دستی اش می گوید: «زود باش، بزن تو ستون فقراتش.» من به او گفتم: «بهتر است از خیر این جمله بگذری.» و او هم حذفش کرد.» [فرانسوا تروفو]
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- درباره سرژ رضوانی هنرمند ۹۶ ساله/ انتشار مشهورترین ساختههای آهنگساز ایرانی فیلمهای تروفو و گدار
- سینماسینما/ ستایش ناتوانی/ گفتوگو با میترا فراهانی درباره آخرین فیلم(های) گدار
- چهرههایی که سال ۲۰۲۲ جهان هنر را ترک کردند
- نازپروردهی انقلابی/ دربارهی ژان لوک گدار و آثارش
- قمارباز بزرگ سینما
- سینما در سوگ اسطوره شگفتیساز/ گدار؛ یاغی سینمایی
- فوت یکی از بنیانگذاران موج نوی سینمای فرانسه/ ژان لوک گدار درگذشت
- «تا جمعه، رابینسون»؛ رودررویی مجازی دو سینماگر بزرگ از دو موج نو
- سینماسینما/ جشن تولد سینهفیلها برای گدار/ گلستان و گدار روبروی هم در «تا جمعه، روبینسون»
- یادبود کیارستمی در نشریات خارجی/ نشریه انگلیسی: کیارستمی مردم را نسبت به آینده سینما امیدوار کرد
- بزرگان درباره کیارستمی چه گفتند
- وقتی فرشتهای پیش از این به خواب رفته، چشم باز کند و در شیپور صوراسرافیل گونهاش بدمد
- گدار: به سینما بدرود خواهم گفت
- یک شورشی در جهانی سرکوبگر/ نگاهی به فیلم «آلفاویل»
- برشهای کوتاه/ دو سکانس از فیلمهای «از نفس افتاده» و «پییرو خله»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- همه چیز درباره امکان مینا به بهانه پخش از تلویزیون
- «۱۳ روز ۱۳ شب»؛ فیلمی فرانسوی به شیوه هالیوودی
- یادداشتی بر کتاب «سینماگر متفکر: گفتوگو با داریوش مهرجویی»/ فراتر از تصویر؛ از جهان فلسفه تا زبان سینما
- نگاهی به نمایش «رامسس دوم»/ شیطان یا فرشته؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- رونمایی از کتاب «استادان بزرگ بازیگری و شیوههای آموزش آنها» با ترجمه پیمان معادی؛ پاکدل: مادر سینما، کتاب است/ پیروزفر: آموزش بازیگری فقط انتقال تجربه نیست/ معادی: رونمایی این کتاب جذابتر از لحظات روی فرش قرمز فیلمها بود
- «چیزهایی که میکُشی»؛ پدرسالاری، سکوت و خشونت
- با این همه جشنواره چه کنیم؟
- تریلر فیلم «مایکل»؛ نمایش دگرگونی اساسی جعفر جکسون
- یک نظرخواهی متفاوت؛ فیلمهای محبوب رهبر کاتولیکهای جهان
- در سومین فیلم تام فورد؛ ادل برای نخستین بار بازیگر میشود
- تولید کپیهای مجازی از صدای ۲ هنرمند؛ متیو مککانهی و مایکل کین باهوش مصنوعی کنار آمدند
- هفت اثر جدید در راه شبکه نمایش خانگی
- بدرقه پیکر همایون ارشادی به خانه ابدی
- رونمایی از جدیدترین اثر شمس لنگرودی / گزارش تصویری
- اکران آنلاین مستند «بودن»؛ مرزی باریک میان بخشش و قصاص
- طراحی در سینما در هفته طراحی تهران
- فواد شمس درگذشت
- پارسا پیروزفر «خانم شین» را میسازد
- طعم تلخ گیلاس
- «آقای زالو»؛ روایتی کمیک با طعم تلخ و گزنده
- پیشبینی اسکاری سردبیر هالیوود ریپورتر؛ فیلم پناهی برای اسکار چقدر شانس دارد؟
- نگاهی به فیلم «ناتور دشت»؛ یسنا گم شده!
- «چای سرد»؛ تصویر تلخ سیمای هنر و هنرمند در تنگنای زندگی
- نرگس آبیار خدای زدن به دل ماجراست
- نمایش «کازابلانکا» / گزارش تصویری
- موافقت شورای پروانه فیلمسازی سینمایی با ساخت ۷ فیلم
- «هزار و یک فریم» برنده دو جایزه از جشنواره فیلم تسالونیکی شد
- همایون ارشادی درگذشت
- «سامی»؛ هرمنوتیک رنج و کنشگری ضدهژمونیک پیرامون
- «پیرپسر» در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- نمایش موزیکال «رابین هود» روی صحنه تالار وحدت
- جشنواره تورین با تمرکز بر فیلمسازان زن برگزار میشود
- برگزاری نخستین جلسه شورای داوری هنرهای نمایشی در انجمن صنفی تماشاخانههای ایران
- محمدعلی دشتی درگذشت





