تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۷/۲۸ - ۲۰:۰۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 70023
پوریا عالمی در شرق نوشت:

دیروز تولد جواد مجابی بود و من به این بهانه می‌خواهم با ذکر چند مثال بگویم جواد مجابی‌بودن چقدر کار مشکلی است:

۱- الان طرف کتابش را ناشر رد کند، نوشتن را می‌بوسد و می‌گذارد کنار. درحالی‌که نویسنده ممکن است چیزی را ببوسد، اما کنار نمی‌گذارد.
۲- الان طرف کتابش را مجوز ندهند، ول می‌کند و می‌رود زانوی غم بغل می‌گیرد. درحالی‌که نویسنده اگر مجوز نگیرد، به مسئول مربوطه می‌گوید: بیا… بیا این پرینت‌ها مال خودت، من آخرسر کتابم را چاپ می‌کنم.
۳- الان طرف برای اینکه مطبوعات به کارش بپردازند، با روزنامه‌نگاران و منتقدان دوست می‌شود و شب دعوتشان می‌کند میهمانی و صبح که از خواب بیدار شد، می‌رود نان تازه می‌گیرد. درحالی‌که نویسنده کاری به منتقد ندارد و از نقد استقبال می‌کند.
۴- الان طرف کتاب نمی‌خواند و کتاب صادر می‌کند و بعد می‌گوید چرا کسی کتاب نمی‌خواند. درحالی‌که نویسنده باید این‌قدر کتاب بخواند که چشمش درآد و باقیش از قلمش درآد و بنویسد.
۵- الان نویسنده خودش را سلبریتی می‌داند و با بهرام رادان و مهناز افشار و محمدرضا گلزار ‌خودش را مقایسه می‌کند. درحالی‌که قدیم نویسنده‌ها تیپ که می‌زدند، خودشان را نهایتا با پروین اعتصامی مقایسه می‌کردند.
۶- الان طرف نگاه می‌کند بازار چه کتابی خوب است و همان شکلی کتاب می‌نویسد. درحالی‌که نویسنده باید طوری باشد که بازار را به‌هم بریزد.
۷- الان طرف درباره آب‌حوض‌کشیدن هم نظر خاصی ندارد. درحالی‌که نویسنده قبلا برای همه حوزه‌ها تعیین‌تکلیف می‌کرد.
۸- الان نویسنده از دست همه سیگار می‌کشد. درحالی‌که نویسنده قبلا از دست جهان می‌کشید.
آقای دکتر مجابی، شما و آسیه‌خانوم جوادی – ناستین‌جان – و پوپک مجابی یک عمر «خانواده فرهنگی» را معنا بخشیدید و در هر شرایطی در همه سالیان دست از خواندن و نوشتن و بحث و تبادل‌نظر برنداشتید، بگویید ما چه کنیم که بیدی باشیم که با هر بادی نلرزیم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها