تاریخ انتشار:1397/12/04 - 15:30 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 107030

سینماسینما، ساسان گلفر

اصطلاح «زمان طلایی»یا «ساعت طلایی»یا Golden Time در طب اورژانسی به دوره‌ای زمانی در حد یک ساعت یا کمتر در پی آسیبی شدید گفته می‌شود که در طول این زمان بیشترین احتمال درمان پزشکی و جلوگیری از مرگ بیمار وجود دارد. ظاهرا علت این‌که اصطلاح «گلدن‌تایم» در فارسی «ساعت طلایی» نیز ترجمه شده، این است که برای احیای بیمار بعد از یک حادثه حداکثر حدود۶۰ دقیقه یا یک ساعت زمان وجود دارد. البته بستگی به نوع حادثه و آسیب ممکن است این زمان خیلی کوتاه‌تر باشد. تخمین زده‌اند مدت زمانی که مغز می‌تواند بدون اکسیژن زنده بماند، حدود چهار تا شش دقیقه است و در این مدت خیلی کوتاه ممکن است بتوان جان انسان مبتلا به آسیبی مغزی را نجات داد. احتمالا پوریا کاکاوند، نویسنده و کارگردان فیلم «گلدن‌تایم»، محدوده زمانی شش دقیقه را برای هر یک از اپیزودهای ۱۲گانه فیلم در نظر گرفته است – بعضی کمتر و بعضی بیشتر- تا بی‌آن‌که مستقیم بگوید، به مرگی مغزی اشاره کند که نه یک فرد، بلکه مجموعه‌ای از افراد که نمونه‌های متعددی از آن‌ها را می‌بینیم و در واقع یک جامعه، به آن مبتلا شده و اندک فرصتی برای نجات و احیای آن باقی مانده است.

فیلم «گلدن‌تایم» از ۱۲ اپیزود داستانی، هرکدام با نام یکی از ماه‌های سال ایرانی تشکیل شده و تولید آن از قرار معلوم بیش از سه سال طول کشیده است؛ چنان‌که در عنوان‌بندی پایانی آمده، از بهار ۱۳۹۴ تا پاییز ۱۳۹۷٫ این فیلم به نویسندگی و کارگردانی پوریا کاکاوند اثری تجربی است از گروه «سوراخ تو دیوار» که در عنوان‌بندی ابتدای فیلم به امیر نادری تقدیم شده است، ولی البته با وجود گروه جوان تولید از پشتیبانی فکری و حتی همکاری فنی و هنری بسیاری از کارکشته‌های سینما و تئاتر ایران بهره برده است، از جمله حسن

فتحی در سمت تهیه‌کننده‌ و هوشنگ گلمکانی و کیومرث پوراحمد در مقام بازیگر و همین‌طور بازیگرانی مانند ریما رامین‌فر، ژاله صامتی و علی باقری. هر یک از اپیزودهای این فیلم یک پلان- سکانس مستقل است که داستانش با رویکردی واقع‌گرا یا حتی ناتورالیستی درون یک خودرو یا در اطراف آن اتفاق می‌افتد. البته علاوه بر خودرو چند عنصر مشترک تقریبا در همه آن‌ها وجود دارد: معضلی اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی که یک یا چند شخصیت را درمانده کرده است، یک فعل غیراخلاقی که در گذشته انجام شده و به شکل اعتراف یا افشاگری به‌ سطح می‌آید و معمولا واکنشی از لحاظ اخلاقی مبهم در پی دارد، حاکمیت پول بر روابط شخصیت‌ها و زندگی آن‌ها، حضور برجسته وسایل ارتباطی جدید و به‌ویژه گوشی تلفن همراه در زندگی این افراد و درنهایت، پایان باز ناشی از درماندگی شخصیت‌ها و چه‌بسا غیرممکن بودن ارائه راه‌حل.

اگر بخواهیم با توجه به شرایط و روابط و مناسبات حاکم بر تولید و پخش فیلم در کشورمان نگاه منصفانه‌ای به روند تولید این فیلم بیندازیم، باید اعتراف کنیم تک‌تک اپیزودها بسیار درخشان از کار آمده‌اند؛ لااقل در مقایسه با سایر محصولات سینمای ایران. در عین حال، به ‌نظرم این از آن فیلم‌هایی است که محدودیت‌ها به‌ نفعش تمام شده و گروه فیلم‌سازی توانسته از محدودیت‌ها از یک ‌سو و امکانات منحصربه‌فردی که در اختیار هر فیلم‌سازی قرار نمی‌گیرد، به‌خوبی استفاده کند. طولانی شدن روند تولید و این‌که گروه فیلم‌سازی برای ساختن هر اپیزود شش یا هفت دقیقه‌ای احتمالا یک ماه وقت در اختیار داشته، باعث شده بازی‌ها و میزانسن دقیق و اغلب بسیار شسته‌رفته و بی‌نقصی را شاهد باشیم. روند حسی بازی بازیگران با در نظر گرفتن محدودیت شدید زمان نمایش و همین‌طور فضا خوب درآمده است و سیر دراماتیک مناسبی طی می‌شود. به بُعد حسانی و زیبایی‌شناختی تصویر و صدا توجه شده و علیرضا هدایی، مدیر فیلم‌برداری، در اغلب اپیزودها نماهایی چشم‌نواز و با نورپردازی و پالت رنگی زیبا به ‌تصویر کشیده و با لنز نورمال-واید عمق میدان و حرکت‌ها را در پیش‌زمینه و پس‌زمینه به‌خوبی کنترل کرده است. البته انتقادی به شیوه داستان‌گویی فیلم‌ساز وارد است که با در پیش گرفتن استراتژی داستانک‌گویی برای ساختن فیلم، احتمالا در مواردی باعث می‌شود سیر داستان از دست تماشاگر او خارج شود. یعنی بعضی از این اپیزودهای بسیار کوتاه برای تعریف همه عناصر داستان و جا انداختن و به ‌نتیجه رساندن روابط و شخصیت‌ها زمان کافی ندارد. به‌ عنوان نمونه، تماشاگر اپیزود سفر علمی دانشجوها حتی اگر شش‌دانگ حواسش به همه عناصر و شخصیت‌های متعدد تعریف‌شده در داخل اتوبوس جمع باشد، باز هم احتمالش بسیار است که لحظه‌ در گوشی خوردن استاد را (صرف‌نظر از ملاحظات معمول) از دست بدهد و مخصوصا با توجه به تمهید وانمود کردن به فیلم‌برداری با گوشی تلفن همراه و بر زمین افتادن آن، سیر داستان و روابط شخصیت‌ها از دستش خارج شود. نمونه دیگرش، تجربه شخصی نگارنده از اپیزودی است که هوشنگ گلمکانی و کیومرث پوراحمد در آن بازی کرده‌اند. با توجه به تجربه تماشای فیلم برای بار اول، فکر می‌کنم گروهی از مخاطبان که با فضای سینمای ایران و مطبوعات سینمایی از درون آشنایی دارند، با دیدن این دو شخصیت به‌ عنوان بازیگر یک فیلم آن‌قدر ذوق‌زده می‌شوند که احتمالا حواسشان از روند داستان منحرف می‌شود و شاید حتی جمله‌های معرفی‌کننده در ابتدای دیالوگ‌های این اپیزود را درست نشنوند تا به‌روشنی دریابند دو شخصیت زن که صحبت آنان در میان است، همسر و دختر یکی از شخصیت‌‌ها هستند و به این ترتیب کل مفهوم آن اپیزود را از دست بدهند! به این ترتیب، وزن این دو بازیگر با وجود بازی خوب و دل‌نشینشان به مشکلی برای درک فیلم بدل می‌شود و شاید استفاده از دو بازیگر ناشناخته در این مورد بهتر می‌بود.

می‌توان حدس زد که نویسنده «گلدن‌تایم» موقع تصمیم گرفتن برای نوشتن فیلمنامه‌ای با این سر و شکل و حتی گزینش برخی عناصر داستان و تصویر به فیلم مشابهی در سینمای اسپانیا نظر داشته، یا شاید بدون آن‌که خود بداند، از آن تاثیر پذیرفته است. فیلم Relatossalvajes (عنوان انگلیسی Wild Tales) که می‌توان آن را «حکایت‌های عجیب‌وغریب» یا «داستان‌های وحشیانه» ترجمه کرد، محصول ۲۰۱۴ اسپانیا و آرژانتین به کارگردانی دامیان سیفرون نیز اثری است اپیزودیک، البته در شش اپیزود تقریبا ۲۰ دقیقه‌ای که هر اپیزود آن مستقل از دیگری با وسیله‌ ‌نقلیه‌ای مرتبط است و شخصیت‌هایی درگیر یک معضل اجتماعی و البته  اقدامی خشونت‌بار که اغلب سویه‌ای طنز یا فراواقعی پیدا می‌کند.

اگر بخواهیم از واژگان موسیقی برای توصیف «گلدن‌تایم» استفاده کنیم، به لحاظ مضمونی باید آن را تم و واریاسیونی بدانیم با ۱۲ بخش که واریاسیون‌های مختلف روی یک تم هستند. از سوی دیگر، به ‌لحاظ شکلی و بصری می‌توان نوعی فرم سونات را به لحاظ تقارن بخش‌های آغاز و پایان آن تشخیص داد؛ تقارنی که شاید بتوان آن را استعاره‌ای بر حرکت دایره‌وار تقویم و چرخش فصول و ماه‌های سال برای رسیدن به آغازی نو و در عین‌حال متفاوت دانست.

در مجموع «گلدن‌تایم» فیلمی است خوش‌ساخت و پای‌بند به اصول زیبایی‌شناختی، بیان دراماتیک و حفظ تعادل فرمال، حفظ تنوع و رعایت حال و حوصله تماشاگر و نوعی تعهد اجتماعی در مطرح کردن- تا حد امکان بی‌پرده- مسائل اجتماعی ایران معاصر؛ جنبه‌هایی که غیاب آن‌ها در سینمای ایران و به‌ویژه در سینمای بدنه به‌شدت احساس می‌شود. این فیلمی است که باید تماشایش را به هر سینماروی بالغی در ایران و بیشتر از آن به افرادی که می‌توانند در رویکردهای کلان جامعه و فرهنگ و اقتصاد تاثیرگذار باشند و متاسفانه اغلب به

سینما نمی‌روند و فیلم هم نمی‌بینند، توصیه کرد که حتما تماشا کنند و به ژرفا و وخامت مسائل طرح‌شده بیشتر دقت کنند؛ پیش از آن‌که خیلی دیر شود.

 

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها